000

جمعه، تیر ۱۴، ۱۳۸۷

بخیر گذشت

خوشبختانه خطر از چشمان مادرم برطرف شده ، هرچند ضعف بینائی برجامی ماند که نیازمند مراقبت و درمان طولانی مدت است ، اما شکر خدا را که به هر حال دید چشمی می ماند تا نیاز به تکیه به دیگران نباشد .
وقتی خبر بیماری مادرم را شنیدم ، ناخودآگاه و از سر درماندگی نوشتم و فردایش خواستم پست را حذف کنم که صحیح نمیدانستم ناراحتی های شخصیم در وبلاگ منعکس شود . اما با دیدن پیام همدردی دوستان ، و به احترام کامنتهای این عزیزان از حذف آن منصرف شدم.
از تمامی یاران و عزیزانی که به نوعی ابراز لطف کرده اند تشکر می کنم ، رامین مولائی گرامی ، ملا حسنی عزیز ، فرزاد پورمرادی ارجمند ، ناخدا میداف گرامی ، مرد پیر عزیز که پس از مدتها آفتابی شده ، محمد افراسیابی که مرون لطفش شدم و خانم مینو صابری که مهربانی هایش معرف شخصیت دوست داشتنیش می باشد .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

درود فرهاد گرامی
بـبخش که من دیر به دیر اینجا سر می زنم و کمتر از وقایع مطلع هسـتم

اما دیر رسیدن بهتر از نرسیدن است... خیلی خوشحالم که خطری از سر مادر نازنینیت گذشته

امیدوارم همیشه تندرست بمانـند

کیانوش

Free counter and web stats