000

یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

قدرت اسلام !

سردار نقدی ( رئیس سازمان بسیج مستضعفین ) : " این شرور که هیچ، حتی خود اوباما که ریگی به همکاری با او اعتراف کرده است نیز اگر به ایران بیاید تحت تاثیر قدرت این اسلام به خطاهای خود اعتراف می کند."

البته واضح و مبرهن ست که قدرت اسلام بر هیچکس پوشیده نیست ، بویژه آنانکه در بازداشتگاه های اطلاعات سر می کنند بوضوح قدرت اسلام را نزدیک به ... ( اسمش رو نبر !) حس می کنند .
و از آنجا که همه مثل این سردار و رهبرانش آنجایشان را از سر راه نیاورده اند و مثل این قبیله آنجایشان مثل دهانشان دریده نیست ، طبیعی ست که با هرچه نزدیک تر شدن قدرت اسلام به همانجایشان احساس ناراحتی و البته درد شدیدی می کنند و چاره را در آن می بینند که بجای نزدیکی با قدرت اسلام ، مقابل " دوربین های تلویزیون " قرار بگیرند .
کار سختی هم نیست ، متنی را که سربازان گمنام اما شنیع الوجهه (فارسی را اینجا نمی شد پاس داشت !) بدستشان می دهند باید از رو بخوانند .

در صدر اسلام هم وقتی اسرا و بویژه کنیزکان فتح شده در اردوی اسلام ، قدرت اسلام را از نزدیک حس می کردند ، قبل از طلوع خورشید شهادتین می گفتند و ترانه یا حبیبی ، یا حبیبی می خواندند .
فقط بنده حقیر سراپا تقصیر مات مانده ام که بنا به روایت شریفه که می فرماید : چراغی که به خانه رواست ، به مسجد حرام ست ، این سرداران چرا یکبار این قدرت اسلام را به خود نزدیک نمی کنند تا پس از خروج از کام فریاد زنند : الاحساس و المشاهدة !
کاش فقط برای یکبار هم که شده قدرت اسلام به ایشان و دوستانش نزدیک می شد تا ببینند به چه چیزها که اعتراف نمی کنند !

آقای مهدی کلهر که پیشینه ای پربار در راندن دختر و زدن همسر از خود بجای گذاشته ، امری که تاکنون بر همگان نهان بود را عیان نمود . ایشان فرموده :
" به معنای اسم ندا آقاسلطان توجه کنید. ترجمه اسمش به انگلیسی می‌شود "فریاد آقای شاه" یعنی این مملکت با سابقه 30 سال جمهوری به جایی نرسید و باید آقای رضا پهلوی برگردد!" .
نمیدانم چرا این فرمایش مشاور رییس دولت کودتا ( که یادآور ادبیات خاص ملا حسنی و مشایی ست ) مرا به یاد نام احمدی نژاد انداخت ، ترجمه سلیس کلهر آنچنان رویه ای بدست می دهد که می توان با استفاده از فرمول ایشان مدعی شد نام " محمود احمدی نژاد " به انگلیسی می شود : ماموت عمت نجات ( یافت را هم خودم اضافه می کنم ! ) و طبیعی ست که ادعا کنیم خامنه ای بخاطر اسم با مسمای وی ، نامش را از قوطی بیرون آورده تا به جهان نشان دهد هدف از ریاست جمهوری احمدی نژاد ، نجات دادن جان ماموت عمه جنابعالی ست ! .
باور ندارید اسم احمدی نژاد را به لاتین بنویسید و بعد به مخرج ادای حروف توسط غربی ها توجه کنید . البته با کمی رتوش بهمین نتیجه می رسید !
----------------------------

جمعه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۸

سخنان حجة الاسلام حسنی بمناسبت انتخاب بعنوان افتخار جمهوری اسلامی

از سوی مسئولان جمهوری اسلامی مقرر شد تا نام حجة الاسلام حسنی بعنوان یکی از مفاخر و مشاهیر نظام ثبت شود.
در همین رابطه حسنی در سخنانی اعلام نمود :
البته بنده نه اینکه بنده باشم ، خیر هیچکس دیگه هم بنده نیست چون من کلاشینکوف دستم می گیرم ، اما خب حالا که وظیفه شرعی روی دوش من گذاشته شده خب قبول می کنم چون من مثل این موسوی و کروبی نیستم که امریکایی باشم .و روی حرف ولی فقیه حرف بزنم ، اصلا همه چیز من ولی فقیه هستش ، تازه مثل اون زنه ( شیرین عبادی ) هم نیستم که امریکایی ها من رو انتخاب کنند ، چرا ؟ چون اون یه زنه باید چادر سرش بذاره ولی من کلاشینکوف دستم می گیرم .
البته چون رهبر حکم کرده قبول کردم ، همه هم باید قبول کنند که من مفاخرم ، و این خوبه حتی اگه بدون " مفا " هم باشه خوبه چون اسلامیه !
آدم اگه اسلامی باشه خب مفاخرم میشه اما اگه اسلامی نباشه میگه آزادی که هرچی می کشیم از دست خاتمیه که گفت آزادی ، اصلا باید این آزادی را ضربدری قطع ید کرد ، یعنی دست چپ و پای راست تا دیگه نتونه با پای راست وارد دست به آب بشه . این اصلا اسلامی نیست . هرکس وارد بشه من با همین کلاشینکوف میزنم تو سرش .
دیروز یه مامور امریکایی اومده بود اینجا به من می گفت که مردم را تو خیابونها می کشند .
گفتم اولا به تو چه ؟ بعدشم به من چه !فکر کرد من نفهمیدم امریکاییه ، ولی مت فهمیدم چون ریش نداشت .
بهش گفتم : اینها همون کسانی هستند که خمس و زکات نمی دند ، مثل مردم بم که خمس و زکات ندادند و زلزله اومد اونجا و خمس شون را با زکاتشون قاطی کرد.
گفت از کجا میدونی ؟
گفتم خب اگه تو هم کلاشینکوف دستت بود می فهمیدی ! ببین اگه اینها خمس می دادند به آقا ، خب نمی رفتند بگند ما آقا نمی خوایم ، نمیشه که هم پول بدند به آقا و هم اون را نخواند . پس اینها مسلمان نیستند ، باید کشت اینها را ، چه توی خیابونها و چه توی بیمارستان . رحم نکنید .
عمروعاص هم باید کشته می شد اما تو فیلم حضرت علی دیدیم وقتی حضرت علی خواست اون را بکشه ، شلوارش را کشید پایین و امام از کشتنش صرفنظر کرد چون کشتن آدم بی شلوار اسلامی نبود . اما حالا اول شلوار متهم را درمیارند و بعد می کشند چون حکم ولی فقیه مسلمینه . پس می بینید که ولی فقیه از امام هم بالاتره !، پس آقا امامه و میتونه مفاخرم کنه .
یادم رفت ، می خواستم بگم من اگه مفاخر شدم بدلیل اینه که خودم پسرم را دستگیر کردم و دادم تا اعدامش کنند . این یعنی مفاخر!
مثل بابای محسن روح الامینی که وقتی پسرش را کشتند رفت دست رهبر را بوسید و گفت دستت درد نکنه ، اون هم البته مفاخره اما نه به اندازه من .
من اولش البته مفاخر نبودم ، یکی می گفت حسنی و بقیه می خندیدند ، اما از وقتی ولی فقیه سفت سرجاش نشست و آقای رییس جمهور را از قوطی بیرون کشید ، دیدند بین اونها من از همه مفاخرترم برای همین هم بخاطر آبروی اسلامی حکم دادند که من مفاخرم . حالا از امروز مردم باید تمرین کنند تا به من بگند مفاخر ، نمیدونم چرا همش این اسم را بدون " مفا " در مورد من و ولی فقیه و رییس جمهور بکار می برند .

فردوسی معاصر ایران : حجة الاسلام حسنی !

جرس : " بنا به تصمیم سازمان میراث فرهنگی، حجت الاسلام غلامرضا حسنی نماینده ولی فقیه و امام جمعه ارومیه، "میراث زندۀ آذربایجان" معرفی شد و مقرر گردید بعنوان یکی از مشاهیر و مفاخر کشور ثبت ملی شود. "
وبلاگ تقویم تبعید ضمن استقبال از این انتخاب شایسته ، از مسئولان مخ +لص ( less فاقد مخ ) درخواست می کند نظر به اهمیت وجود حسنی و امثالهم برای نظام جمهوری اسلامی ، نام مشاهیر و مفاخر سابق ایران ( از جمله : فردوسی ، سعدی ، حافظ ، .... ، پروفسور حسابی ، رازی و ... ) را پاک نموده و به یونسکو اعلام نماید تنها افتخار جمهوری اسلامی در طول تاریخ (!) همین حسنی بوده و بس !
برای نظامی که رهبرش خامنه ای و رییس جمهورش احمدی نژاد باشد ، حسنی ( بعنوان افتخار و سمبل ) از سرشان هم زیاد است .


پنجشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۸

حکم دستگیری سران سبز!

رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان ، سخنانی را ایراد نمود که بنظر می رسد تکمیل کننده بیانیه اجلاس هفتم این مجلس باشد . آنچنان که گویی یک نفر این سناریو را نوشته و قسمت اول را در اختیار مجلس خبرگان و قسمت دوم را بدست رهبری داده است .
در بیانیه مجلس خبرگان آمده بود : " فرصت توبه و بازگشت برای سران مخالفان در ايران به پايان رسيده است."
آقای خامنه ای در تکمیل این حکم ، اعلام نمود این افراد ( معترضان به تقلب انتخاباتی ) " صلاحيت حضور در چارچوب نظام اسلامى را از دست داده اند " .
با توجه به مدیریت نظام در طی سه دهه اخیر به سادگی می توان سخنان رهبر جمهوری اسلامی را به منزله حکم دستگیری کسانی دانست که از آنان بعنوان سران جنبش سبز نام برده می شود .

در روزهای آینده مطمئنا سخنگویان جریان تندرو با ایجاد موج احساسی خشونت آفرینی و انجام راهپیمایی های معمول ( به صرف ساندیس ، پاره نمودن عکس ها و تقاضای اعدام افراد ) سعی می کنند تا فضا را برای دستگیری موسوی ، کروبی و خاتمی آماده سازند .

گویا تظاهرات 22 بهمن که هواداران حکومت را از اقصی نقاط کشور با هزاران اتوبوس به پایتخت کشانده بود تا در حمایت از رهبر جمهوری اسلامی شعار دهند ، آنچنان رویای حاکمان را شیرین ساخته که حاضر نیستند بیدار شوند . گویا باور نموده اند حقیقتا اعتراض مردم رو به خاموشی ست .

با توجه به حکم رهبر جمهوری اسلامی ، اکنون می توان دلیل نرمش و چرخش هاشمی رفسنجانی در ماه های اخیر را درک نمود ! هاشمی رفسنجانی سیاستمداری کهنه کار ست که از تمامی تنش های دوران سی ساله اخیر توانسته عبای خود را به سلامت بیرون کشد .

جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز در مقابله با هر مشکلی سعی در پاک نمودن صورت مسئله و حذف فیزیکی مسئله آفرینان داشته و در این راه بدون ترحم و دوراندیشی ( و با کینه ورزی عمیق ) بدنبال آن بوده تا به خیال خود با نابود کردن افراد از شکل گیری دوباره آن جریان جلوگیری نموده و خشونت افراطی و ذاتی حکومت را آیینه عبرتی برای دیگران سازند .
با کناره گیری تدریجی سپاه از مناقشات خیابانی و آزادی تعدادی از زندانیان ، تصور می شد خامنه ای بدنبال تنش زدایی ست اما سخنان تازه وی در صورتی که دستگیری سران شناخته شده را بدنبال داشته باشد ، مطمئنا تنها یک پیام خواهد داشت : تعیین حکومت نظامی برای نظام حکومتی !

درس نگرفتن از آشوب ها ، تکیه بر نهضت ساندیس و سرنیزه اشرار و بسیجیان نهایتا نه تنها به تسلیم حاکمان ، که تدفین حکومت خواهد انجامید .

کرنش رییس به مرئوس !

مجلس خبرگان در بیانیه پایانی اجلاس هفتم ، اوج ذلت و حقارت خود و نهایت استبداد حاکم بر ایران را به نمایش گذارد . جای تاسف ست مجلسی که می بایست ناظر و حاکم بر اعمال مقام ولایت فقیه باشد ، مقام خود را تا حد مرئوس و فرمانبر رهبری تنزل داد .
نگاهی حتی گذرا به این بیانیه نشان از استیلای مطلق خامنه ای بر تمامی شئون نظام جمهوری اسلامی دارد . شاید از دید یک ذوب شده در ولایت که مبانی حکومت را با احکام حلال و حرام توضیح المسایل اشتباه گرفته ( که آنهم بجای خود نشان از بی عقلی دارد ) این استیلا چیز (!) بدی نباشد اما هر انسان بعنوان کسی که درای شان انسانی ست و برای این شان حقوقی قایل ست ، بخوبی درک می کند چیرگی و تسلط یک نفر بر کلیه شئون مملکتی تنها یک معنا دارد : استبداد مطلق و واپسگرایی در نظام حکومت .
شاید توجه به بخش هایی از این بیانیه بتواند نوع تفکر و بینش حاکم بر این مجلس را بخوبی نمایان سازد .بعنوان مثال در مقدمه آمده :
" اين نظام مقدس – که يکی از ارزشمندترين هدايای الهی به ملت بزرگ ايران است ... "
حتی اگر از دید یک مذهبی و معتقد به خدا این جمله مورد توجه قرار گیرد ، جز مبالغه ای غیر منطقی نمی توان نامی بر آن نهاد ، یعنی از دید روحانیون مسن و بازنشسته مجلس خبرگان ، جمهوری اسلامی نعمتی ست برابر با حیات ، آفرینش انسان ، آیات و نعمات الهی و ...
اما جالب ترین و البته گستاخانه ترین بخش بیانیه اینجاست ( بند دوم ) :
" نتيجه‌ی اين امتحان بزرگ و تاريخی، قبولی مردم و نمايش بصيرت آنان و... "
این شیوخ فرسوده آنچنان به اطاعت از امر رهبری گرفتارند که آنچه را به زعم خود " حضور مردم " می نامند را نشانه قبولی مردم در آزمون ( انتخابات ) مینامند . به عبارت دیگر مردم ( همان اتوبوس های کذایی و ساندیس خوران معروف ) قبولی گرفتند چون اطاعت از رهبری کردند !
باز به عبارت صریح تر اگر مردم مخالف امر رهبری نظری داشته باشند و یا در تبعیت از فرمایشات حضرت رهبری جان و مال مخالفین را هدف قرار ندهند ، در آزمون رفوزه می شوند و نه اینکه حق مخالفت داشته باشند . شرط قبولی تبعیت از رهبری ست. ( در حالی که در نظام های دیگر شرط رهبری را تبعیت از آرای مردم می دانند ) .
اینکه روال در نظام جمهوری اسلامی چنین بوده و هست البته جای تردیدی نیست اما آنچه برای من غریب ست ، گستاخی و بی آبرویی حکومت از اعلام رسمی و مکرر آن است !
در همین بند به " اصل مترقی ولایت فقیه " اشاره می شود . در قانون اساسی هم همین ترکیب ( اصل مترقی ولایت فقیه ) قید شده .
اصرار شیوخ بر مترقی نامیدن این اصل فقط و فقط حاکی از آن ست که خود این شیوخ بخوبی واقفند این اصل فرسوده تر از خود آنهاست .
نظامی که اصل مترقیش چنین باشد وای به اصول معمولش !
نکته جالب دیگری که در این بیانیه کم تا قسمتی مضحک بنظر می آید ، توجه شیوخ کهن سال مجلس خبرگان به نیروهای انتظامی و امنیتی و .... دانشمندان علوم مختلف ( زمينه‌های مختلف علمی از جمله در علوم ليزری، پزشکی، نانوتکنولوژی، صنايع هوا فضا و هسته‌ای ) و ذکر مصیبت فاکر مرحوم و دعا برای سلامتی امام غایب و روح خمینی و و خلاصه همه کس و همه چیز بود ، گویا دخالت در همه امور را از وظایف خود میدانستند الا آنچه که قانون بر عهده این مجلس قرار داده .

یکشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۸

امام سید علی ضحاک



در ایامی نه چندان دور ، سید علی ضحاکی امام شد ، وی پس از تثبیت منبر در بلاد و تحکیم عمامه بر سر ، حکم به تغییر آیات داد و وجود خدا را نشانه ای از خود خواند . پس بر سکه ها ضرب شد که خدا آیتی ست اصغر از امامی اعظم : سید علی ضحاک.

پس روال چنان برقرار ساخت که مردم او را چونانی که وی را مقبول افتد مشروع دانند و رشته ای بر گردن بیفکنند تا هرجا که خاطر خواه اوست ، روانه شوند .
جماعت از این تنگ نظری به جان آمد و بر این نظر تنگ گرفت که از خروش مردمان ، کتف امام به خارش افتاد .
امام هرچند کتف خود می سایید اما نه فقط درمان همی نگشت کتف مبارک و لاغرش که سوراخی پدید آمد بر هر دو کتف و برون شد از هر سوراخ ماری کبرا که نیش بر ریش امام می کشید .
امام به سوراخ های کتف نگریست و با خود بگفت این بدن ما به آبکش بیشتر شبیه است تا اندام یک امام ، اما این دو خزنده بدریخت دشمن صفت کیستند که بر ما چسبیده و ول کن ما نیستند؟

لذا
ماران را ندا در داد که چه خواهید از جان ناقابل و اندک آبرویم . ماران نیش تا بناگوش گشودند که ما جلوه ای از حالات درونی توییم و جدا از تو نئیم ( نیستیم ) . آنچه تو بر ذهن می گذرانی ما در دهان می چپانیم . امام دستی به محاسن آویخته کشید و جل الخالقی بگفت که این چه خدایی ست که بدون اذن ما چنین اعجازی نموده ... .
اما بعد ، از دو مار پرسش نمود که بر ذهن ما چه روان ست که مار در پی آن چنین دوان ست ؟

ماران نیش برون آوردند و درون بردند ( یعنی آب از لب و لوچه آویزان گشت ) که ما مغز جوانان می خوریم که تو نه جوانی و شادی را بر جوانان برمی تابی و نه مغز نغزی را تحمل ! پس بخوران به ما آنچه در کله بی کلهت همی یافت نمی شود !

امام سید علی ضحاک تبسمی فرمودند که یعنی آری ، آری ، بدرستی که شما وجهی از وجهه های روحمان و سکینه ای از سکنات مغز علیلمان و مسکونی از مسکونات ( بخوانید ساکنان !) اندرونی کله ما هستید . ما تصور می کردیم تنها اجنه و خبائث و البته نفوذی های دشمن در مخ ما جای دارند ، حال به جهت نور اعلی و هیبت عظما و اعجاز مجازمان ، جلوه ای دیگر از وجود پربرکت اما مکشوف مانده ما عیان شد . باشد که امت آتی غبطه خورد بر عدم حضور در زمان حیاتمان ، این امت که جز اعتراض و کتک خوردن هیچ نمی داند .

در دم امام حکم نمود که خدا آیتی نازل نماید تا مردمان بدانند که ماران را خوراک بدادن و بر دهانشان جان جوانان چپاندن ، هفتاد و دو ثواب دارد ، هفتاد تای به کنار منقل ، اما از دوتایش یکی اینکه در بهشت حوری تقسیم کنند چنانکه در این زمان ، ساندیس را !

و دوم اینکه خانه ای بخشند به یابندگان و زنندگان جوانان و قاتلین مردمان که هزار اتاق دارد و در هر اتاق هزار حوری و هر حوری هزار دست و در هر دست هزار جام شرابی ست که اگر اینجا قطره ای از آن بنوشی ، جامش در ماتحتت فرو می کنند !


ماران نیش بر لب خویش گزیدند که چنین حوریانی به هزارپا بیشتر شبیه باشند تا آدمیان . امام فرمود که ای جلوه های ما که بر شانه های ما روییده اید ، خرافات را باید چنان به مزخرفات آلود که مردمان را از هیبتش ترسی به دلها افتد تا مبادا به صحت آن شک کنند . هزارپا و هشت پا توفیری ندارد که مومنان ما از ایمان بسیار ، نه به کمیت خروج دستها که به کیفیت میان پاها نظر دارند ، آنچنانکه سردارن سپاهم در محاکم به خلق روا می دارند . و البته مهم آن ست که مردمان را تصویری در تصورشان بچاپانی تا دل خوش کنند به خوش دلان !
ماران مر امام را سوالیدند ( یعنی سوال کردند ) که مبادا در این راه جوان کشی و مغز خوری دوام نیاوری و کوتاه بیایی .

امام دستی که از سهمیه باقی مانده جان ناقابلش بود و هنوز بکار می آمد را بر ریش کشید و فرمود :حاشا و کلا ! این را ما از اجداد ریشوی بی ریشه خود آموخته ایم . پدران ما دخترانشان زنده به گور می کردند و خم به ابروی غضبناک نمی آوردند ، امام خامنه ای نیستم و دشمن هستم اگر به جوانان این دیار ترحم نمایم که دشمن تر از هر دشمنی باشند .

خونه تکونی !

با راهنمایی دوست عزیزم ، کریم پورحمزاوی ( وبلاگ آینده ما ) ، تصمیم گرفتم قالب وبلاگ را عوض کنم بلکه از شر بلاگرولینگ راحت بشم ، که شدم !
دوستان عزیزی که نام وبلاگشان در پیوندها دیده نمی شود ، محبت کنند و اطلاع دهند ، من دسترسی به پیوندهای قبلی را ندارم و بسیاری از وبلاگها در لیست جدید به چشم نمی خورند که امیدوارم با لطف دوستان اضافه شوند .

جمعه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۸

نرمش بعد از لج یا لرزش؟!

خامنه ای آدم لجبازی ست ، این مهم را چه در دوران عضویت در شورای انقلاب و چه در زمان ریاست جمهوریش بارها اثبات نموده .وی به شدت بدنبال ایجاد منزلت و شانی برای مقام خود بوده و هست .
در انتخابات ( بخوانید کودتای ) دهم ، خامنه ای ابتدا سعی نمود با سرکوب مردم ، حرف خود را به کرسی نشاند ، حتی زمانی که یاران سابقش برعلیه او موضع گرفتند و حامیان و افرادی که این مقام را به او هدیه کردند ، یکی یکی به دیدارش شتافتند و از فردای سخت او را برحذر داشتند ، کوتاه نیامد ، اما همه اینها دلیل نمی شود تا نفهمد چه بر او و بر نظامش آمده و چه روزهای پرالتهابی در انتظارش باقی مانده .
خبر آزادی زندانیان سیاسی واقعه ایست که نباید از آن سطحی گذشت . آزادی کسانی که به قول خامنه ای مجرم هستند و باید سخت مجازات شوند ، دقیقا برخلاف خواست باند کودتاست . سخنگویان این باند ( احمد خاتمی ، جنتی ، مصباح و احمدی نژاد ) مکررا درخواست اعدام تمامی این ( به قول آنها ) مفسدین فی الارض را نموده اند . چند جوانی هم قربانی شدند تا کمی از شدت هیجان و دیوانگی این گروه کاسته شود .
اما !
نمیدانم آیا می توان امیدوار به تغییر موضع خامنه ای داشت یا خیر ؟ تصور می کنم ، خامنه ای در روز 22 بهمن ، تمامی نیروی حامی خود را گسیل داشت تا به خیال خود به دیگران اثبات نماید که مردم (؟!) با او هستند . حالا ( باز هم به قول خود ) از سر قدرت و از جایگاه ولایت فقیه ، تصمیم به تغییر نسبی شرایط دارد ، شاید بدینوسیله سوپاپ اطمینانی ایجاد نماید تا مردم نگاه خصمانه خود را از او برگیرند و به مهره های سوخته معطوف کنند .
باید منتظر ماند و دید آیا در روزهای آتی ، تنشی بین رهبری و نماینده خیره سر سران سپاه ( احمدی نژاد ) روی خواهد داد یا خیر ؟ ( مثل مسئله مشایی و درخواست برکناریش توسط رهبری ) .
آنچه من از شخصیت خامنه ای برداشت کرده ام ، این ست که اگر هم تصمیم به عقب نشینی بگیرد ، باید بگونه ای عمل نماید که همگان تصور کنند این گام به عقب ، بنا به میل خودش بوده ، و نه از سر اجبار و کراهت !
هرچند حتی در خوشبینانه ترین حالت هم ، خامنه ای هیچگاه از سران سپاه فاصله نخواهد گرفت که جز آنان تکیه گاهی ندارد و نیز بهیچوجه میدان به مدعیان رهبری جنبش سبز نخواهد داد ، اما شاید تصمیم به آن دارد تا میدان یکه تازی نظامیان را محدود نماید . شاید برای آنانی که معتقد به " سیاست گام بگام برای هزینه کمتر " هستند ، این نشانه ای مثبت تلقی شود اما با توجه به رویکرد نظام جمهوری اسلامی از بدو ایجاد تا بحال که بیش از سه دهه از آن گذشته ، مسلما نباید به چیزی جز تغییر نظام قانع بود . آنچه بر این سیاهه آمد ، فقط بواسطه حدسی ست که از نشانه ها بر ذهن متبلور میگردد که در صورت صحت ، نشان از قبول تزلزل نظام و باند قدرت از سوی خامنه ای ست . نکته ای که می بایست زودتر از اینها متوجه می شد !

---------------

شاهد از غیب رسید ، دو روز بعد از این مطلب ، جرس هم در همین رابطه مطلبی نوشته که خواندنش مفید ست .

سه‌شنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۸

تظاهرات 22 بهمن در برلین

گزارش تلویزیون ایرانیان برلین از تظاهرات ایرانیان .
در زیر بارش سنگین برف ، ایرانیان به خیابانها آمدند و برلین را به حمایت از جنبش سبز مردم فراخواندند . در این راهپیمایی ( همچون گذشته ) تعدادی از آلمانی های علاقمند به ایران ، معترضین را همراهی می کردند .
حضور جوانان در تجمعات حمایت از مردم چشمگیر بوده و نشان از دلبستگی آنان به وطنی دارد که برخی هنوز آن را ندیده اند.
با کلیک روی " تلویزیون ایرانیان برلین " می توانید تمامی ویدیوهای پخش شده از این شبکه تلویزیونی را مشاهده فرمایید .



دوشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۸

مردمی صبور ، مظلوم ، با حیا اما مقاوم !

مردم ما ، مردمی صبورند ، مظلومند و محجوبند . اما همه اینها باعث نمی شود تا از خشم ناشی از وقاهت و جهل سرکوبگران بهراسند .
زخم می خورند و زهر نه ! جراحت مانع از جسارتشان نمی شود !در بند دیو نیز از اعتراض به سرکوب دست نمی کشند .
ای عرب زده های ذوب شده در بلاهتی وقیح ، چه ابزار دیگری برای تهدید و ارعاب این ملت دارید ؟
مسجد را به زندان و محراب را به قتلگاه و منبر را تجاوزکده تبدیل نموده اید و از مناره اش بجای اذان ، بی پروا (از شرمی گمشده و حیایی نیاموخته ،) جنایت خود را فریاد می کنید .
وضویتان ، مسح باتوم با خون مردم ، ... ، نمازتان دو رکعت شکنجه و قتل ، ... ، قبله تان ، خزانه دولت و امامتان ...؟!
گمان نمی کنم داعیه مریدی مرادی را داشته باشید که غاصب وطن مردم ست و حرام را واجب میداند ، نه ، حتی خامنه ای بهانه ای ست برای تسکین بغض هایی سرکوب شده ، برای لذت از ابراز خشونت ، لذت از شکنجه دیگران ، لذت از شنیدن صدای خرد شدن استخوانهای مردم ، لذت از کتک زدن و ریختن خون مردمی بی دفاع به هواخواهی از خونخواران برخاسته اید .

ملت مظلومی داریم ، ملتی محجوب ، ملتی صبور ... اما مقاوم ، اما دلاور . این مردم شکست نخواهند خورد . این خونها پاک نخواهد شد این مردم به خونبهایی کمتر از آزادی قانع نمی شوند .





جمعه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۸

نیازی به عکس و فیلم نیست


برخی گمان دارند حضور مردم در 22 بهمن کمرنگ بوده ، بعضی فشار نیروهای امنیتی را دلیل کاهش ارسال عکس و فیلم از اعتراض مردم در خیابانها می دانند اما !
همه ایرانیان در سراسر جهان ، شما مردم مظلوم اما غیور و رشید را باور دارند . نیازی به فیلم و عکس برای تایید حضور دلاورانه شما نیست ، می دانیم که هستید و می دانید که هستیم .ما همه با هم هستیم !

فیلم و عکس مال باند کودتا تا به خیال خود فریب خوردگان و مزدورانشان را مردم معرفی کنند ، تا بتوانند به خود دلداری دهند که فعلا نیازی به بستن چمدانها نیست ، هرچند چمدانهایشان مدتهاست که بسته و آماده است .

گزارش خبرنگار اعزامی تقویم تبعید از تهران :

گزارش خبرنگار اعزامی وبلاگ تقویم تبعید از مراسم 22 بهمن در تهران :

من الآن در خیابانی هستم که موسوم به آزادی ست اما کسی جرات نمی کند نام خیابان را به زبان بیاورد ، نکته مهمی که در تظاهرات امسال به چشم می خورد ، نظم خاصی ست که در پارک اتوبوس ها دیده می شود .

امروز یکبار دیگر شاهد وقوع معجزه در تهران بودم . در راهپیمایی 22 بهمن امسال ، تعداد اتوبوس های شرکت کننده در راهپیمایی بیش از تعداد مردم بود !

من خیلی تلاش کردم تا بتوانم مردمی که در تظاهرات ظرکت کرده اند را ببینم اما بدلیل حضورنیروهای پلیس و تعداد بی شمار اتوبوس های ( البته فعلا خاموش !) قادر نیستم مردم را ببینم .

الآن متوجه شدم که مردم شرکت کننده در مراسم 22 بهمن برای خوردن ساندیس و مرغ فعلا به کنار خیابان رفته اند . به محض اینکه آنها به راهپیمایی بپردازند ، با آنها گفتگویی انجام خواهم داد .

خبرنگار تقویم تبعید :السلام علیکم و رحمتة الله و برکاته ،
برادر ارزشی ، شما چرا به خیابان اومدید .

یک برادر ارزشی :شوما چرا داری نماز می خونی ؟
خبرنگار تقویم تبعید : بنده داشتم سلام می کردم ، گفتم شاید شما بسیجی باشید .
برادر ارزشی : نه بابا ، پسر همسایمون بسیجی بود که دیروز ریشش رو زد ، پریروز هم باباش رو زده بود ...
خبرنگار تقویم تبعید : شما چرا امروز به خیابان اومدید ؟
برادر ارزشی : واله من تو ده کار می کردم گفتند کوپن مرغ اعلام شده که تو تهران بدون کوپن و پول هم مرغ می دند . تازه اتوبوس هم اومده بود تا ما رو بیاره ،فقط نمیدونم چرا اینقده باید راه بریم تا برسیم ، خب با همون اتوبوس ما رو می بردند دیگه ...

خبرنگار : شعار هم میدید ؟
برادر ارزشی : بعله ، میگیم ما سبز نمی خوایم ، گوشت که سبز نمیشه باید یا سفید باشه یا سرخ ،
خبرنگار امروز که اینجا اومدید هدفی هم دارید ؟
برادر ارزشی :من واله همه چی دارم ، زن دارم ، بچه دارم ، من مرغ دارم ، گاوم دارم ، فقط رهبر نداشتم که اومدم اینجا شاید پیداش کنم .

پنجشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۸

دمتو بذار رو کولت !

در این میانه که ایرانیان در سراسر دنیا نسبت به حکومت جابر و غاصب جمهوری اسلامی فریاد اعتراض سر داده اند و برای سرنگونی آن از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند ، شاید به عنوان زنگ تفریح و برای رفع خستگی بد نباشد به این ترانه لری گوش کنیم : دمت رو بذار رو کولت !




فیلم تکمیلی تظاهرات ایرانیان در برلین

فیلم تکمیلی ( تلویزیون ایرانیان برلین ) از تظاهرات ایرانیان در برلین و صحنه هجوم پلیس برلین به مردم برای قطع بلندگوها و مضروب شدن ایرانیان .


تظاهرات ایرانیان در برلین

ایرانیان برلین با اعتراضات گسترده و پرشور خود باعث شدند تا سفارت جمهوری اسلامی ( برخلاف سی سال گذشته ) میهمانی رسمی خود ( در هتل ماریتیم ) را لغو نموده و مجبور شود تا مراسمی ساده در محل سفارت برگزار نماید . اما با وجود تمهیدات مسئولین سفارت و همکاری پلیس (!) ، ایرانیان در تجمعی اعتراض آمیز نسبت به سیاستهای سرکوب جمهوری اسلامی و اعلام حمایت از جنبش سبز مردم ایران ، آنچنان عرصه را بر آنان تنگ کردند که پلیس مجبور شد با هجوم به جمعیت معترض ، بلندگوها را قطع نموده و حتی ماشین حامل بلندگوها را با خود ببرد !
با همه اینها ، جمعیت ، یکپارچه و استوار خیابان منتهی به سفارت را با فریادهای خود به لرزه درآوردند .
مسئولین سفارت مجبور شدند در تمامی مسیر منتهی به سفارت ماموران خود را به نگهبانی بگمارند مبادا میهمانان آنان بجهت شعارهای اعتراض آمیز مردم ، از میهمانی رفتن پشیمان نشوند !
پلیس برلین ، ایرانیان حامی جنبش سبز مردم را مجبور نمود تا با طی مسیری بسیار طولانی ،نهایتا در محلی دورتر ( حدودا 500 متر ) از سفارت گردهم آیند . با وجود تمامی این تدابیر ، اعتراض گسترده و رسای جمعیت به حدی بود که پلیس دستور داد بلندگو ها به سمت مخالف سفارت برگردانده شود و پس از مدتی کوتاه با هجوم به جمعیتی که به دور ماشین حامل بلندگوها حلقه زده بود تا آنها را از دسترس پلیس دور نگهدارد ، ابتدا سیمها را قطع و سپس ماشین حامل بلندگو و وسایل تبلیغاتی را از محل تجمع دور نمود .
در این یورش یک نفر از بانوان به سختی آسیب دید و حداقل دو نفر دستگیر شدند . ایرانیان برلین به تاسی از مردم خود ، در مقابله با پلیس تنها شعار می دادند و از هر خشونتی پرهیز می کردند .
پس از قطع بلندگوها ، جمعیت با فشرده کردن صفوف خود ، شعارها و سرودهای خود را در حمایت از مردم و اعتراض به رفتار خشونت آمیز و بیرحمانه مزدوران جمهوری اسلامی ( در ایران ) ، با صدایی رساتر از قبل فریاد زدند تا کام میهمانان ( مفت خور ) سفارت را تلخ نمایند .
محل درنظر گرفته شده برای تجمع ، پوشیده ار برف بود . در چنین شرایطی ، تنها عشق به مردم عاملی بود تا بتوان بر سرمای سخت برلین غلبه کرد .
از آشفتگی ماموران سفارت همین بس که حتی با وجود چنین فاصله ای ، احساس امنیت نمی کردند و بیش از آنکه در داخل دژ موسوم به سفارت ، به برگزاری مراسم خود مشغول باشند ، در خیابانهایی که توسط پلیس محاصره شده بود ، به گشت زنی می پرداختند مبادا جمعیت معترض ، با رخنه در شکاف پلیس ، رسوایشان سازند .
جالب آنکه اینها نیز با الگو برداری از مزدوران و اوباشان حکومتی ، سعی می کردند تا با بهره از روش های مرعوب کننده ! ( مثل صحبت با تلفن همراه و نگاه خشمناک به جمعیت و یا فیلم برداری از افرادی که به جمعیت معترض می پیوستند ) از پیوستن افراد به جمعیت معترض ، به خیال خود جلوگیری کنند !
کاش می فهمیدند وقتی در داخل ایران چنین نمایشی کارآیی نداشته ، در اینجا هم هیچ کاربردی نخواهد داشت !
فیلمها و عکس ها از این تجمع حاکی از شور و عشق ایرانیان برلین به هموطنان داخل کشور است . حضور فعالین سیاسی قدیمی در کنار جوانانی که برخی از آنها بدست تروریستهای جمهوری اسلامی ( در داخل و خارج از کشور ) عزیزان خود را از دست داده اند ، نوید اتحادی را می دهد که آینده ای روشن در پی خواهد داشت ، ایرانی که در آن همه بتوانند آرای خود را بیان کنند و تحمل شنیدن نظر دیگران را داشته باشند .
ما همه با هم هستیم ، با یک روش ، بدنبال یک هدف !
تلویزیون ایرانیان برلین با حضوری فعال و پوششی مناسب ، این روز بیاد ماندنی را ثبت نمود .




یکشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۸

ترس سفارت جمهوری اسلامی در برلین از برگزاری مراسم 22 بهمن !

بدلیل اعتراضات موثر و گسترده ایرانیان برلین ، سفارت جمهوری اسلامی برای اولین بار پس از سه دهه مراسم 22 بهمن را از ترس تجمع اعتراض آمیز ایرانیان لغو نمود (این مراسم قرار بود در هتل ماریتیم برلین برگزار شود ) .
امسال ماموران جمهوری اسلامی مجبور شدند اعلام نمایند که مراسم 22 بهمن را بصورتی غیر رسمی ( و غریبانه ) (!) در داخل دژ (!) سفارت برگزار خواهند کرد تا از دسترس ایرانیان معترض و حامی جنبش مردم دور بمانند ، اما بزمتان را آمردم ایران شفته خواهند کرد حتی اگر به آسمانها بگریزید :
به دعوت شبکه جوانان ایرانی برلین ، ایرانیان ( ساکن برلین ) در روز سه شنبه مقابل سفارت جمهوری اسلامی بزم سفارت را آشفته خواهند نمود : سه شنبه 9 فوریه ، ساعت 5 بعدازظهر ساعت 17 .
صحبتهای سهراب مختاری در تلویزیون ایرانیان برلین در همین رابطه :





چهارشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۸

بس نیست اقای مرفاوی ؟!

استقلال تهران در بازی با رقیب دیرینه ، نتیجه را واگذار کرد .
هرگاه مرفاوی سکان هدایت استقلال را بدست گرفته ، با خیال واهی بی نیازی به مشاوره ، خود را از مشورت کارشناسان محروم ساخت . اما این بار کار را تمام کرد که با اخراج مربی بدنساز ، کار تخصصی بدنسازی بازیکنان را نیز بدست گرفت، اما !

چیدمان اولیه استقلال در بازی امروز با پرسپولیس نوید یک بازی تهاجمی از سوی استقلال را داشت ، حضور جانو آریو ، فرهاد مجیدی ، سیاوش اکبرپور ، سید صالحی و خسرو حیدری در خط هافبک و فوروارد ( تنها حسین کاظمی خاصیت دفاعی داشت ) حکایت از عزم مرفاوی برای پیروزی داشت . این ترکیب خیلی زود به نتیجه رسید و نیمه اول شاهد بازی قابل قبول و تهاجمی از سوی استقلال بودیم.
اما صرفنظر از نتیجه بازی ، از دقیقه 70 به بعد ، بازیکنان استقلال میل به بازی مستقیم پیدا کردند که نشانه بارز افت بدنی آنها بود . شاید در مقابله با تیم هایی که دفاع بسته دارند و بازی را از خط هافبک ( اصطلاحا ) می بندند ، یا به آفساید گیری روی می آورند ، این شیوه کارساز باشد اما در برابر پرسپولیسی که کناره ها خلوت و قابل نفوذ است و بازیکنان خط دفاعیش روی سرعت پا به توپ بازیکنان مهاجم دارای ضعف مفرط می باشند ، روش های مناسب تری برای نزدیک شدن به دروازه تیم قرمز پوش وجود دارد . این شیوه ( ارسال بلند و مستقیم ) برای این بازیکارساز نبود وبویژه آنکه توجه کنیم بجز سید صالحی ، دیگر مهاجمان استقلال ( مجیدی و برهانی ) از قدرت سرزنی و بازیسازی با ضربات سر برخوردار نیستند و توپ های ارسالی تنها حکم اهدای توپ به تیم مقابل را پیدا می کند .
گل فرهاد مجیدی هم بیش از آنکه حاصل تاکتیک تیمی و تکنیک فردی مجیدی باشد ، مدیون اشتباهات فردی خط دفاعی پرسپولیس بود .
نکته دیگر ، عدم حضور دفاع راست تخصصی در بین بازیکنان استقلال است . در این فصل ، خسرو حیدری یک خط به جلو رفته اما بازیکنی که بتواند در سیستم دلخواه مرفاوی ( 2-4-4 ) در این منطقه بازی کند ، وجود ندارد . پژمان منتظری غالبا نقش دفاع راست را بازی می کند . اصرار مرفاوی به استفاده از پژمان منتظری شاید تنها به دلیل قدرت سرزنی او باشد تا در هنگام جمع شدن خط دفاع ، وی در 18 قدم حاضر شده و توپهای ارسالی از جناحین را دفع کند ( به کمک دو مدافع دیگر خط میانی بیاید ) .
اما مسئله مهم اینجاست که سالهای بسیاری ست استقلال در دفع توپهای ارسالی از جناحین دچار مشکل است . اگرچه همواره استقلال در خط دفاعی از بازیکنان متبحر در استفاده از صربات سر بهره مند بوده ( و چه بسیار که این بازیکنان گلهای حساسی را نیز به نفع استقلال به ثمر رسانده اند ) اما با وجود همیشگی بازیکنان دفاعی بلند قامت و سرزن ، این تیم در مقابله با توپهای سانتر شده مشکل دارد .
این نقیصه را باید در ساختار دفاعی استقلال جستجو کرد . جایی که بازیکنان از یارگیری من تو من عاجزند و دروازه بان خروج های فاجعه آمیز دارد !

در این بازی توپهای ارسالی ( کلاه کج ) بارها فرصت گل در اختیار مهاجمین پرسپولیس قرار داد . حتی بازیکنی همچون هوار محمد که از قد و قامت بلندی هم برخوردار نیست ، در میان دروازه بان و دفاع های استقلال توپها را از درون منطقه 6 قدم به بیرون زد . در بازیهای پیشین هم شاهد بودیم بازیکنی چون سهراب انتظاری با وجود قامت کوتاه خود صربات سر را در حوالی نقطه پنالتی از آن خود می کرد و یا علی کریمی که برخلاف تکنیک ارزنده اش ، تبحری دز به ثمر رساندن ضربات سر ندارد ، بدون پرشی بلند ، دروازه استقلال را باز نموده .
مسئله تنها شکست در مقابل حریف دیرین نیست که حتی اگر هم چنین باشد ، درد کمی نخواهد بود اما ترس من در بازیهای آتی ست . با این کمبود قوای بدنی ، استقلال در مواجهه با تیم های جوانی که از حربه جنگندگی و دوندگی بالا برخوردار هستند هم راه به جایی نخواهد برد .
در یافت گل در دقایق پایانی ، همیشه از ویژگیهای استقلال بوده ، زمانی که تیم حریف بواسطه قدرت بدنی بالای بازیکنان استقلال و قدرت گردش توپ بین بازیکنان خودی ، به تدریج به تحلیل می رفت و بدلیل افت بدنی و تاثیر بر قوای فکری ، در منطقه دفاعی اشتباهات جبران ناپذیری را مرتکب می شد . درست مثل بازی امروز استقلال که بدلیل افت بدنی بازیکنان و بویژه کاظمی ( در این منطقه ) کریم باقری در پشت 18 قدم بدون آنکه کسی فضای او را تنگ کند یا بر او فشاری وارد آورد ، توانست از ضربات معروف و مهلک خود استفاده نماید .
تسلط پیروزی بر میانه زمین و ضعف استقلال در حفظ توپ و پاس سالم به یار خودی از آثار تمرینات بدنسازی و هوازی مربی تیم آبی پوشان بود .
آقای مرفاوی !
با خود عناد نورزید و بدنبال یک مربی شناخته شده بدنساز برای تیم باشید .
با خود و تیم بزرگ استقلال دشمنی نکنید و از مشاوره متخصصین استفاده کنید . امروز چه تعویضی یا تغییر تاکتیکی برای بدست گرفتن و کنترل بازی انجام دادید ؟
پرسپولیس سعی نمود با جمع شدن در زمین خود و پخش شدن در عرض زمین استقلال از فضاهای کناری بهره برد . شما برای مقابله با این حربه پرسپولیس چه کردید ؟
دفاع راست شما در نیمه دوم کجا بود ؟
کدام بازیکن مامور مهار باقری در میانه زمین خودی بود ؟ ( در نیمه اول حسین کاظمی این نقش را داشت اما در نیمه دوم و بواسطه تحلیل قدرت بدنی بازکنان آبی پوش ، پرسپولیس در این منطقه جولان می داد ) .
با شروع نیمه دوم تصور می کردم می توانید بازی را در دست بگیرید اما پس از دقیقه 70 دعا می کردم بتوان دروازه تیم محبوبم را از گزند حفظ کرد ، از شما که انتظاری نمی رفت !
مشکل اصلی شاید در جای دیگری ست . سالهاست استقلال و پرسپولیس جولانگاه ماموران اطلاعات برای کنترل مردم هوادار این دو تیم است . حضور افراد غیر ورزشی و تغییرات متعدد مدیریتی ، جایی برای اندیشه و برنامه دراز مدت باقی نگذاشته .
آشتیانی با بدست گرفتن مدیریت استقلال و حذف قلعه نویی نوید حضور مربی توانمند و با دانش تری نسبت به مربی پیشین داده بود ، اما برخلاف تصور عامه و کارشناسان ، دستیار را به مربی ترجیح داد تا چنین اوضاعی حاکم شود که در هر بازی بیش از تاکتیک تیمی ، بدنبال اشتباهات بازیکنان حریف باشیم.
بی انصافی ست اگر از نقش شانس در عدم نتیجه گیری تیم استقلال یادی نکنیم . پنالتی های سوخته و مصدومیت همیشگی جباری ، و نیز روانخواه و بیک زاده بخودی خود می تواند برای هر تیمی مشکل ساز باشد . اما مرفاوی بخوبی می دانست که باید در 3 تورنمنت شرکت کند . بازیکنان فعلی استقلال هم به گواهی کارشناسان فوتبال از سطحی بسیار بالا برخوردار هستند بگونه ای که شاید استقلال یکی از پرمهره ترین تیمهای لیگ باشد اما افسوس از هنر مربی در چیدمان بازیکنان و ایجاد سیستمی برای بهره حداکثری از توانایی آنها .
باید باور کنیم فوتبال امروز ، محتاج حضور مربیان با دانش و نترس ست ، اگر سیاستمداران اجازه دهند ورزش بدست افراد ورزشی و فوتبال بدست فوتبال شناسان اداره شود .
امروز باختیم شاید مدیران استقلال باور کنند این کادر فنی در حد توانایی های بازیکنان استقلال ، تعهدات مدیران و توقعات هواداران نیست .
امروز باختیم تا شاید مرفاوی بخود آید و بجای کمکهای بی خاصیت خود از متخصص بدنساز ، تئوریسین فوتبال و کارشناس ویژه تمرین دهی بهره برد .
اگر با تسبیح چرخاندن و دعای فرج خواندن ، نتیجه بازی بدلخواه تغییر می کرد ، مادر بزرگ خدا بیامرز من ، شایسته ترین فرد برای مربی گری تیم ملی بود !
پ . ن .
1. علی دایی هم امروز تسبیح را بکناری نهاده و سعی می کرد با علم ( نداشته اش ) تیمش را رهبری کند . انگار دایی تسبیح معروف خود را به نامجو سپرده بود !
2. دایی پس از بازی : باید با 4 گل اختلاف پیروز می شدیم ، هواداران کمک کنند استقلال بلند شود !
آقای دایی ، تو دیگه خفه ! وقتی شیر پیر میشه ، کرکس هم براش رجز می خونه !

سه‌شنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۸

نقش موثر رهبری در پیروزی انقلاب یا خفه گفتن خمینی به خامنه ای !

ناطق نوری در یک مصاحبه از نقش موثر خامنه ای در پیروز انقلاب تعریف کرده که بیا و ببین .
اول که تیتر مصاحبه را خواندم فکر کردم حتما آقای خامنه ای در تسخیر پادگانها نقش داشته ، یا مثلا از کشتار مردم توسط ارتش جلوگیری کرده یا به خمینی پیشنهاد داده روز 21 بهمن مردم به خیابانها بیایند و پایتخت را تصرف کنند یا ...
اما وقتی متن مصاحبه را خواندم از خنده غش کردم !
خودتان بخوانید تا ببینید جناب رهبر امروزی چه نقش موثری در پیروزی انقلاب سال 57 داشته :
ناطق تعریف می کنه که بعله ، یه روز کلی مامور آمده بود فیضیه ( حوزه ) و تعدادی از طلاب را زدند و کشتند . آقا ( خامنه ای ) به امام ( خمینی ) خبر داد که اینها قصد
تعرض به خانه شما را دارند و به ایشان پیشنهاد کرد که بهتر ست درب منزلتان را ببندید ( این پیشنهاد به عقل جن هم نمی رسیده ! انگار اگه ماموران می خواستند داخل خانه بیایند و در بسته می بود ، احتمالا پشت در عزا می گرفتند و توی سرشان می زدند ! ) . اما آقای خمینی به خامنه ای گفته لازم نیست درب خانه را ببندید ، در باز باشد تا ماموران داخل بیایند ( به زبان ساده یعنی خفه ، پیشنهادت به درد لای جرز می خوره ! ) .
حالا شما ببینید که این پیشنهاد آبکی که تازه همین هم از سوی خمینی رد شده ، بعنوان سند تاثیر گذاری خامنه ای در پیروزی انقلاب عنوان میشه ! ( ذوب شدگان ولایت برای درک بهتر ربط این ماجرا با پیروزی انقلاب بهتر است به سایت رهبری ، بخش ارتباط گودرز با شقایق مراجعه نمایند !) .
____________

آقای خامنه ای رهبر باند کودتا فرموده : پیشرفت های علمی کشور نتیجه آزادی ست .
با توجه به پیشرفت علمی کشور در زمینه جعل مدارک و سرقت علمی ( کپی مقالات ) توسط مسئولین جمهوری اسلامی ، نوع و کیفیت آزادی مورد نظر رهبر ( دزدان و جاعلان ) را مشخص فرمایید .
______________

میرحسین موسوی : انقلاب تمام نشده ( زیرا ) هنوز استبداد وجود دارد .
بالاخره آقای موسوی یک حرف راست زد ، البته اگر منظورش نه انقلاب 57 که انقلاب امروز مردم باشه !

______________

خامنه ای : می توان با برنامه ریزی 50 ساله به رده های اول علمی رسید .
احمدی نژاد که قول 5 سال را داده بود . باید به غذای جناب رهبر هم از همان مواد نیروزایی
اضافه کرد که رییس دولت کودتا می خوره ، شاید بتونه در سخنان بعدیش 50 سال را به 5 سال تقلیل بده !
______________

لاریجانی : ایران قصد تجاوز به هیچ کشوری را ندارد .
چون فعلا همه هم و غمش تجاوز داخلیه !

دوشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۸

از بازجومتشکریم ! از پدر و مادر رهبر هم تشکر می کنیم !

گزارش دادگاه رسیدگی به پرونده اعتشاشگران :
متهمان بصورت جمعی دفاعیه خود را چنین قرائت نمودند :
اول از همه باید از ماموران نیروی انتظامی تشکر کنیم که در نهایت رافت اسلامی ما را دستگیر کردند و اصلا و ابدا خشونتی به خرج ندادند . آثار کبودی و شکستگی سر و صورت ما هم به این دلیل بود که ما در حین دستگیری سعی می کردیم با سر به چماق و اسلحه برادران ضربه بزنیم .
ضمنا از بازجویان هم کمال تشکر را داریم ، در هنگام بازجویی شکنجه و تجاوزی در کار نبود . حتی وقتی ما سعی کردیم نشیمنگاه خود را دور شیشه های نوشابه بگیریم آنها از خود مقاومتی به خرج ندادند و با مهربانی لبخند می زدند و تلاش ما را نظاره می کردند . ما با سر محکم به جسم سختی که در دست بازجو بود ، بارها ضربه زدیم و برادران اطلاعاتی در کمال خونسردی و رافت اسلامی حتی جسم سخت را رها نکردند ، مبادا ضربات سر ما به هوا بخورد .
باید از بازجوها تشکر کنیم ، چرا که ما را بدلیل جرمی که مرتکب نشدیم مورد عنایت قرار دادند ، حتی برخی اتهامات مربوط به 2 تا 3 ماه پس از دستگیری ما بود که با لطف بازجویان از مواهب این جرم ها برخوردار شدیم .
باید از قاضی محترم دادگاه هم تشکر کنیم که برای جرم نکرده و درخواست رسیدگی به رایی که رهبر معظم انقلاب آن را حماسه خوانده بود ، حکم اعدام برایمان صادر نموده . در هیچ کشوری که ادعای دموکراسی و تمدن را دارد چنین لطفی از سوی قاضی به متهمان نمی شود و فقط جمهوری اسلامی ست که پرچمدار آزادی انسان و دموکراسی در جهان است و قاضی چنین توجه و لطفی به متهمان دارد .
باید از رهبر عالیقدر جمهوری اسلامی هم تشکر کنیم که رای ما را خورده تا دیگری بر اساس آن نتواند ادعایی کند .
باید از خدا هم تشکر کنیم که چنین دین خوبی برایمان نازل فرموده که در آن ولایت فقیه تعبیه ( البته با کمی زور و کمی کاتالیزور چپانده ) شده . باید از مادر آقای احمدی نژاد هم تشکر کنیم که چنین فرزندی را به جامعه ارایه داده . هیچ مادری در طول تاریخ چنین فرزند جسور و پررو و وقیحی تربیت نکرده .
باید از مادر و پدر رهبر جمهوری اسلامی هم تشکر کنیم که البته معلوم نیست مادر رهبر با سینه هایش به ایشان شیر داده یا پدر رهبر به ایشان ...
قاضی : ... بسه بسه دیگه ، صد بار گفتم میزان دارویی که به این بدبخت ها می دید طبق دستور باشه نه بیشتر ... ببریدش پای چوبه دار تاحالش سر جاش نیومده .
Free counter and web stats