000
‏نمایش پست‌ها با برچسب سبز. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سبز. نمایش همه پست‌ها

جمعه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۰

قشنگترین تعبیر از قول جنتی : رای خاتمی ، سیلی به موسوی !

آقای جنتی قشنگترین تعبیر را از حرکت انقلابی خاتمی داشته ، وی گفته هر رای بمنزله سیلی به گوش دشمن بود ، با این حساب خاتمی سیلی محکمی به گوش موسوی زده .
یک جوک بسیار قدیمی بین مردم رایج یود که مرب تیم فوتبالی به بازیکنانش می گفت : اصغری و اکبری ، حسنی و حسینی و ... همه بازیکنان حریف را ول کنید ، بچسبید به نوک حمله آنها ، در بیست دقیقه اول ، اصغری ( مدافع وسط تیم ) دو گل به دروازه خودی زد ، مربی تیم از کنار زمین فریاد زد که نوک حمله تیم حریف را ول کنید ، همه بچسبید به اصغری !
حالا با این وقایع ، باید احمدی نژاد و خامنه ای را رها کرد و چسبید به خاتمی مبادا برای حفظ بیضه نظام ، خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم کند .
آقای مجتبی واحدی انتقاد کرده : در شرایطی که حکومت مشغول ایران فروشی ست ، ما چسبیده ایم به خاتمی !
جناب واحدی ، آقای بهنود ، اعضای محترم سبزی که از مردم هم سبزترید ، این عمل خاتمی یعنی شکست در اردوگاه شما ، پیاده شوید و با مردم راه روید . می ترسم از فردا شما هم برای نامزدی خاتمی در انتخابات بعدی ، دست به تبلیغات زنید !
آقای خامنه ای فرموده رای مردم یعنی اعتماد به نظام !
اعتماد و اعتقاد به روش هایی که نظام دنبال کرده ، با این حساب حرکت خاتمی بی معنا نیست !
اما ببینید دید حکومت به رای دادن مردم را.
درحالی که حکومت آمار آرا را بالا می برد ، برای توجیه رای دادن مردم گزارشاتی از عدم سلامتی روانی تهرانی هم منتشر می کند تا رای دادن مردم طبیعی جلوه کند :
عضو کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران از افزایش مشکلات در سلامت روانی مردم تهران خبر داده تا شاید آنچه خامنه ای " اعتماد مردم به نظام " می خواند باور کردنی تر باشد !
سایت کلمه برخی مواقع با خبرگزاری فارس نیوز رقابت داغی دارد . این سایت گزارش داده که در برخی حوزه های رای گیری ، هیچ رایی به صندوق ریخته نشده ، با این حساب به اعتقاد این سایت ، حتی اعضای برگزاری و مراقبت این حوزه ها هم رای نداده اند که کمی بعید ست ، حداقل برای حفظ ظاهر و ترس از توبیخ ، این افرد بایستی آرای خود را به صندوق انداخته باشند ولو مثل جناب خاتمی می نوشتند فقط جمهوری اسلامی با ولایت فقیه ، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر .
کاش یاد می گرفتیم کمی در نقد منصف باشیم تا با نفی حقایق ، خود را بی اعتبار نکنیم . مسلما تعداد رای دهندگان بسیار کم بوده و نظام برای حفظ بیضه ی خود ، از ویاگرای تورم آمار استفاده نموده اما چنین گزارشاتی به اصالت خبری اخبار دیگر خدشه وارد می کند .
در این میان جوادی آملی گویا اصلا قصد بیدار شدن را ندارد ، وی فرموده اگر مسیحیان کسی مثل امام خمینی را می داشتند ، شما مسیحیان کاملا عیسی مسیح و مسحیت را درک می کردید !
می گویند عربی را شکنجه می کردند و ابتدا به تخم مرغی فرو نمودند ، وی گفت : لا احساسة ...
بعد بطری نوشابه ای به او وارد نمودند و گفت : لا احساسة.
ناگهان باتوم درازی را در او فرو کردند که فریاد برآرود : الاحساس و المشاهدة !
جناب آملی !
ما اسلام شما را هم احساس کردیم و هم مشاهده ! شما کمی حیا کنید لطفا ....

شنبه، آبان ۲۸، ۱۳۹۰

مصاحبه با دکتر فریدون خاوند

فریدون خاوند ، اقتصاد دان برجسته ایرانی در همایش نگاهی به درون که از سوی انجمن شفاف سازی ایرانیان برلین برپا شده بود شرکت کرد .
فر صت را مغتنم شمردیم و با وی گفتگویی انجام دادیم . فریدون خاوند با احاطه ای درخور توجه بر مسایل اقتصادی ، شرایط حاکم بر ایران را توضیح داد .
وی در مورد تهدید تهاجم خارجی و تحمیل تحریم ها و تاثیر آن بر زندگی مردم توضیحاتی داد که شنیدنی ست .
همچنین دکتر خاوند در مورد دلیل عدم تاثیر قطعی تحریم ها بر حکومت حاکم بر ایران سخن گفت .
از وی پرسیدم با توجه به ممنوعیت سفر مقامات جمهوری اسلامی ، حمایت دولتهای چین و روسیه ، نقش امارات در مراودات اقتصادی جمهوری اسلامی و نبود وحدت در مورد تحریم ها ، چه آینده ای را در مورد تاثیر تحریم ها پیش بینی می کند .
از وی سوال کردم چرا نگاه غرب به مسایل ایران ، نگاهی انسانی نیست ( عدم توجه به مسایل حقوق بشر و استفاده ابزاری از جنبش مردم برای تهییج افکار عمومی در حمایت از تحریم ها برای جلوگیری از دسترسی جمهوری اسلامی به تکنولوژی بمب هسته ای ) آیا تحریم ها باعث نخواهد شد تا جنبش مردم به خشونت گرایش پیدا نماید ؟
دکتر خاوند با توجه به ضیق وقت با بردباری بسیار به سوالات پاسخ داد.





پنجشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۰

اصلاح طلبانی که اصلاح نمی شوند !

هنوز داغ مادران از کشته شدن فرزندانشان بدست چماقداران خامنه ای تازه ست که موسوی خوئینی ها داغ دیگری بر دل آنها می زند :
صادق لاریجانی هم قبلا گفته بود که در جریان اعتراض مردمی به انتخابات تنها یک نفر به قتل رسیده ، از لاریجانی ها که همدست جانی ها هستند انتظاری نیست اما از اصلاح طلبانی که امید به اصلاح آنها به قیمت خون فرزندان ایران زمین ارزیابی شده ، توقعی دیگر می رفت !
جناب خوئینی ها !
براستی معتقدید خامنه ای قابل اصلاح ست یا سنگ خود را به سینه می زنید مبادا با تغییر نوع حکومت فضا برای دیدگاه های شما هم تنگ شود ؟
هنوز یادمان نرفته شما رهبری دانشجویان پیروئ خط امام را در زمان اشغال سفارت امریکا بعهده داشتید ، بدعتی که امروز دیگر حریم قانونی هیچ سفارتخانه ای را حرمت نمی نهد تا در جهان حکومت باب میل شما را بنام بی قانونی و ظلم و فساد و سرکوب بشناسند !
جناب خوئینی ها !
خامنه ای از همان نماز جمعه ای که فرمان قتل و سرکوب مردم را داد ، مرد ، این جنازه را نمی توان با شعارهای شما زنده کرد . رهبری که حکم رهبریش را از دست ملت نگرفت و مشروعیتی که شما و دوستانتان تلاش می کردید به او ارزانی دارید ، از سوی ملت انکار شد تا ولی فقیه شما بداند خلافت بر پایه لجاجت و خشم ، لزوما کرنش و تبعیت ملت را به ارمغان نخواهد آورد حتی اگر خلیفه را با آب خرافات غسل دهند .

جناب خویینی ها !
امثال شما بسیارند ، آنانکه صلاح خویش در صلابت نامردمان می بینند و ثواب خویش در سکوت مردمان .

کاش می گفتید در سیمای رهبر خود چه می بینید که تمام جنایت وی را ملیح و مقبول می یابید !
کاش می گفتید این چه سری ست که خاتمی مردم را به عذرخواهی و شما ملت را به کرنش مقام عظمای ولایت می خوانید ، به خدای شما قسم ، باور داریم تنها هنر شما اجرای نقشی در حد سوپاپ حکومت ست .
تا صحبت از انتخابات شد ، خاتمی مردم را به عذرخواهی از رهبری دعوت کرد و تا حکومت های منطقه بدست مردم سرنگون شدند ، شما به لرزه افتادید و به تلاش تا شاید ذهن مردم از تغییر حکومت منحرف شود ، خیر شما از آرای مردم منحرف شدید !
همه سخنان شما نشان از باور اراده ملت دارد در برچیدن بساط حکومت ولی فقیه شما !


آقای خویینی ها !
همه شمایی که ادعای اصلاح طلبی دارید ، دروغگویید . شما و همفکرانتان هیچ استعدادی برای اصلاح شدن ندارید !

-----------------------
سارمان مجاهدین انقلاب اسلامی در پیامی به ملت لیبی آنها را به عفو و گذشت دعوت کرد . منشی که کاش در ابتدای حکومت جمهوری اسلامی هم از سوی اینان رعایت می شد تا خون بسیاری بر زمین ریخته نشود !

یکشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۹۰

اجرای برنامه های هنری در حمایت از هنرمندان دربند ایرانی

تلویزیون ایرانیان برلین :
هنرمندان ایرانی و آلمانی در حمایت از هنرمندان دربند ( جمهوری اسلامی ) اقدام به ارائه برنامه های هنری شامل تئاتر خیابانی و موسیقی ایرانی نمودند تا به همکاران اسیر خود ( در جمهوری اسلامی ) بگویند ما شما را فراموش نمی کنیم و فریاد اعتراض شما خواهیم بود :




یکشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۹۰

دستگیری به جرم زن بودن !

تلویزیون ایرانیان برلین :
زنان در جمهوری اسلامی بدلیل زن بودن بایستی تاوان عدم فهم حاکمان را پس دهند .
زنان هنرمند ایرانی بدلیل تاکید بر آنچه هستند و تبری از آنچه حاکمان می پسندند ، دربندند .
پنجشنبه 28 جولای در برلین برنامه ویژه ای در حمایت از زنان به بند کشیده شده برگزار می شود.


دوشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۹۰

گفتگو با حسن اشکوری ، قسمت دوم

تلویزیون ایرانیان برلین :
( بهمراه قسمتهایی از کنفرانس بحث برانگیز برلین که منجر به خلع لباس روحانیت اشکوری شد !)
در قسمت دوم با اشکوری در مورد انتخابات صحبت کردیم . شرکت در انتخابات آیا بمنزله مشروعیت بخشیدن به نظامی نیست که تنها نام افراد مورد علاقه خود را از صندوق خارج می کند ؟
آیا باید در انتخاباتی که می دانیم تقلب بصورت گسترده از سوی حاکمیت اعمال می شود و آیا اصلا احتمال حضور افرادی که بازگو کننده نظرات مردم هستند ، وجود دارد ( صلاحیت آنها از سوی شورای نگهبان رد نخواهد شد ؟! ).
اشکوری به نسبت دیگر اصلاح طلبان دیدی روشن دارد و تاکید محض بر شرکت در انتخابات ندارد .
وی به صراحت گفت در انتخاباتی که اینچنین برگزار می شود حتی سران جنبش سبز یعنی آقایان موسوی و کروبی نیز نباید شرکت کنند مگر با شروطی مثل حذف نظارت استصوابی و تاکید بر سلامت انتخابات .

با اشکوری در مورد اختلاف احمدی نژاد با خامنه ای نیز صحبت شد . اشکوری با اشاره به سنت معمول در جمهوری اسلامی مبنی بر تلاش برای عیان نشدن اختلافات درونی گفت این اختلاف از پرده برون افتاده و هرچند خامنه ای در گذشته از بسیاری خطاها چشم پوشی می کرد اما سرانجام آقای خامنه ای متوجه شد که برخلاف نظرش که احمدی نژاد را برای دوران کوتاهی در نظر گرفته بود ، این گروه برنامه های گسترده ای برای مجلس و ریاست جمهوری و ... دارد .
بنظر می رسد سیاست خامنه ای در حال حاضر مدارا برای اتمام دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد ست چرا که حذف وی برای نظام هزینه سنگینی خواهد داشت . بویژه اینکه احمدی نژاد قابل پیش بینی نیست و می تواند مسایل بسیاری را بازگو کند که هزینه های زیادی را دربرخواهد داشت اما سخت می بینم که دوران باقیمانده از ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بخیر و خوشی بگذرد .



سه‌شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۰

گفتگو با حسن اشکوری ، قسمت اول

تلویزیون ایرانیان برلین :
حسن اشکوری بدون لباس روحانیت بسیار دوست داشتنی تر ست ، طی گفتگو چند بار گفتم دور از انصاف است اگر شما را روحانی بنامیم .
حسن اشکوری از برخی جهات روشنتر و واقع بین تر از بسیاری اصلاح طلبان ست . صحبت های او در مورد انتخابات آتی منطقی بود ، کاش می شد صحبتهای خصوصی بعد از مصاحبه با بسیاری را بدون سانسور پخش کرد تا همگان بدانند پشت چهره برخی ها چه شخصیتی قرار گرفته .
اشکوری از این جهت نیز با بسیاری از اصلاح طلبان تفاوت دارد و دوست داشتنی تر است .



یکشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۹۰

22 خرداد ، جنبش سبز و اصلاح طلبان

مهمان برنامه میزگرد تلویزیون ایرانیان برلین مسعود بهنود بود . مثل همیشه متین ، منطقی و بسیار هوشیار .
در حین گفتگو و زمان پس از آن ( که معمولا دوستان راحت تر و بی پرده تر سخن دل بیان می کنند ) در مورد جنبش سبز و حاکمیت صحبت کردیم .

بطور کلی صحبتهای بهنود بسیار سنجیده و منطقی بود و باید اعتراف کنم تقریبا همه آنچه گفت نشان از دید وسیع و هوشی وافر میداد ، اما در یک نکته یا او نتوانست مرا قانع کند یا کند ذهنی من مانع از درک فهم او بود.
نگاه و توقع او بر این بود که بجای گشتن در صفحه حوادث روزنامه ها ویافتن نکات منفی ( مثل کتک خوردن فردی از دست ماموران یا تجاوز به دانشجویی ) باید بدنبال مطالب و وقایعی بود که بتوان حکومت را نقد و محکوم کرد و الا اینچنین مواردی حتی به فرض اثبات نهایتا گناهش به گردن ماموری سرکش می افتد ، چنانکه در همه جای دنیا و در همه حکومتها می توان چنین مواردی را یافت .
اعتقاد داشت با حضور مستمر در انتخابات می توان بدنبال رای گم شده بود و جنبش و فرصتی بدست آورد . و با فشاری اینچنینی می توان حکومت را وادار نمود تا گام به گام قایل به ایجاد فضای باز شده و نهایتا به دموکراسی رسید .
و البته بدرستی اشاره نمود که قدم اول برای رسیدن به حکومتی دلخواه و مبتنی بر دموکراسی راستین ، تغییر دید ما و بالا رفتن قدرت تحمل مخالفان از سوی ماست .

اما آنچه او تاکید داشت و فهم من ناتوان از درک آن بود ، نگاه مثبت او به تاکید بر صندوق های رای بود .
نگاه او ، نگاه ( تقریبا ) همه اصلاح طلبان به مبارزه ای مدنی و مسالمت آمیز مردمی ست .
می خواستم به او بگویم چنین روشی شاید در زمان شاه نتیجه ای دلخواه بدنبال می داشت اما در نظام جمهوری اسلامی بسیار بعید و دور از واقعیت ها و حقایق ست اگر تصور کنیم به فرض فشار و اعتراضاتی اینچنینی از سوی مردم ، باند رهبری قایل به تفویض اختیارات ولایت فقیه به مجلس خواهد شد .
در زمان شاه ، قانون اساسی ایران بمراتب بهتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی بود که حتی با همان قانون قابل قبول بود اگر شاه التزام خود را به اجرای بدون تنازل (!) قانون اساسی تضمین می نمود تا در گذر زمان و با حذف شرط " تائید قوانین مجلس از سوی 5 مرجع تشیع " و اصلاحاتی دیگر به مرز دموکراسی در جهان پیشرفته و آزاد رسیم .
اما به فرض تحقق آرزوهای دور و دراز اصلاح طلبان و تضمین ولایت امر به اجرای قانون اساسی ( بعنوان اولین قدم مثبت حکومت در اجرای خواسته های ملت ) چگونه می توان برای دستیابی به اهداف بعدی دل به چنین قانونی بست که در آن به صراحت دم از حکومت مطلقه فقیه زده و دست رهبر بصورتی قانونی برای بستن دست ملت باز است .
در قانونی که حتی بر خلاف ادعای دوستان برای اعتراض و تجمع و راهپیمایی نیاز به تایید رهبری ( یا شورای نگهبان بعنوان مرجع تفسیر قانون اساسی ) دارد (1) ، چگونه مردم می توانند نسبت به حکومت اعتراض خود را بیان کنند .
کافی ست عزیزان توجه کنند که در جای جای قانون اساسی شرط لازم برای آزادیها ، عدم مغایرت یا مخالفت با اسلامی ست که تفسیر آن بر عهده رهبر یا منصوبین اوست .
توقع اصلاح طلبان از حکومت ، اگر توقعی مبتنی بر قانون باشد ، بیش از قبول خواسته های مردم توسط باند حاکم ، باید در انتظار خودکشی سیاسی رهبری یا صدقه دادن رهبری به ملتش باشد .
قانون اساسی جمهوری اسلامی بگونه ای ست که اگر رهبر ( به فرض محال ) آدمی شیفته آزادی و عاشق مردم باشد ، می تواند آزادی را به ملتش انعام دهد و اگر نه ( که از فقهای حوزه جز این انتظار نمی رود ) چنان جان و مال دگراندیشان را حلال اعلام کند که حاکمان امروز چنین کرده اند .

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۹۰

خرج که از کیسه مردم بود ... خاتمی گشتن چه آسان بود !

جناب خاتمی بالاخره از خواب بیدار شد تا خون فرزندان رشید ایران را مباح اعلام کند .
این بزرگوار که بجای آنکه بدنبال راهکاری برای دوستان دربندش باشد ، بیشتر به عاقبت اندیشی افتاده تا مبادا در اتاقی کنار دوستانش شب به صبح رساند ، بدون شرم از روی مادران داغداری که شجاعانه بدنبال اجرای خواسته فرزندان شهیدشان هستند ضرب المثل شیرین فارسی را به تلخی برگردانده اند که :
خرج که از کیسه مردم بود ... خاتمی گشتن چه آسان بود !

جناب خاتمی عزیز !
ارائه راهکار گذشت از گذشته و به تعبیری اعلام عفو عمومی در شرایطی پذیرفتنی ست که حکوکت تن به خواسته ملت داده باشد و برای پرهیز از خونریزی از خانواده های داغدار طلب عفو و بخشش نماییم که خون فرزندانشان به هدر نرفته و عزم بر تحقق اهداف آنها داریم .

حتی اگر خاتمی مایوس باشد از به بار نشستن اهداف جنبش سبز ( از دید خود یعنی مطالباتی در حد اجرای بدون تنازل قانون اساسی ! ) ، باز هم خود بهتر از دیگران حکومت خشن و بی رحم ملاها را می شناسد که با هر قدم عقب نشینی ، چند گام به جلو می آیند .
مطمئن هستم خاتمی را وادار خواهند کرد تا همچون رفسنجانی توبه نامه ای صریح تر بنویسد و راه خود از ملت جدا به کلی کند .
راهی که از ابتدا هم بنظر نمیرسید مدعیان همراهی با مردم توان پیمودنش را داشته باشند .

ممنون جناب خاتمی که ملت نشان دادید تنها قهرمان و تنها رهبران واقعی باید خودشان باشند و بس !
بد نیست گوشه ای از صحبت های آقای خاتمی را مرور کنیم تا نیت او را صفاف تر بیابیم :

خاتمی :" امروز هیچکس نمی تواند جلوی حرف حق را بگیرد " ....
و بعد ادامه می دهد : "اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می‌گذرد... "
یعنی از دید این بزرگوار ، ظلمی که به رهبر و نظام رفته حرف حقی ست که کسی نمی تواند آنرا انکار کند !

پنجشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۹۰

هنرمند مردمی ، هم بند ملت دربند


رامین پرچمی که در تظاهرات 25 بهمن به دام نیروهای سرکوبگر افتاده بود ، به دادگاه انقلاب فراخوانده شد .
کارشناس ارشد کارگردانی و بازیگرصحنه تئاتر ، سینما و تلویزیون امروز نیز همراه مردمی ست که نسبت به کودتای انتخاباتی و فضای دیکتاتوری حاکم بر کشور معترض بوده و هم بند ملت دربند ست .

کار بزرگ رامین پرچمی آنگاه آشکار می شود که هنرمندانی همچون شریفی نیا با پشت کردن به مردم ، سعی می کنند با هر ترفندی با وصل شدن به پیکره نامتجانس قاتلان و سرکوبگران مردم ، از آب گل آلود و از دهان کوسه خونخوار ماهی بگیرند و در شام غریبان ملت ، سور نوکری برپا دارند. یاد هنرمندانی از جنس مردم ، از خاطره ملت محو نخواهد شد .

چهارشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۹

گله ای دوستانه از مسیح علی نژاد

تلویزیون ایرانیان برلین بنا بر رسالت خبررسانی خود و بجهت انعکاس اعتراضات به حق مردم ایران ، با خانم مسیح علی نژاد (در برلین ) مصاحبه ای انجام داد .(1)
خانم علی نژاد با بردباری ، تواضع و البته همچون همیشه با شور فراوان از جنبش سبز مردم قهرمان ایران گفت و از لزوم حمایت ایرانیان خارج از کشور تا صدای مردم به گوش جهانیان رسانده شود .
در اینکه باید از آقایان موسوی و کروبی حمایت نمود شکی نیست ، در اینکه هر خدشه ای بر نام و جان این دو بزرگوار به قصد ضربه به جنبش سبز و سرد نمودن شور گرم مردم ایران ست هم شکی نیست ، اما سیاست خفه کردن منتقد و به قولی : " امروز وقت طرح سوالات نیست " دقیقا همان روندی ست که خمینی در سالهای آغازین انقلاب پیشه کرد تا بتواند ضمن قلع و قمع مخالفان ، فضا را برای نابودی جمعی دگراندیشان فراهم سازد . این تجربه همیشه جلوی دید مردم ماست .

بر طبق روال معمول گفتگو با مهمانان در برنامه میزگرد سیاسی تلویزیون ایرانیان برلین ، از تعارف های مرسوم شبکه های آنچنانی چشم پوشی نموده و سعی کردیم با طرح سوالاتی پیرامون موضع گیری های کسانی که گرچه از بیان نامشان ابا دارند اما خود را سخنگو و هدایتگر مردم می خوانند ، به سهم خود فرصت و امکانی دیگر را دراختیار دوستان عزیز قرار دهیم تا بتوانند به صراحت و شفافیت ، رفع شبهه نمایند .
مطمئنا اگر عزیزان به روند سوالات توجه می کردند متوجه می شدند که در پایان بر حمایت از جنبش سبز و لزوم اتحاد تاکیدی دوباره شد .
مهمترین سوالی که این روزها مطرح می شود ، ترس از مصادره شدن جنبش سبز مردم ایران است ، تجربه ای تلخ که حاصل انقلاب سال 1357 ( 1979 میلادی ) می باشد !

با اینکه نوع و گرایش سوالات بر شفافیت موضع گیریها و نهایتا اثبات لزوم حمایت همه جانبه از اعتراضات مردمی بود ، اما همین اندک انتقاد که در قالب سوال طرح شده (و زمان کافی هم برای پاسخگویی در اختیار خانم علی نژاد قرار گرفته بود ) گویا به مذاق مدعیان خوش نیامد که با سانسور خبر مصاحبه ایشان با تلویزیون ایرانیان برلین ( علیرغم وعده ای که خانم مسیح علی نژاد در وبلاگ خود داده بود ) سعی نمودند تا بنوعی نظرات مطرح شده حتی از سوی خانم علی نژاد را بایکوت نمایند !

دوستان عزیز بایستی توجه داشته باشند که درس اول دموکراسی ، تحمل آرای دیگران است ، هرچند دوباره تاکید می کنم که عزیزان جرس و سحام نیوز تنها بدلیل شفافیت سخنان خانم علی نژاد ( و نه سوالات من ) ست که این گفتگو را از سایت خود حذف نموده اند . برداشت من از شخصیت مسیح علی نژاد کاملا متفاوت با آنی ست که می بینیم ، افسوس که مسیح علی نژاد که در سانسور سخنان خود همراه این دو سایت شد .
کاش پیش از هر انقلاب و جنبش و اعتراضی یاد می گرفتیم قواعد بازی را رعایت کنیم !
این دوستان پیرو همان راهی هستند که انقلاب را مردمی سال 1357 را به بیراهه کشانده ، افرادی که همچون من در جای امن نشسته اند اما برخلاف خارج از کشور نشینانی همچون من ، خود را پیرو مردم ندانسته ، حتی نقش رهبری و تادیب ملتی را برای خوا قائل شده اند که زیر تیغ و تیر اهداف و خواسته هایشان را در قالب شعارها بازگو می کنند .
نمونه واضح آن ، موضع گیری دوستان در برابر شعار " نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران " بود . شعاری که در همه راهپیمایی ها تکرار می شد و الهام بخش شاعران جوان و مردمی گشت .اما دوستان به قول خودشان راه سبزی به فغان آمدند که منظور ملت از این شعار چیز دیگری ست و آن این است : " هم غزه هم لبنان ، جانم فدای ایران " !

در پایان بار دیگر از مسیح علی نژاد دوست داشتنی برای صراحت لهجه و شفافیت در موضع گیریش تشکر میکنم اما نمی توانم گله خود را از او پنهان کنم :

مسیح علی نژاد عزیز !
مدعیانی که حتی سخن حق تو را تاب نمی آورند چگونه وعده به آینده ای میدهند که قرار ست سخن ما و منی را تحمل کنند .
مدعیانی که برخلاف خواسته ملت ( قهرمانی که زیر گلوله و تیغ شعار " مرگ بر اصل ولایت فقیه را سر می دهند ") ، به " اجرای بدون تنازل " قانونی دلخوش نموده اند که در راس آن ولایت مطلقه فقیه قرار دارد و بر اساس همان قانون اساسی که اینان برای آن از جان ملت مایه می گذارند ، تنها " شورای بررسی قانون اساسی " قادر به بررسی آن است که همین شورا هم متشکل از برگزیدگان رهبری خواهد بود .
مسیح علی نژاد عزیز
کاش با همان وضوح و شفافیت ( ضمن همکاری اما با حفظ استقلال ) راه و رای خود را آلوده اینان نمی ساختی .
----------------------------
در سایت خانم علی نژاد آمده : "تلویزیون ایرانیان برلین نیز گفتگویی تلویزیونی را ترتیب داده بود که لینک مصاحبه و متن سخنرانی که در جرس و سهام نیوز منتشر شده است در پی می آید: ..." اما نه در سایت ایشان ، نه در جرس و نه در سحام نیوز خبری از این گفتگو نیست !
گفتگو با خانم مسیح علی نژاد را می توانید در اینجا ببینید .

در پایان گفتگو ، همراه محترم خانم علی نژاد به کنایه از جمله ای یاد کرد که من در شرح تبعیض و خط کشی دولت بین نویسندگان بیان کردم : " که اگر چنین سخنی را خانم مسیح علی نژاد در ایران بیان می کرد ، نه از مسیحا دمی باقی می ماند و نه از علی ذوالفقاری و نژادی " .
متاسفانه برخی دوستان غیر مذهبی چنان تعصبی برای عقاید خود به خرج می دهند که حتی تاب شنیدن اسامی مذهبی را هم ندارند !
در حالی که منظور من فقط این بود که دم مسیح علی نژاد را خاموش می کردند تا دیگر روشنگر و هدایتگر نباشد و قلم او را که سلاح اوست ( همچون ذوالفقار که شمشیر علی بود ) را می شکستند و دودمانش ( نژادش ) به باد می دادند !
امیدوارم این اشاره کوتاه دل آزردگی آن دوست را رفع کند ... می ترسم از زمانی که جنبش مردم به پیروزی رسد و این گروه ها بخواهند در سیاست فردای ایران نقشی بعهده گیرند ، یکی چنان و یکی چنین !

1. خانم مسیح علی نژاد به قولش وفا نمود و مصاحبه را در پایان مطلب مربوط به سفرش به برلین ( هرچند با تاخیر اما ) درج نمود. بابت وفا به عهد و دوری از خودسانسوری از او ممنونم .

یکشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۹

گفتگو با مسیح علی نژاد

تلویزیون ایرانیان برلین : گفتگویی ساده و صریح با مسیح علی نژاد در مورد چراها و چگونگی های جنبش سبز ملت ایران .
چرا در منشور شورای هماهنگی جنبش سبز بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکید شده در صورتی که خواست ( برگرفته از شعارهای مردم ) حذف اصل ولایت فقیه است .

چرا کروبی و موسوی مردم پرشور و خواهان تغییر را از تظاهرات خیابانی منع کردند و الآن دوباره آنها را به تظاهرات دعوت می کنند .
درصورت حذف موسوی و کروبی ، جنبش سبز به چه راهی خواهد رفت .

درصورت انقیاد و التزام به قانون اساسی ، مردم حتی حق اعتراض خیابانی هم ندارند ( بر اساس قانون اساسی تظاهرات مردم درصورت عدم حمل سلاح آزاد است به شرطی که مخل به مبانی اسلام نباشد !) چرا که ولی فقیه می تواند اعلام کند این تظاهرات مخل به مبانی اسلام است و آقایان هم باید به قانون اساسی تن دهند و مطیع باشند .

مسیح علی نژاد با روحیه ای شاد ، صدایی خوش ، بیانی دلنشین و حرارتی برگرفته از عشقش به مردم و تعهدش به اجرای خواست آنها به تمامی سوالات با شکیبایی بسیار و منطقی استوار پاسخ داد.

این برنامه را در دو قست می توان مشاهد نمود .



جمعه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۹

مصلحی ، حسنی جدید نظام !

حیدر مصلحی ، وزیر اطلاعات در برنامه تلویزیونی ( بخوانید شوی جمهوری اسلامی ) بدون درنظر گرفتن عواقب سخنانش ، اتهاماتی را به امیر ارجمند و مجتبی واحدی نسبت داد .
سخنان مصلحی بیش از آنکه اتهاماتی را متوجه مشاوران موسوی و کروبی کند ، استهزاء شنوندگان را موجب شد .
وی گفته : " رافت اسلامی باعث شد تا امیر ارجمند از زندان آزاد شود " . در حالی که وی را متهم به ارتباط با مجاهدین خلق و شبکه های (!) جاسوسی امریکا کرده بود .
مصلحی اشاره نموده که امیر ارجمند پس از خروج از ایران ، در فرانسه ، در خانه برادرش مخفی شد !
وزیر اطلاعاتی که چنین سخن گوید ، دیگر چه توقعی از افراد بی اطلاع جمهوری اسلامی باید داشت !
اولا شمار بسیاری از ایرانیان به دلیل اتهامات بی دلیل و فله ای ( مثل شرکت در تظاهرات که در سیاق اینان به معنی براندازی ست ) هنوز در زندانها هستند و بسیاری نیز بدست آنها اعدام شده اند ، پس چگونه وی به رافت اسلامی اشاره دارد .
جالب تر اینکه وی ادعا نموده امیر ارجمند در فرانسه در منزل برادرش مخفی شد ! به چه دلیل ؟!
اگر بنا بر مخفی شدن بود که امیر ارجمند می بایست در تهران خود را مخفی می کرد که ماموران مصلحی بدنبالش بودند ، در فرانسه که دست آنها به او نمی رسید ، مگر آنکه از سخنان مصلحی چنین برآید که مزدورانی چون کاظم دارابی را برای ترور وی به فرانسه گسیل نموده و امیر ارجمند از ترس آنها مخفی شده بود . که البته همین هم رسوایی بزرگ اما عادی ( برای جمهوری اسلامی ) ست ، برای حکومت تروریست پرور ملایان .
حیدر مصلحی بدون اشاره به حصر خانگی موسوی و کروبی ، از ریزش نیروی جنبش سبز سخن گفته ، این چه جنبش از بین رفته ای ست که اینها نه تنها از تماس موسوی و کروبی حتی با فرزندانشان واهمه دارند که حتی نسبت به روشن بودن چراغ های خانه این دو نیز واکنش نشان می دهند !
مجتبی واحدی با انکار سفرهای خود به امریکا ، اتهام (!) وارده از سوی وزیر اطلاعات رژیم را رد می کند و می گوید همین یک نکته بیان کننده میزان اطلاعات وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ست .
پس از شیوع ادبیات احمدی نژادی ، شاهد رواج منطق و استدلال از نوع حسنی هستیم که تب آن مسئولین را فرا گرفته : اصرار بر استفاده از اسلحه و شقه شقه کردن مخالفان با استدلالی که حتی خود گوینده را به خنده وامی دارد !

دوشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۹

مصاحبه با مهرانگیز کار

مهرانگیز کار ، زن خستگی ناپذیری که نه فقط بر بیماری سرطان ( سینه ) غلبه نموده ، که حتی رنج ها و دردهایی که جمهوری اسلامی بر پیکر و روحش وارد ساخته نتوانسته او را دلسرد و خاموش کند .
او هنوز سرحال و پویا به مبارزه برای رسیدن به جامعه ای آزاد و دستیابی زنان به حقوق حقه شان ادامه می دهد .
خانم مهرانگیز کار برای شرکت در میزگرد " سانسور و آزادی بیان در ایران " به برلین سفر کرد و فرصت را مغتنم شمردیم تا با او گفتگویی انجام دهیم .
تلویزیون ایرانیان برلین : گفتگو با مهرانگیز کار



یکشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۹

خط قرمز نظام ، سکوت خائنانه خاتمی ، اشتباه مدعیان رهبری جنبش سبز !

بنظر میرسد کار جمهوری اسلامی یکسره شده ، رهبر نظام از همه بزرگان قوم خواسته تا در مقابل آنچه او فتنه می نامد ، سکوت نکنند .
موضع گیری افرادی که تا پیش از این در مقابل اعتراضات مردم جانب احتیاط نگهداشته بودند حکایت از فشاری ست که رهبری بر آنان وارد آورده تا موضع علنی خود را در قبال جنبش سبز اعلام نمایند .
در این میان تمامی آنانی که بدلیل مخالفت با ادبیات و منش احمدی نژاد بوضوح از کودتای حکومتی حمایت علنی نمی کردند ، زبان به سخن گشوده و لزوم سرکوب مردم را نشانه انقیاد و اطاعت محض از رهبری دانسته اند ، مبادا آتش خشم حاکمان از جنبش ، دامان آنها را نیز بگیرد .
محسن رضایی ، حسن روحانی ، ناطق نوری ، باهنر و عسگراولادی ، غفوری فرد و ... که تا پیش از این حداقل نسبت به هاشمی رفسنجانی اندک لطفی ابراز می نمودند ، پرده برافکندند و صریحا خواستار محاکمه موسوی ، کروبی و هاشمی رفسنجانی شدند .
حصر خانگی و تلاش برای بی خبری از موسوی و کروبی ، فریاد های ائمه جمعه و جماعت ، گسیل طلبه های جیره خوار مصباح به خیابانها و رواج توزیع ساندیس و امتیاز بین عشاق چماق و خشونت و البته سکوت معنادار خامنه ای و احمدی نژاد در این همه هیاهو نشان از آن دارد که بایستی در روزهای آتی منتظر بود تا خامنه ای زبان به سخن گشاید و بر روال معمول ، با ناله و گریه ، رواج رفتار خصمانه را به درخواست های مکرر و اکید گروهی نسبت دهد که آنان را با بصیرت و نماینده آحاد ملت میداند (!) .
حکومت با زندانی کردن خانگی موسوی و کروبی دست به آزمایشی بزرگ زده تا عکس العمل مردم را بسنجد ، از سویی هراسان از شورش ملت ست و از سوی دیگر تحمل شنیدن درخواست بحق آنها را ندارد .
امروز مشخص می شود که دعوت به سکوت و آرامش و عدم برگزاری تظاهرات خیابانی در روزهایی که مردم تشنه اعتراض ،هزینه های سنگین مخالفت با دیکتاتوری را تقبل نموده بودند ، تا چه اندازه اشتباه بود .
باند قدرت حاکم بر کشور تصور می کند با خموشی موسوی و کروبی ، کسی نخواهد ماند تا مردم را به تحرک وادارد .
در این میان خاتمی گویا به خواب رفته و هیچ خبری از او نیست !
از اویی که با اصرار و ابرام بسیار موسوی را به صحنه آورد ، با تصور غلبه زودهنگام مردم بر باند قدرت اما بگونه ای غیر مستقیم به نقد حاکمان پرداخت ، ( همچون همیشه در زمان نیازبه اعلام حضور) زبان در قفا بردن و سلامت در جفا جستن ، بعید بنظر میرسید !
امروز مردم ما بخوبی دریافته اند که خود باید بار خود به منزل رسانند .
بارها به تجربه دریافته ایم که آخوندها و آخوندک ها ( هوادارانشان ) ترسوهایی هستند که در مقابله با هر مشکل فریاد برمی آورند تا طرف مقابل را هراسان سازند و هرگاه خصمشان از رجزخوانی آنها جا نزد ، به دریوزگی و مداهنه گویی اربابان قدرت افتاده اند . از خمینی گرفته تا خامنه ای .
خمینی به محض سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران توسط امریکا دریافت که غرب مصرانه در پی اتمام جنگ ست و جام زهر را با انجام مستحبات آخوندی ( ناله و فغان و مظلوم نمایی ) نوشید .
خامنه ای بیش از او نیست ، اگر بداند فتنه اش دامانش را خواهد گرفت ، فتیله احمدی نژاد را پایین می کشد .
سخن از تداوم مبارزه مردم و تلاش برای از دست ندادن خیابانهاست . مسلما مردم هزینه ای گزاف پرداخت می کنند اما این تنها راه رسیدن به مقصد ست .
نظام به خط قرمزی رسیده که مرز تثبیت و سرنگونی ست . تنها گام آخر باقی ست ، ....
در این میان نباید نکته ای را از نظر دور داشت : همه آنچه گذشته بر روالی ست که گویا احمدی نژاد سناریوی آنرا نوشته تا خامنه ای را تنها به گوشه رینگ برد و دور او از نزدیکانش خالی کند تا در لحظه موعود با حذف وی ، همه ارکان حکومتی را بدست سران نظامی سپرده و ماموریت خویش به انجام رساند .
برخی احمدی نژاد را مهره خامنه ای می دانند اما برداشت من این ست که خامنه ای و احمدی نژاد ( بعنوان سخنگوی فرماندهان نظامی سپاه ) متحدانی هستند با اهدافی متفاوت .
باند احمدی نژاد در پی سهم طلبی از ثروت ملی ست ( بخوانید تسلط و انحصار ) و هدف خامنه ای ( با توجه به سالهای پایانی عمر و توهمی شدید از برجستگی نقش خود ) ایجاد حکومتی جهانی (!) .
باند احمدی نژاد تاکنون بخوبی در بی اعتبار ساختن نزدیکان خامنه ای موفق عمل کرده ، امروز تنها سد مقابل آنها خود خامنه ای ست ، سکوت احمدی نژاد در این روزها حکایت از آن دارد که وی احتمالا با حذف خامنه ای تلاش می کند تا در شعار ، همه گناهان بر دوش او بگذارد و در عمل ، خس و خاشاک را با گلوله از میان بردارد .
زبان احمدی نژاد ، زبان تهدید و حذف است . وی تصور می کند تا امروز در برابر مردم تسامح و تساهل (!) صورت گرفته اما شدت عمل را مسلما پس از حذف خامنه ای و اعلام شرایط بحرانی پس از رهبری اعمال خواهد نمود .

شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۹

بدون شرح !

نیاز به توضیح نیست ، خود بخوانید تا درماندگی و آشفتگی این آشفتگان را دریابید :
مسئولین نظام : فتنه گران جایی بین مردم ندارند .
جنتی : به سران فتنه اجازه ارتباط با مردم را ندهید !
دری نجف آبادی : فتنه گران مرده اند و پرونده سران فتنه مختومه است !
حصر خانگی موسوی و کروبی ، تمامی وسایل ارتباطی قطع شده و رفت و آمد به خانه آنها ممکن نیست ، حتی خرید مایحتاج روزانه توسط ماموران امنیتی تهیه می شود !

جایی بین مردم ندارند اما ....

جمعه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۹

از قیمت خامنه ای تا سواد احمدی نژاد !

جناب مصباح فرموده : خامنه ای به اندازه میلیاردها دلار برای ما ارزش دارد !
جالبه که مصباح قیمت خامنه ای را به دلار امریکایی ( پول دشمن ) ارزیابی میکنه ، درضمن همانطور که 18,5 میلیارد دلار پول و شمش طلای ایران را به ترکیه فرستادند تا در آنجا مصادره بشه و احمدی نژاد هم بگه خب نوش جانشان ، بد نیست رهبری را هم بعنوان تتمه همان دلارها به ترکیه بفرستند تا حسابی نوش جان کنند !

تا قبل از 25 بهمن مسئولین ادعا میکردند که چند نفر ، ده نفر ، 20 تا 30 نفر خلاصه تعدادی بسیجی در تظاهرات مردم به قتل رسیده اند که البته برای حفظ جان اعضای خانواده آنها از ذکر اسامی آنها معذورند !
اما بعد از 25 بهمن بیکباره همه دستگاه های تبلیغاتی حکومتی در بوق و کرنا کردند که ای داد بیداد ، صانع ژاله بیسجی بوده و بدست مردم به قتل رسیده ، شریعتمداری کیهان هم نه گذاشته و نه برداشته ، گفته صانع ژاله خبرچین کیهان بوده !
بد نیست حالا که قراره اسامی شهدای بسیجی (آدم فروش های حسین بازجو ) اعلام بشه ، نام چند نفر از همانهایی که قبلا ادعا می شد در جریان تظاهرات مردم به قتل رسیده اند را هم اعلام کنند !
جمهوری اسلامی مدعی شده که خبر مصاحبه برادر صانع با رادیوهای بیگانه در مورد کذب بسیجی بودن صانع ژاله جعلیه ، با این حساب ماموران اطلاعاتی بدلیل مصاحبه نکردن (!) قانع ژاله با رادیوها ، وی را دستگیر کردند !

ضمن اینکه اصلا هیچ چیز صانع ژاله با این حکومت جور درنمیاد : اولا صانع کرد بوده ، دوم اینکه سنی بوده و از همه اینها مهمتر ، دانشجوی رشته هنر بوده ، آخه کدام یک از موارد ذکر شده با جمهوری اسلامی و بخصوص شریعتمداری همخوانی داره !

احمدی نژاد : فکر نکنم اوباما حتی بتواند اسم خود را بنویسد !
جناب رییس دولت کودتا ، شما به " عهدنامه گلستان چای " گفتن خودتان ببخشید ، شما به " سانی تری فیوژ " گفتنتان ببخشید ، شما به " بریتانیا ، جزیره ای در غرب افریقا " گفتنتان ببخشید ، شما به ... !

دوشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۹

گزارش اختصاصی و ویژه تلویزیون ایرانیان برلین : برلین در حمایت از پناهی و جنبش سبز مردم ایران سنگ تمام گذاشت

گزارش اختصاصی تلویزیون ایرانیان برلین : نقدی بر 32 سال حکومت جمهوری اسلامی ، نگاهی به تحقق شعارهای انقلاب توسط بر موج سوار شدگان ، جشنواره برلیناله برلین به پاس بی پناهی پناهی بپاخاست ، گزارشی از حمایت خانم کلودیا روث ، رهبر سبزهای آلمان و دیگر سیاستمداران وهنرمندان آلمانی و ایرانی با دستبند و شالهای سبز و نصب عکس پناهی بر سینه ، تظاهرات ایرانیان برلین در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ، مهمترین روزنامه برلین با نوار سبز منتشر شد ! ....

شنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۹

داریوش همایون هم رفت

وقتی برای مصاحبه با داریوش همایون به محل برگزاری هشتمین کنگره حزب مشروطه رفتیم ، میدانستم باید با کسی صحبت کرد که تاریخ زنده معاصر ایران است .
صرفنظر از عقاید و آرایش ( دلبستگی به رضا پهلوی برای تشکیل حکومتی مشروطه ) نمی توان کتمان نمود که او آگاهی و تسلطی شگرف بر جریانات 5 دهه اخیر کشورمان داشت . تاکیدش بر حکومت مشروطه سلطنتی نه بجهت وابستگی به حکومت پهلوی ، که بدلیل شناختش از اجتماع متنوع ایرانی بود . همایون در روزهایی که بیش از هر زمان دیگر به استراحت و مراقبت از خود نیاز داشت ، دست از تلاش برای سازماندهی نیروهای موافق ( آرایش ) و پاسخگویی به انتقادات مخالفان ( عقایدش ) برای دگرگونی اوضاع سیاسی حاکم بر ایران بر نمی داشت .
حجم انبوه نوشته ها و سخنرانی های او موید این مطلب است .
همیشه آرزو داشتم تا با او در مورد تاکیدش بر نقش رضا پهلوی صحبت کنم ، در دیداری که گذشت متاسفانه بجهت ذیق وقت فرصت نشد تا این مسئله کاملا شکافته شود .
همایون اعتقاد داشت شاه بعنوان سمبل تمامیت ارضی کشور نقشی مهم در اتحاد مردم بازی می کند . از او پرسیدم حتی اگر قایل به حکومتی سلطنتی باشیم ، نمی توان و نباید از رضا پهلوی برای تصاحب مسند پادشاهی دعوت نمود .
کاش فرصتی می بود تا در این باره به تفصیل صحبت کنیم .
قرار شد در دیداری دیگر این بحث را بگشاییم . دیداری که هرگز مقدور نخواهد شد .
توجه شما عزیزان را به گفتگوی تلویزیون ایرانیان برلین با او جلب می کنم .



شنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۹

گاف مهران مدیری

بنا نداشتم تا در این مقوله وارد شوم ، دعوایی که یک سر آن مهران مدیری ست و سوی دیگرش شهرام همایون . در این مقطع حیف ست حتی نیروهای بی طرف ، به طرفی دیگر رانده شوند .
مهران مدیری همین قدر که به دیدار و دست بوسی خامنه ای نرفته ، مورد احترام مردم قرار گرفته اما حیف شد که در بازی دست انداختن شبکه های لس آنجلسی ، شهرام همایون را هم ، هم مقدار و هم شان شبکه هایی قرار داد که تنها به فکر سودجویی هستند و نه از ایرانی و ایرانیت ، که از انسانیت هم بهره ای نبرده اند .

مهران مدیری همانی ست که در اوایل دوران حاکمیت باند فشار ، در برنامه های طنز خود ، به حمایت از آنان ، اصلاح طلبان را دست می انداخت ، اما کار بزرگ او در عدم کرنش به قدرتمندان ، آنقدر دوست داشتنی ست که حمایتهایی آنچنانی از حاکمیت نظامی بر نظام ، قابل اغماض بنظر می رسد .
اما کاش مدیری مدیریت میکرد و در طنز خویش ، همگان را به یک سطح نمی انگاشت .
مدتهاست که نه ماهواره دارم و نه تمایلی به دیدن برنامه های شبکه های ایرانی اما نهایت بی انصافی ست اگر در مورد شهرام همایون به چند نکته اشاره نکنم .
درست در زمانی که مردم ایران بدلیل اعتراض به امارات و زیاده طلبی های این شیخ نشین ، از پلیس کتک می خوردند ، شبکه های اصطلاحا لس آنجلسی تمام توان و امکانات خود را در اختیار دفاتر و مراکزی قرار داده بودند که برای جذب سرمایه ایرانی ها به امارات ، به هزار و یک خدعه متوسل می شدند .
در این ایام که سود فراوانی از تبلیغات این شرکت ها نصیب شبکه های تلویزیونی فارسی زبان می شد ، شهرام همایون با تمام مشکلات مالی ، هرگز اجازه نداد تا شبکه اش در اختیار اینگونه شرکتها ( ی وطن قروش ) قرار بگیرد . بار هزینه های شبکه خود را با فروش کتاب و وسایل دیگر سبک می کرد ، کمک مالی جمع می کرد اما از تبلیغ برای بیگانه ای که چشم طمع به تمامیت ارضی ایران ( بویژه جزایر سه گانه ) داشت ، خودداری نمود .

در جریان اعتراضات مردمی به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و قتل مردم قهرمان و صبور بدست دژخیمان مزدور حاکمیت ، شبکه های لس آنجلسی به ساز و آواز مشغول بودند و چشم به جنایات حکومت بستند ، انگار که براستی همه چیز آرام بود و آنها خوشبختی را فریاد میزدند . اما شهرام همایون تمامی برنامه اش را به نشر و انعکاس اعتراضات مردم اختصاص داد .
اگر نگاه همایون به شبکه تلویزیونی ، نگاه تاجرمآبانه بود ، نفع در تبلیغ شرکت های اماراتی می دید و همچون دیگر شبکه های قرطی و قوطی (!) در اوج اعتراضات سبز مردم ، به تنها خبری که اشاره نمی بایست میکرد ، رذالت حکومت بود و رشادت مردم .
یادمان نرفته که در آن روزها چگونه از بی خیالی شبکه های فارسی زبان عصبی بودیم ، شبکه هایی که بجای حمایت از جنبش سبز مردم ، به تبلیغ مواد نیروزا می پرداختند و بجای نشان دادن صحنه های رشادت و شهادت جوانان ، کنسرت خوانندگان بی خیال را از دبی پخش می کردند !

من نه همایون را دیده ام و نه او را می شناسم اما از یک جهت برایش ارزش قائلم ، شبکه تلویزیونی همایون ، شبکه ای ست سیاسی برای انعکاس خواسته های هموطنانش . دیدگاه های او را نمی پسندم که تا زمانی که بیننده برنامه هایش بودم ، همیشه رنج می بردم از حمایت های غیر مستقیم وی از خاندان پهلوی ، اما اگر فقط یک نکته از جنبش سبز مردم یاد گرفته باشم ، شاید این باشد که همه آنانی را که دل به خواسته های مردم داده اند را ارج نهم و بجای تفرقه بدلیل تمایز آرا و تفاوت دیدگاه ، نگاه به هدفی والا داشته باشم : آزادی برای ایران تا همه ما بتوانیم صبورانه یکدیگر را تحمل کنیم و برای رسا شدن صدای همه ( حتی مخالف ) مبارزه کنیم .
برخی از دوستان در سایت بالاترین خرده گرفته اند که چرا از مدیری انتقاد می شود ، او همانی ست که تا دیروز بجهت سرپیچی از ابراز بندگی به ولایت ، مورد تکریم همه بود !
دقیقا این روش ، نشان از بلوغ فکری دارد که کسی را بت نکنیم ، مهران مدیری تا زمانی که در مقابل قدرت مداران تعظیم نکرد ، مورد ستایش بود و زمانی هم که به خطا رود ، بایستی جوابگوی رفتارش باشد .
و تصور میکنم این همان سیاق و رفتاری ست که ما باید پیشه کنیم تا کسی دیگر قهرمان نشود که قهرمان همانانی هستند که سینه ستبر نموده اند در مقابل ظلم . قهرمانی که بی تریدید باید از او تبعیت نمود ، ملت ایران ست و الا دیگر شخصیت ها ، حتی اگر به فرض رهبر جنبش سبز هم که باشد ، تا زمانی مورد قبول و احترام ست که نظرات مردم را بازگو کند ، نه اینکه توقع داشته باشد تا مردم مطیع رهبری او شوند که در این صورت تفاوتی بین شاه و خلیفه و ولی فقیه و سبز و سرخ و سیاه نخواهد بود .

کاش مدیری در این ورطه یا وارد نمی شد و یا اگر می شد ، حرمت حریم آشنا نگه میداشت .
Free counter and web stats