چهارشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۹۱
کشف محموله داروی اعتراف گیری به مقصد ایران
سهشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۹۱
سال نو مبارک !
شنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۹۰
گزارشی از فعالیت های مریم گلم ( تبلیغات خانوادگی !)

از فعالیت و نوشته های مریم در مجله فیلیپ ( که به همت اساتید و تعدادی از دانش آموزان منتشر می شود ) گزارشی در هفته نامه محلی Berliner Woche , Hellersdorf منتشر شد .
در شماره قبلی مجله فیلیپ ، مریم از رفتارهای ناهنجار و غیر طبیعی و نقش تهدید بر تحدید آزادیها در جامعه آلمان نوشته بود و در شماره اخیر این مجله از احساس فردی سخن می گوید که با آرایش ( گریم ) سالها مسن تر شده و اشاره می کند به کنش ها و رفتارهای متقابل فرد و جامعه .
لازم بذکر است که سه هفته بعد از انتشار مقاله مریم ، شبکه تلویزیونی RTL آلمان هم گزارشی پخش نمود در مورد فردی که با بستن وسایل و تجهیزات ، به دوران سالمندی خود ( 25 سال پیرتر ) سفر می کند و مجبور می شود همان وظایف روزانه خود را انجام دهد . طبیعی ست هدف این برنامه تاثیر کهولت بر توان کار بود و هیچ ربطی به مقاله مریم نداشت ، اشاره ای بود برای برخی سخن ها !
گزارش هفته نامه محلی برلین همراه با عکس مریم را می توانید در لینک زیر ، صفحه دوم ، مشاهده نمایید .
سهشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۰
و اجازه دادیم مسئولین کارشان را انجام دهند : تحریم نفت و بانک مرکزی !
یکشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۰
یک گلشیفته و این همه شیفته آشفته
سهشنبه، دی ۱۳، ۱۳۹۰
سالی که گذشت : اجازه دادیم مسئولین کارشان را انجام دهند !
یکشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۹۰
چین کثیف تر از جمهوری اسلامی ، جمهوری اسلامی پلید تر از چین

حکومت چین از پلیدی و خباثت دست کمی از جمهوری اسلامی ندارد . یادمان نرفته در اواخر حکومت شاه ، نمایندگان دولت چین به ایران آمدند تا در بحبوحه تظاهرات و انقلاب مردمی علیه شاه ، حمایت قاطع خود را از حکومت مستبد محمد رضا اعلام نمایند .
در زمان حاضر هم شاهدیم حکومت چین از جمهوری اسلامی و بشار اسد حمایت های آشکاری می نماید تا نفع خود را خون مردم دنبال کند.
وضعیت در داخل چین وخیم تر از نمایی ست که در ظاهر دارد .
شاید بتوان گفت در برخی زمینه ها حکومت چین گوی جنایت و بی شرمی را از جمهوری اسلامی هم ربوده ، آنجا که برای فروش اعضای بدن انسان ، به اعدام مخالفان روی می آورد !

آنچه باعث شد تا بدین مطبی بپردازم ، اجتماع گروهی از چینی های مقیم برلین در اعتراض به سرکوب و قتل انسان هایی ست که برای تزکیه روح و سلامت جسم به ورزشی بنام " فالون دافا " روی آورده اند .این مکتب بر سه اصل : حقیقت ، نیکخواهی و بردباری بنا شده تا با تزکیه روح و پالایش جسم به آرمانهایی کاملا انسانی دست یابد ، آرمانهایی که به دور از هر گرایش سیاسی ست .
وقتی اجتماع چینی ها را در نزدیکی محل کارم دیدم ، برای کسب اطلاع نزد آنان رفتم .
آماری از اعدامیان و افرادی که در زندان به سر می برند ارایه دادند و از بسیاری نام بردند که تبعید شده یا به اردوگاه های کار اجباری فرستاده شده اند .
پرسیدم اگر فعالیت گروه شما به دور از هر آرمان سیاسی ست ، دلیل مخالفت دولت چین با شما چیست.
توضیحی مختصر دادند که که همان توضیح کوتاه ، نمایی از وضعیت داخل ایران را برایم تداعی کرد .
دولت های مستبد از هر نوع اجتماع مردمی می ترسند . درست مثل جمهوری اسلامی که حتی از تجمع مردم بدلیل آب بازی به هراس می افتد مبادا با تشکیل چنین اجتماعاتی ، مردم به وحدت و اتحاد برسند!


حکومت چین تلاش می کند تا اعضا و بویژه رهبران فالون دافا را به اتهام های ساختگی و غیر اخلاقی متهم کند ( احتمالا براندازی نرم و خود فروختگی ! ) وبا دستگیری ، شکنجه ( و تبعید ، اعزام به اردوگاه های کار اجباری و قتل اعضا) هراسی بین مردم ایجاد نماید که مانع از جذب دیگران به این گروه شوند ( مبادا دور هم جمع شوند و با انجان حرکاتی کاملا ورزشی ، خدشه به اساس و بنیان حکومت وارد نمایند ) .
برای آشنایی با ورزش فالون دافا و کسب اطلاعات بیشتر می توانید به لینک های زیر مراجعه کنید :
http://www.falundafapersian.org/exercises.htm
www.faluninfo.de
www.organharvestinvestigation.net
www.fofg.org
تصور می کنم امروز با توجه به وجود وسایل ارتباط جمعی ( تقریبن ) غیر قابل مهار ، مردم همه کشور ها می توانند با اتحاد ( ولو در دنیای مجازی )یکدیگر را در رسیدن به جهانی آزاد و بدور از خشونت یاری کنند .
هر کشوری که بدست مردمش فتح می شود ، پایه های استبداد در کشور دیگر را به لرزه می اندازد.


پنجشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۹۰
من و همکار آلمانی - 2
تعریف میکرد که هنگام بالا یا پایین رفتن از پله ها باید سگ ها را بغل کرد چون سگ ها اگر از پله ها بالا و پایین بروند ، کمر درد میگیرند .
البته ناگفته پیداست که این در مورد سگ هایی ست که جثه خیلی بزرگی ندارند .
دلم خیلی سوخت که دیدم حتی سگ ها از چنین حمایت قانونی برخوردارند . اما برای اینکه دل همکارم را بسوزانم و به قول خودمان جلوی او کم نیارم تا با هم ( در سوزاندن دل ) برابر شویم به او گفتم :
چیزی که من از قوانین آلمان فهمیدم اینه که بیشترین حمایت های قانونی از کودکان بعمل میاد و بعد خانم ها سهم می برند و بعد حیوانات ( بویژه سگ ها ) و در پاورقی و حاشیه کتاب قانون اگر جایی سفید مانده باشه ، در مورد مردها هم چیزی نوشته شده !
خندید و گفت درست میگی .....
اما واقعا خیلی دلم سوخت ، نه برای کمردرد سگ های آلمانی بلکه برای مردمم و وطنم ...
یکشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۹۰
من و همکار آلمانی _ 1
میدونی ، همه می تونند به کشورشان و تاریخشان افتخار کنند و با صدای بلند این را اعلام کنند . اما ما تا به تاریخ آلمان می خواهیم اشاره کنیم و افتخار کنیم ، فورا جنگ های جهانی را جلوی چشممان می گیرند تا سکوت کنیم .
هر کشوری ، مثل شما ، مثل ترکیه ، همه حتی همین امریکا که اینهمه به خودش افتخار میکنه هم اشتباهات تاریخی انجام داده ، مگه امریکا در ویتنام ، عراق و افغانستان ، در ژاپن ( هیروشیما و ناکازاکی ) جنایت نکرده ، اما هیچکس به آنها چیزی نمیگه ، ... تازه اگه در آلمان مثلا پسر یه خارجی مثل ترک ها با چاقو به کسی حمله کنه ، میگند این حرکت برخاسته از فرهنگ و رسوم آنهاست و باید اصلاح بشه اما اگه پسر من با چاقو به کسی حمله کنه ، فورا میگند این فاشیسته ، نژادپرسته ...
دلم براش سوخت ، نمیدانم تا کی باید اینها تاوان دو جنگ فاجعه بار را پرداخت کنند . اما قدر مسلم بسیاری از آلمانی ها ( بسیاری واقعن کلمه ای نارساست که بسیار بیش از بسیارند آلمانی هایی که ) انسانهایی به غایت مهربان و انسان دوست هستند ، کافیه به مصیبت های طبیعی در جهان نظر کنیم تا ببینیم آلمانی ها تا چه حد داوطلبانه و پرتلاش به انسانها و کشورهای مصیبت زده کمک کرده اند .
وقتی در ژاپن آن سونامی وحشتناک روی داد ، تعدادی از آتش نشان های آلمانی داوطلبانه به ژاپن رفتند .
در گزارش تلویزیون آلمان ، از آنها پرسیده شده بود که آیا از اثرات رادیو اکتیویته نشت کرده از نیروگاه های اتمی نمی ترسند ؟
فرد داوطلب پاسخ داد : ما دوره های آموزشی کافی دیده ایم و الآن باید نشان بدیم که چه توانایی هایی برای کمک به مردم داریم ، ما باید برای کمک به مردم ژاپن اقدام می کردیم ( وظیفه ماست ) ...
خیلی از آلمانی به ما خارجی ها از سرلطف و از بالا نگاه می کنند ، این حقیقتی غیرقابل کتمان ست ( بویژه برای من که در شرق برلین زندگی می کنم این رفتار کاملن مشهود ست ، یا نفرت یا ترحم و البته گاه کسانی یافت می شوند که واقعا به چشم انسانی همشان خودشان به ما خارجی ها می نگرند ) اما نباید از فرهنگی که بین مردم این جامعه جا افتاده به سادگی گذشت ، فرهنگ تلاش و مبارزه ، فرهنگ " تنبلی ستیزی " !
به دوستم گفتم : میدانی در بین ایرانیان ، وقتی از آلمان صحبت میشه ، اول به چه چیزی اشاره می کنیم ؟
ما همیشه میگیم آلمان در فاصله کوتاهی دو بار در جنگ جهانی ویران شد ، بکلی ویران شد ، کشورش اشغال شد ، همه آنچه داشت از دست داد .. اما !
هر بار به سرعت و باتلاش و پشتکار ، کشورشان را به قدرتی غیرقابل انکار تبدیل کردند ...
کتمان نمی کنم که من از آلمان و آلمانی ها خوشم میاد ، حتی از زبان آنها که مثل همه چیز آلمانی ها برخاسته از دیسیپلین سخت و نظمی بارز ست .
پنجشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۹۰
نگرش مثبت به اعدام !
نوجوانی که طبق قوانین ضد بشری جمهوری اسلامی هم نباید اعدام می شد . گفته می شود تعداد زیادی از هموطنان به تماشای مراسم رفته بودند و ضمن شکستن تخمه به دار آویختن نوجوان را تماشا می کردند .
پس از این ماجرا شاهد اعتراض بسیاری دیگر از هموطنان بودیم و این یعنی تحول !
خوشحالم که قشر عظیمی از جامعه مخالفت منطقی خود را با اعدام اعلام کرده اند . نگاه من به ماجرای قصاص این نوجوان از همین زاویه ست ، اعتراض نسل جوان به خشونت ، حتی خشونت اعمال شده بر مجرم !
فردای ایران بسیار روشن ست ، فردای ایران در دستان همین نسلی ست که خواهان آزادی و بدنبال احکامی انسانی و راه حل هایی دور از خشونت ست .
آفرین بر شما نسل فرهیخته ، ایرانمان مبارکتان باد که شما بخوبی شایستگی و توانایی خود را برای اداره آن نشان می دهید .
نسل امروز ما نسلی ست با قدرت تحمل بالا در تضارب آرا ، آزادیخواه و صلح جو .
در انقلاب سال 1357 ، نوجوانان والدین را با خود همراه کردند تا حکومت شاه را سرنگون کنند ، اما نوجوانان آنروز و والدین امروز ، سرخورده از انقلاب ، تماشای مرگ انسانیت را به تقلا در تغییر وضعیت ترجیح داده اند . حتی فشار کمرشکن اقتصادی هم نتوانسته قامت مردم را برای برانداختن حکومت فساد راست نماید .
جوانانی که اینگونه پرشور و منطقی و صبور بر هر خشونت و گزافه خواهی خط بطلان می کشند باید تمامی بحث ها را به خانه برند و سعی نمایند پدر و مادر سرخورده از 28 مرداد و 22 بهمن را نیز متقاعد به قیام کنند که ملت ایران تا به امروز تجربه ای بس پرهزینه و گزاف برای رسیدن به آزادی پرداخت کرده .
به جوانان وطنم افتخار می کنم .
چهارشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۰
این اسامی را به خاطر بسپارید !
اسامی این 15 نفر را بخاطر بسپارید ، تا سال دیگر برای یافتن آنها باید به دانشگاه های برتر جهان سربزنید !
این هم شاهدی بر مدعا :
عاقبت نفرات برتر کنکور سال 1380 !
شرم روح مطهری از اخراج اساتید و دانشجویان دگراندیش !
مطهری در دوره شاه ، استاد دانشکده الهیات در دانشگاه تهران بود . با همه اعتقادراسخ شاه مبنی بر ارتجاعی بودن افکار آخوندها ( به تعبیر شاه : ارتجاع سیاه ) باز هم از نشر نظراتش در دانشگاه جلوگیری نمی شد که دانشگاه محل تبادل افکار و تقابل آرا بود .
در مورد مطهری که شاید از روشنفکرترین ملاهای جمهوری اسلامی بوده (1) تنها چیزی که در ذهن ایرانیان باقی مانده ، اهانت های بی شرمانه وی نسبت به اجداد و نیاکان ماست که بواسطه فداکاری آنها ، فرهنگ و سنت های ملی از چرخه تاریخی ( یوغ مغول و عرب و اسکندر و .. ) به سلامت گذر نموده و بدست ما رسیده .
کاش می توانستم سر قبرش حاضر شوم و به او بگویم :
هان برخیز و ببین آرزویت ( برای دفن آداب و سنن ما) را با خود به گور بردی . کاش تنها نمی رفتی و همگی با هم به بهشت موعودتان پناه می بردید . (2)
سهشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۰
شرکت در انتخابات ممنوع شد !
وقتی صحبت از تحریم انتخاباتی شد که شورای نگهبان با رد صلاحیت نامزدها ، تنها افرادی از جنس حکومت را باقی نگه می داشت ، گفتند مهم این ست موسوی و کروبی اصلاح طلب هستند و با احمدی نژاد تفاوت دارند .
متاسفانه هر گروه و حزبی در ایران فقط منافع خود می بیند و بی توجه به ظلمی ست که به دیگران و دگر اندیشان می شود .
اگر از همان اولین انتخابات مجلس که برای رد حضور نامزدهای مجاهدین و چپ ها ، قانون دو مرحله ای شدن انتخابات را از جیب خود درآوردند ، ساکت نمی نشستیم ، امروز ملت مظلوم مجبور نبود بدنبال رایی باشد که به کاندیدا های تایید صلاحیت شده داده است .
امروز که حمایت همه افراد منتقد حکومت را از موسوی و کروبی می بینم ، بخود می گویم کاش همین " توجه بی توقع " را اصلاح طلبان به دیگر دگراندیشان نثار می کردند .
باید باور کنیم برای رسیدن به دموکراسی ، شرط اول حمایت از آزادی همه ست حتی آنانی که موافق ساز ما نیستند اما سوز دلشان از درد مردم ست . کاش همه سیاسیون این مرز و بوم باور داشتند به این گفته که : من جانم را فدا می کنم تا مخالفم آزادی بیان داشته باشد.
اصلاح طلبان امروز در همان جایگاهی قرار گرفته اند که پیش از این حکومت قدم به قدم دیگر منتقدین را بدانجا تبعید نموده بود .
اصلاح طلبان عزیز !
دیر آمدید اما خوش آمدید !
دوشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۹۰
آقای دبیر ! وجدانتان آزرده شد ؟!
جهت اطلاع این عضو شریف شورای اسلامی شهر تهران عرض می کنم :
1. اولا حضرتعالی عضو شورای شهری هستید که چنین اتفاقاتی بطور روزمره در آن بوقوع می پیوندد ، اگر شما مسئولیتی در قبال چنین رخداد هایی ندارید ، چه کسی پاسخگوست ؟
2. بارها سایت های خبری گزارش از قتل شهروندان در روز روشن و در خیابانهای تهران و باز هم در حضور نیروهای انتظامی داده اند ، چرا فغانتان از نا امنی شهرتان بلند نشد ؟
3. روزی که مادر شهید سهراب اعرابی در شورای شهر از ظلمی که بر فرزندش رفته بود سخن می گفت ، در کنار شما نشسته بود ، برای خون بناحق ریخته شده سهراب چه کردید ؟
4. جناب دبیر ! قتل هر شهروندی مایه تاسف ست اما تاسف بارتر جبهه گیری شما ست که توقع میرفت با روحیه ورزشکاری خود ، مدافع مردمی باشید که شما را قهرمان خود می دانستند . نه اینکه تا خشونت متوجه شما و دوستان شما می شود تازه بیاد آورید که باید کاری کرد .
این رویه تداوم همان رفتاری ست که شما مسئولین جمهوری اسلامی پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری باب نموده اید : خشونت ، تعرض و تجاوز در روز روشن و در مقابل دیدگان همه !
امیدوارم روزی بیدار شوید و حداقل وظیفه خود را بانجام رسنید : تبری و دوری از حکومت ظلم و تعدی ، حکومتی که به قول شما براستی زیبنده هیچ جامعه انسانی نیست !
شکسته شدن تابو در جمهوری اسلامی !
هرچند دستگاه های تبلیغاتی حکومت تلاش می کند تا تمامی این حملات به روحانیون را در قالب حمله اشرار و اراذلی که مراحم نوامیس مردم شده بودند جلوه دهد ، اما نمی دانم چرا هربار این اخبار را می خوانم یاد دستگاه های تبلیغاتی امریکا می افتم که تمامی کسانی که اقدام به ترور روسای جمهوری امریکا کرده اند را بیمار روانی معرفی کرده و راهی تیمارستانها نموده اند !
مطمئنا هیچ ایرانی ، هوادار ترویج خشونت در جامعه نیست ، اما چه می توان کرد که این از برکات روغن همان آشی ست که جمهوری اسلامی برای مردم پخته و پرداخته .
کافی ست نگاهی کنیم به ترویج تجاوز دسته جمعی به دختران و زنان پس از فاش شدن اخبار تجاوز دولتیان و مسئولین به زندانیان و زنان و دختران . در این مورد حتی کار به جایی رسیده که پرسنل سفارتخانه در تهران نیز چنان گستاخ شده اند که دختران ایرانی را مورد تعدی و تجاوز قرار می دهند و تنبیه شان برگشت به کشور مبدا است و بس !
یا شیوع قتل و چاقو کشی در خیابانها ، درست پس از اعمال خشونت بی حد ماموران و مزدوران در خیابانها علیه مردم .
همچنین می توان به ادعاهای خرافی در مورد ارتباط با امام زمان و خدای آسمان اشاره نمود که با روی کار آمدن احمدی نژاد و نیز تلاش در سبقت بر تملق گویی در مورد خامنه ای ، بسیار متداول شده .
نکته جالب عدم پذیرش این روحانی از سوی بیمارستانهای : رسول اکرم ، امام حسین ، امام سجاد و شهدای تجریش است (!) که تصور می شد نامشان برای پذیرش یک روحانی کفایت کند !
تمامی شواهد حاکی از وضعیت پرتنش و نابهنجار جامعه و نشان از تلاشی و سقوط حکومتی ست که تصور می کند با اعمال خشونت و ضرب و شتم می تواند جامعه جوان و تحت فشار را در مشت داشته باشد .
با گذشت زمان و ناامن شدن فضا برای مدافعین رژیم ، گسستگی بیشتری را در بدنه حامیت شاهد خواهیم بود همانطور که پس از انتشار عکس های چماقداران و بسیجی ها شاهد کوچ آنان و تزلزل در بدنه باند قدرت بودیم .
شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۰
چاپ سه مقاله مریم در نشریه فیلیپ





پرسیدم خبری شده ، گفت نه، بعد که اصرار مرا دید خیلی عادی گفت : فقط نوشته های مرا در مجله چاپ کردند .
نمی دانستم باید بال درآورم یا شاخ ! مریم گفته بود در پروژه ای با تعدادی از دوستانش همکاری می کند اما نگفت که قرار ست نتیجه تحقیق این گروه بصورت مستقل در نشریه فیلیپ ( مجله ای فصلی و پژوهشی که به همت تعدادی از دانش آموزان و اساتید منتشر می شود ) به چاپ رسد.
سه مقاله از مریم در شماره اخیر این فصلنامه (ژوئن تا اگوست ) منتشر شده .
اهم موضوعات مورد بحث : تاثیر تهدیدات بر تحدید دموکراسی در آلمان ، رفتارهای غیر طبیعی ، تاثیر تبلیغات بر اندیشه ها ، عوامل موثر در بروز رفتارهای غیر طبیعی ، ...
دوشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۹۰
لزوم وجود رسانه های فارسی زبان در جامعه ایرانیان خارج از کشور
پوشش دادن فعالیت های سیاسی ، فرهنگی _ هنری ، اجتماعی و اقتصادی ایرانیان به معنای پل ارتباطی ما با خودمان است . و اگر توجه کنیم که بسیاری از نسل جدید و جوانان ما در غربت به دنیا می آیند ، به اهمیت انعکاس برگزاری و بزرگداشت مراسم و آیین های کهن ملی ایمان می آوریم .
متاسفانه در برلین تمامی رسانه های فارسی زبان یکی پس از دیگری تعطیل شده و امروز تلویزیون ایرانیان برلین تنها رسانه فارسی زبان جامعه ایرانیان برلین ست .
به امید آنکه این آخرین رسانه ایرانی خاموش نشود .
به اولین برنامه تلویزیون ایرانیان برلین در سال نو توجه فرمایید .
دوشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۹۰
برنامه ویژه تلویزیون ایرانیان : با بزرگداشت آیین های ملی ، ایرانی باقی بمانیم
باید تلاش کنیم تا ایرانمان همیشه ایرانی باقی بماند !
گزارشی از تلاش ایرانیان غربت نشین برای انتقال آیین های ملی به کودکانی که هنوز ایران را ندیده اند . تلاش کنیم تا کودکانمان در جامعه خارج از کشور ایرانی باقی بمانند ، همراه و پویا اما وفادار به خاک وطن .
چهارشنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۹
به ژاپن تعظیم کنیم

یک ملت چند مصیبت را می تواند تحمل کند !
ژاپنی ها ملتی شریف ، نجیب ، سخت کوش ، مودب وصبور هستند . برخلاف دیگران ، این سخت کوشی و اعتماد به نفس آنها هرگز باعث نشده تا خود را تافته جدابافته بدانند و به دیگران به چشم نژاد پست تر نگاه کنند .
مهربانی ذاتی این مردم دوست داشتنی چنان شهره آفاق ست که هرگز ندیده ام کسی از این مردم به بدی یاد کند .
خبرنگار آلمانی در یادداشتی آورده که من آخر الزمان را در ژاپن دیدم !
مصیبت پشت مصیبت ، زلزله ، سونامی ، مرگ عزیزان ، بی برقی در سرمای صفر درجه ، نشت مواد رادیواکتیویته ، انفجار های وحشتناک و حالا هم خطر انفجار هسته ای !
این ملت چه توانی دارد که همه اینها را صبورانه تحمل می کند و در این فضا که هر مومنی به کفر می رسد هنوز بر اصول انسانیت وفادار مانده تا در میان این همه اخبار مصیبت بار( ی که اگر در هر نقطه دیگری از جهان روی می داد ، مردم به سمت تجاوز و تعدی و سرقت و قتل کشانده می شدند ) در پی دفع رستاخیز طبیعت برآیند و به رستگاری دوباره رسند .
ژاپن همیشه ژاپن می ماند ، مردمی که متانت ، صبوری و اراده را معنا می بخشند .
بیایید به این ملت تعظیم کنیم و آنان را یاری رسانیم .
ویدیوی حمایت ژاپنی ها از جنبش مردم ایران و تصویر غم امروز آنها :









شنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۹
نارضایتی مهدی جامی از زمانه خود و نقد زمانه رضا !
رضا از رواج روش های غیراخلاقی و غیر حرفه ای بین جماعت شاعرپیشه انتقاد کرد ، اما گویا این مصاحبه چنان مهدی جامی را بی تاب نمود که یکسره بر مصاحبه و مصاحبه گر تاخت و با گلچین نمودن برخی جملات ( و البته بدون توجه به معنا و مفهوم کلی آرای رضا ) هرچه خواست نوشت و هرچه پسندش آمد بر قلم راند تا یک تنه از پاکی حاکم بر شعر و شعرای معاصر دفاع کرده باشد !
باری ، مصاحبه رضا با سایت رادیو زمانه را می توانید اینجا بخوانید و نقد مهدی جامی را نیز در اینجا می یابید .
چند خطی را که رضا در پاسخ به جامی نگاشته در اینجا می آورم . به امید آنکه خصومت ما با دیگران باعث نشود قلم از بند رها کنیم و خصومت با ( سایت ) زمانه را به کینه با زمانه (عصر) دیگران تبدیل سازیم !
پاسخ رضا به جامی :
" جناب جامی برای شما خصوصی و با احترام نظرم را نوشتم اما در جوابتان به جناب نوش آذر دوباره احساس کردم یک سطر از مصاحبه مرا بر می دارید و رویش بحث می کنید .
بله تاکید می کنم آفت جامعه ادبی ما بزرگ کردن افراد در حد معصومان و ولی فقیه ادبی از آنا...ن ساختن است ( به ) حدی که اجازه نقد آنها را به نسل های بعد نمی دهد .
برای شما خصوصی نوشتم که بسیاری از این بزرگان چه بلاها بر سر نسل های بعدی نیاوردند ، گفتید افشاگری صحیح نیست .
فقط محض نمونه یادآور می شوم آیا وقتی شاعر بزرگی که بسیاری اسطوره اش می خوانند در مرگ فروغ فرخزاد شعر می نویسد و ستایشش می کند و بعد در جواب نامه بزرگ!!! دیگری می نویسد معتقدم جای زن در آشپزخانه است نه ادبیات ، نسل جوان حق ندارد به ماهیت اندیشه این فرد شک بکند؟
آیا اگر چنین فردی را نقد بکنیم متهم به پدرکشی و اهانت به بزرگان!!!!! نمی شویم؟
وقتی شاعر بزرگ!!! دیگری که بسیاری مریدی اش را می کنند در تلویزیون جمهوری اسلامی (شبکه چهار جلسه نقد کتاب موسوی گرمارودی) او را مهمترین شاعر شعر نو بعد از نیما می خواند و وقتی شاعری جوانی در جلسه ای به او معترض می شود با پوزخند می گوید تو بیشتر بده تو را بهترین بدانم ، باید بازهم روی بزرگ بودن افراد تاکید کرد؟
جناب جامی برای شما خصوصی چند مثال از وضعیت مطبوعات و غیره زدم ، باور کنید بسیاری از بزرگان شناخته شده را وقتی از نزدیک می بینید متوجه حقارت کلمه ی بزرگ می شوید کدام بزرگ؟ وقتی چند لول تریاک و چند قوطی ابجو می تواند نظر بسیاری از این بزرگان را در حوزه ادبیات تغییر دهد تا کی باید سر پوش گذاشت روی حقارت بسیاری از افراد از ترس اینکه مبادا دیگران سو استفاده کنند .
خوشحالم که آن مصاحبه فرصت کنار زدن برخی پرده ها داد . شیوه نقد کردن؟؟؟؟؟ و نقد نویسی ؟؟؟؟ در جامعه ای که هیچ چیزش سر جای خودش نیست؟
جامعه ای که اگر کوچکترین انتقادی از بزرگی!!!! بکنی بایکوتت میکنند؟ جامعه ای که بزرگانش!!!به تو پیشنهاد کار در روزنامه یا مجله ای را می دهند به شرطی که هوای آنان و مریدانشان را داشته باشی؟؟؟؟ کثافت از سر و روی ادبیات ما بالا رفته و دوستان انتظار دارند مراقب لحن و بیانمان در داوری باشیم؟ همین مراقبت های دائمی مارا به چنین روزی رسانده که بخار اعتراض نداریم .....
ضمن ایکه بازهم روی این موضوع اصرار می کنم که برای خودم متاسفم که در آن مصاحبه خودسانسوری کردم که اگر نکرده بودم تکلیف کانون نویسندگانی را که می بینیم برای مرگ امثال بیژن الهی حتی پیام تسلیت نمی فرستد(تنها کار مفیدی که در این سالها انجام مید...اده) یکسره می کردم و می نوشتم برخی از اعضای دبیران سابق این کانون وقتی برای عضویت در کانون به ایشان مراجعه کردم گفتند چون کتاب دومت بدون مجوز و زیر زمینی چاپ شده نمی توانیم آن را جزو اثارت به حساب بیاوریم!!!
یعنی کانون مدعی آزادیهی خواهی و آزادی بیان ، معیارش مجوز وزارت ارشاد جمهوری اسلامیست . باز صد رحمت به گروه فعلی که این شرط را برداشتند .
بله جناب جامی اگر بزرگ از نظر شما شفیعی کدکنی ست من به کلمه بزرگ اعتقادی ندارم که اگر داشتم مثل بسیاری از اساتید گرام و بزگان قوم باید سر از حوزه هنری و جلسات نقد کتاب علی رضا قزوه و موسوی گرمارودی در می آوردم . "