000

پنجشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۹

یک کلام حرف حساب !

هشت مقام نظامی، انتظامی و دولتی ايران در فهرست تحريم های دولت آمريکا قرارگرفتند .
سرانجام امریکا پیش قدم شد تا حرکتی معقول انجام دهد که فقط رژیم را نشانه رفته و به مردم ایران آسیبی وارد نمی کند .
تهدیدهای نظامی و تحریم های اقتصادی بیش و پیش از آنکه لطمه ای به حکومت زند ، قشر آسیب پذیر جامعه ( ایران ) را تحت فشار قرار میدهد .
هرچند این تصمیم اوباما می تواند بدعتی باشد تا دول دیگر غربی نیز به او تاسی جویند اما شگفت آنکه رییس جمهور امریکا نامی از سران نامی جنایات به میان نیاورده، اسامی کسانی که کودتای مهندسی شده ( به تعبیر کروبی ) و قتل سازمان یافته مردم را هدایت نموده و دستور انجام آن را داده اند ، متاسفانه در لیست ایالات متحده وجود ندارند تا شائبه بر مدارای بی دلیل اوباما با جمهوری اسلامی قوت گیرد .
کاش در لیست اعلام شده اسامی سران تجاوز و آمران به قتل و سرکوب ملت نیز گنجانده می شد ، افراد شاخصی چون :
خامنه ای ، مصباح یزدی ، احمدی نژاد ، مجتبی خامنه ای ، .... ، و نیز مسئولین دولتی جمهوری اسلامی که برآمده از کودتای خونین موسوم به انتخابات هستند تا حاکمان و غاصبان کشور جرات خروج از مرزها را نداشته و مجبور به تغییر مداوم مسئولین شود که با توجه به قحط الرجال بودن باند کودتا ، ضربه مهلکی بر جمهوری اسلامی وارد می آورد .
تا همینجا هم باید تشکر نمود از اوباما و امیدوار بود تا این راه حل ، راهگشا گردد بسترش وسیع تر شود و در این امر خیر (!) اتحادیه اروپا نیز تلاش نماید تا ثوابی ببرد !

جمعه، مهر ۰۲، ۱۳۸۹

خالی بندی انیس نقاش ( طرف چیزی از احمدی نژاد کم نداره !)

وقتی مصاحبه انیس نقاش با روزنامه ایران را خواندم پیش خود بجای صورت گرد توپولی انیس ، چهره محمود احمدی نژاد برایم تداعی شد ، نه این که کراهت سیمای این دو نفر باعث این تداعی شود ، خیر ، وقاحت در بیان دروغ هایی بی شرانه که گویا مخاطب را همچون خودشان احمق فرض می کنند ، آنچنان جلوه گری می نماید که گویی یک روح تمامی بدنهای امت ذوب شده را تصرف نموده که به یک شیوه استدلال می کند و به یک زبان ( استحمار مخاطب ) سخن می گویند و به ساز ( ولایت ) جای دوست و دشمن را نشان می دهند .
انیس نقاش با خودفروشی و به خدمت نظام جمهوری اسلامی درآمدن توانست هرآنچه که در خواب هم نمی دید ، بدست آورد . او که در سراسر عمر آرزوی کشیدن تابلوی یک کوخ را داشت ، کاخ ( برج ) های بسیاری را در تهران تصاحب نمود تا سرسپردگان بدانند چه گنجی برای افراد خودفروخته در اینجا نهفته !

انیس نقاش در این مصاحبه گفت وقتی توافقی بین جمهوری اسلامی و دولت فرانسه برای مبادله زندانیان صورت گرفت ، وی برای قبول آزادی خود قائل به انجام 5 شرط از سوی دولت فرانسه شد !
لطفا نخندید ، بسیار هم جدی گفته ، یعنی دولت فرانسه خواسته این تروریست را از زندان آزاد کند اما زندان های فرانسه چنان به مذاق انیس خوش آمده بود که اعلام نمود نخیر ، کجا از اینجا بهتر ، مگر اینکه اول یک میلیارد دلار به دولت ایران بدهید !
دولت فرانسه دست به سینه اطاعت امر کرد و پول درخواستی انیس را به ولایت فقیه تسلیم نمود .
اما این پایان ماجرا نبود ، هنوز 4 شرط دیگر انیس می بایست انجام می شد :
انیس شرط کرد که باید رجوی و سازمان مجاهدین از فرانسه اخراج شوند ، یعنی کاری که از نظام جمهوری اسلامی بر نیامده بود و سازمانهای جهانی نیز نمی توانستند در آن مسئله ابراز وجودی کنند ، به کرشمه ای از سوی انیس نقاش صورت پذیرفت و مجاهدین به عراق تبعید شدند !
شرط سوم عودت اخراجیان عراقی بود که مامور ویژه رییس جمهور فرانسه پابرهنه وبا هواپیمای اختصاصی به عراق رفت و یقه این دو را از دست صدام رها نمود و اینان را با سلام و صلوات و البته بخاطر گل روی انیس ، به فرانسه بازگرداند !
شرط چهارم قطع ارسال اسلحه به عراق و کمک به صدام بود . در این مورد هم لابد رییس جمهوری فرانسه صنایع نظامی تولید سلاح فرانسه را تعطیل نمود تا اسلحه ای به دست صدام نرسد و انیس حاضر شود حکم آزادیش را قبول کند !
شرط پنجم هم آزادی همکاران وی در ترور نافرجام بختیار بود . دولت فرانسه سریعا همه را آزاد نمود !

عرض کردم که ، لطفا نخندید . فقط ببینید این تروریست احمق در درون نظام چه دیده که گویا همه را مشنگ فرض نموده تا چنین خزعبلاتی را به خورد ملت دهد . مطمئنا هستم انیس نقاش هم مثل احمدی نژاد ، مثل احمد خاتمی ، مصباح یزدی ، جنتی ، خزعلی ، خامنه ای و .. مثل همه اینها فکر می کند چنانچه سخنی از دهان لجام گسیخته اش خارج شود ، دیگران ملزم به باور آن هستند .
خلاصه اینکه دولت فرانسه هرچه به انیس نقاش التماس می کرد که از خر شیطان بیا پایین و از زندان ما به بهشت جمهوری اسلامی برو ، این تروریست تپل قبول نمی کرد و هربار شروطی سنگین تر را جلوی پای فرانسویها میگذاشت و آنان هم مجبور می شدند سریعا خواسته او را انجام دهند مبادا وی تصمیم بگیرد تا آخر عمر در فرانسه باقی بماند .
حالا هرچقدر دلتان می خواهد بخندید ، بخندید به ادعاهای انیس نقاش و ادعاهای احمدی نژاد و خامنه ای و ... و البته گریه کنید به حال و روز ایران و ایرانی که بدست این بی شرمان در اسارت ست .

دوشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۹

دورخیز شاهرودی برای رهبری

سید محمود شاهرودی از همان زمان که به ریاست قوه قضائیه برگزیده شد بخوبی می دانست نظر حکومت به وی بیش از یک آیت اله یا فقیه بزرگ ست .
وی در زمان ریاست قوه قضائیه چنان از حریم خود پاسداری می کرد که حتی از نادیده گرفتن حق مصونیت نمایندگان مجلس شورا نیز ابا نداشت و تعدادی از نمایندگانی که انتقاداتی به قوه قضائیه ( در دوران ریاستش ) وارد نموده بودند را بازداشت نمود !
سکوت شاهرودی نسبت به وقایع و فجایع اخیر کشور ( موسوم به کودتا ) ، سکوتی معنادار بود ، از طرفی وی مقید به حفظ رژیمی ست که خود را رهبر آتی آن می پندارد و از سویی با رفتار باند احمدی نژاد سازگار نیست ، هرچند وی در قیاس با اصلاح طلبان از جمله عناصر راست ( و البته گاه راست تند ) به شمار می آید .
پس از وقوع کودتای انتخاباتی و عدم همکاری لازم از سوی شاهرودی ، خامنه ای و باند کودتا مصلحت را در آن دیدند تا از وجود صادق لاریجانی در راس قوه قضاییه استفاده نمایند تا دستشان برای مجازاتهای سخت در مورد جرائم های سهل بسیار باز باشد .
شاهرودی در دوران تصدی قوه قضاییه همیشه از جرایم انتسابی به زندانیان انتقاد می نمود و بسیاری از این جرایم را فاقد محکومیت کیفری می دانست .
به نظر می رسد باند راست میانه با احساس خطر حذف از سوی باند راست افراطی ( باند موسوم به احمدی نژاد و سران سپاه ) تلاش می کند تا جایگزین مناسبی را برای دوران پس از خامنه ای رو نماید تا از انتخاب افراد تندرویی نظیر مصباح یزدی و شیخ محمد یزدی جلوگیری کند .
هرچند شاهرودی نسبت به خامنه ای بسیار متعادل تر است اما نمی توان تردید داشت که به فرض مرگ ( یا برکناری خامنه ای ) و تصدی شاهرودی به منصب ولایت فقیه ( بازهم به شرط آنکه اعضای خبرگان رهبری نیز تغییر یافته باشند ) باز هم شاهد اعمال روش های دیکتاتورمآبانه از سوی رهبری ( ولی فقیه ) خواهیم بود .
مطمئنا اعلام مرجعیت از سوی شاهرودی با روش های همیشگی باند کودتا ( تمسخر و رواج شایعات واهی ) روبرو خواهد شد مگر آنکه در پس پرده توافقی بین سران سپاه و روحانیت سنتی برای جانشینی خامنه ای ( پس از مرگ وی ) صورت گرفته باشد .
بویژه آنکه در ماه های اخیر تنش بین روحانیت سنتی و باند احمدی نژاد به شکلی حاد نمایان شده و خامنه ای با سیاست یکی به نعل ، یکی به میخ تلاش میکند برای حفظ نظام ( بخوانید هوادارانش ) این دو جناح را به هم نزدیک نماید .
احمدی نژاد اما تلاش می کند با گذر از خط قرمزهای نظام ( صحبت های خمینی ) مقامی والا و دست نیافتنی برای خود ابداع نماید ،
بی اعتبار دانستن مجلس بعنوان نهادی در راس امور ( که از فرامین خمینی ست ) بهمین منظور بیان شده . درحالی که با نگاهی هرچند گذرا به قانون اساسی جمهوری اسلامی درمی یابیم مجلس در هر زمان که مناسب تشخیص دهد توان استیضاح و برکناری رییس قوه مجریه را دارد و ریاست قوه مجریه می بایست خود و وزرایش همیشه پاسخگوی اعمال خود نزد مجلس شورا باشند .
احمدی نژاد با تاسی از جمله معروف جرج بوش ( هرکه در کنار من نیست ، دشمن ست ) سعی می کند تا با اعمال قوانین و رفتارهای ویژه خود ، این معنا را به دیگران القا نماید که یا باید تابع او باشند یا علیه او و در انتظار حذف ( سرنوشتی مانند رفسنجانی ) .

فهرست وار می توان به گوشه ای از این رفتارها اشاره نمود :

1. عدم شرکت در مجمع تشخیص مصلحت نظام به معنی نادیده انگاشتن اهمیت این مجلس.
2. بی اعتبار شمردن مجلس در مقابل دولت ، با توجه به اینکه اکثریت مجلس در دست راست میانه ست ( لاریجانی و باهنر ) .
3. تاکید بر اجرای طرح یارانه بمنظور جیره خوار نمودن قشر کم درآمد .
4. پافشاری بر حفظ مشایی به مثابه بی ارزش شمردن نقد منتقدین وی .
5. القا ی نظر مبری از پاسخگو بودن دولت به دیگران ( بجز رهبری ) .
6. اهانت آشکار و اتهامات بعضا بی اساس به شخصیت های مورد توجه مردم بجهت ( یا به خیال ) بی اعتبار نمودن آنها ( از جمله بدعت اهانت به مراجع تقلید !) .

وقایع هر روزه جمهوری اسلامی نشان از حوادث غیرقابل انکار در آینده ای نزدیک دارد : وقوع کودتای باند احمدی نژاد ، مرگ خامنه ای ، نزاع برای دستیابی به کرسی های مجلس خبرگان ، ورود شخصیت ها به بازی قدرت و ...

یکشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۹

راز یک شبه پولدار شدن در مرام بی مرام ها !

تروریست زیستی در حکومتهای تروریست پرور ، برنامه ای از تلویزیون ایرانیان برلین :
اگر هر مرامی را به اسوه اش بشناسیم ، جمهوری اسلامی را باید به قهرمانش ( کاظم دارابی ، تروریست و قاتل ) شناخت !




جرج بوش پسر ، احمدی نژاد ...پدر

مروری بر سه فاجعه : بن لادن ، جرج بوش پسر و احمدی نژاد ..پدر !
برنامه ای از تلویزیون ایرانیان برلین .


چهارشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۹

التماس از نوع لاریجانی !

آقای علی لاریجانی نامه ای به روسای مجالس جهان ارسال نموده برای تقبیح آتش زدن قرآن !
در اینکه توهین به مقدسات هر ملت یا امتی نکوهیده ست شکی نیست ، این توهین می تواند آتش زدن قرآن باشد و یا به آتش کشیدن پرچم و نمادهای مقدس کشوری دیگر ، آنچنان که بارها و بارها شاهد بودیم که با هماهنگی کامل مسئولین جمهوری اسلامی اهانت به صورتی سازمان یافته نسبت به مقدسات ملتها و امتها ( پیروان یک مذهب ) روا داشته شده .
محرومیت ، دستگیری و مجازات پیروان مذهب بهایی در ایران گواهی ست آشکار در عناد جمهوری اسلامی با هر مذهبی ، تا آنجا که شاهدیم در حکومتی که ادعای اجرای قوانین اسلامی را دارد حتی معتقدین به این دین هم چنانچه مرید و مقلد تام افکار و نیات رهبری و باند حاکم بر کشور نباشند ، از مجازاتهای سنگین در امان نمی مانند .
گویی اینان خدایانند و بر مسند قضاوت تا اعلام نماید کدام دین و کدام قرائت از دین الهی ست و ما بقی بهتان بر آسمانها !

اما روی سخن من با لاریجانی ست که اینگونه وقیحانه جسارت آن را یافته تا چنین نامه ای به روسای مجالس منتخب مردم در سراسر جهان ارسال نماید ، اینگونه خود را مضحکه دیگران کردن گویا عبادتی ست یومیه و واجب بر همه مسئولین فعلی و مقلدین ولایت خامنه ای .
کاش جمهوری اسلامی می فهمید آتش زدن قرآن میوه همان نهالی ست که در جمهوری اسلامی کاشته و بارور شده:
فاحشه خواندن زن اول فرانسه ، حیوان خطاب کردن مردم غرب ، انکار هولوکاست ، بازی خواندن فاجعه یازده سپتامبر ، آتش زدن پرچم ملی ملتها ، پوشاندن نماد ملتها بر الاغ ( که اهانتی ست آشکار به همه مردمی که زیر چتر آن نماد و پرچم زندگی می کنند و جان خود را بر سر آن می دهند ) ، توهین به ادیان و مذاهب دیگر و اعمال محدودیت ها و مجازات سنگین نسبت به مومنین آنها و .... .

جناب لاریجانی !
هرکس باد بکارد ، توفان درو می کند ، شما که توفان کاشته اید باید صبرتان بسیار بیش از اینها باشد ، متاسفانه هستند بسیاری که از شما آموخته اند : می توان بر پایه منطق و مرام شما در نشر افکار خود بکوشند .
این تازه موج اول سونامی ست که به ساحل شما رسیده ، منتظر موج ویرانگر باشید .

اما !
جمله آخر نامه لاریجانی اعترافی ست بر منزوی و بی اعتبار شدن جمهوری اسلامی در جهان :
" ... . فلذا چنانچه بتوانم در آینده نزدیک نظرات آن همکار محترم را دریافت کنم، می توان ... ."
به این سبک نگارش چه می توان گفت الا التماس برای یافتن گوشی و استدعا برای توجهی و پاسخی !
نمونه هایی از نهال های کاشته و آبیاری شده در جمهوری اسلامی را می توان در عکس های زیر دید ، آنکه در سایه این درختان آرامیده ، قطعا خوابهای خوشی نخواهد دید ، کاش زودتر بیدار شوند و بیداری ملت را باور نمایند .

یکشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۹

هدف جمهوری اسلامی از به امانت گرفتن کتیبه کوروش

کتیبه کوروش در ایران !
کتیبه کوروش اولین منشور حقوق بشر ست که البته از نظر حکومت بلاهت وقیح خلاف قوانین اسلامی و " اشد من الکفر " می باشد، لذا مسئولین امر با تلاش بسیار موفق شدند این کتیبه را به امانت گرفته تا بتوانند تمام نوشته های آن را خطی خطی کرده و از بین ببرند .
سربازان بدنام امام زمان این موفقیت بزرگ را به رهبر لباس شخصی ها تبریک گفته و اعلام نمودند با تمامی تجهیزات اختصاصی خود ( مانند زنجیر ، قمه و بیل و کلنگ ) آمادگی لازم را بدست آورده اند تا منشور سازمان ملل را هم نابود کنند .

جامعه ایرانی مسئولیت هرگونه خدشه دار شدن کتیبه کوروش کبیر توسط جمهوری اسلامی را متوجه بریتانیا دانسته و از تمامی جوامع بین المللی تقاضا دارد تا منشور ایرانی را از دست جمهوری اسلامی نجات دهد !

شاید وقت آن ست که همه با هم دست به دعا برداریم :
خدایا تو را سر جدت قسم :
1. کتیبه در ایران گم نشه
2. بدلیل اینکه منشور کوروش اولین منشور حقوق بشره و منافی قوانین جمهوری اسلامیه ، متن کتیبه را خراب نکنند
3. در نوشته های کتیبه دست نبرند که مثلا کوروش پیش بینی کرده بود که یک سید خراسانی با سرداری کوتوله و ریشو دنیا را تصرف می کنه !

شنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۹

سند پرداخت پول به کروبی در ماشین شاه پیدا شد !

مدیر مجموعه نیاوران اعلام کرد کیف شاه که در صندوق عقب اتومبیلش قرار داشته ، پس از سی و یک سال کشف شد !
خب خسته نباشید ، بالاخره زحمات شما نتیجه داد .
در همین رابطه وزیر اطلاعات اعلام نمود : در اسناد کشف شده در اتومبیل شاه مخلوع به مدارک غیرقابل انکاری دست یافتیم که حاکی ست سران جنبش سبز از شاه وهابی عربستان میلیاردها دلار دریافت کرده اند .
عکس های زمان کشف این مدارک را می توانید اینجا ببینید .

انفجار خط لوله انتقال گاز سرخس به مشهد منجر به زخمی و کشته شدن بین 5 تا 50 نفر شد !
البته نه اینکه مسئولین شمارش بلد نباشند ، خیر ، مسوله این ست که اینها نمی دانستند تا چند نفر را مجاز به اعلام هستند و طبیعتا هر مسئول و هر خبرگزاری بنا به میزان اختیارات خود به تلفات این حادثه اشاره نموده . اما موضوع مهمتر این ست که وقتی دولتی عاجز از نگهداری خط لوله گاز ست چطور خواهد توانست از انفجار یا نشت مواد رادیو اکتیو در نیروگاه هسته ای خود جلوگیری نماید .
حالا ما ایرانی ها هیچی ، خدا به کشورهای همسایه رحم کند !

رییس سازمان میراث فرهنگی اعلام نمود با توجه به اینکه پروژه سد سیوند هنوز نتوانسته به ارامگاه کوروش کبیر آسیب قطعی وارد نماید ، تصمیم گرفتیم به بهانه کشف مومیایی کوروش ، کف این اثر باستانی را تا عمق سی چهل متری حفر کنیم تا اگر مومیایی کوروش را نیافتیم ، لااقل این بنا در همین چاله کنده شده نشست کند و فروریزد .
احمد خوشنویس رییس این پروژه گفته بنده حدس میزنم کوروش مومیایی شده باشد و چون این مومیایی در طبقه فوقانی نبوده پس حتما در زیرزمین بنا قرار دارد که چون زیرزمینی نیافتیم ، تصمیم گرفتیم خودمان این زیرزمین را حفر کنیم . وی از ورود کارشناسان بزرگ این فن مثل حاج محمود مغنی و وسایل پیشرفته حفاری نظیر بیل و کلنگ به پاسارگاد خبر داد .

پنجشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۹

عفو از جنس رهبری !

صادق لاریجانی ، رییس قوه قضاییه از خامنه ای درخواست نمود تعدادی از زندانیان را مورد عفو بخشش ملوکانه قرار دهد تا از زندان آزاد شوند .
آقای خامنه ای با بزرگواری تمام با این درخواست موافقت نمود اما نکته جالب تقسیم بندی زندانیان ست که نویسندگان ، فعالان حقوق بشر ، معترضان به کودتای انتخاباتی و .... . همجنس زناکاران ، قاتلین ، قاچاقچیان مواد مخدر معرفی شدند تا عفو رهبری شامل حالشان نشود !
خامنه ای و باندکودتا چنان از دست معرضان به انتخابات و شرایط تبعیض آمیز کشور به تنگ آمده اند که به هیچ روی قصد مدارا با مداراکنندگان ( معترضین خاموش و کسانی که قلم به هدر نمی دهند )را ندارند .
آقای خامنه ای !
اگر مخالفین کودتا ، منتقدین به حکومت استبدادی شما و فعالانی که خواهان رعایت حقوق بشر برای مردم ایران هستند به سیاق و روش شما دلخوش می بودند ، هیچگاه معترض به جنایات شما و دوستانتان نمی شدند .
بدرستی شما عفو خود را از آنان دریغ نموده اید که خود نیک میدانید اینان منتقد ظلم و جور شما هستند و از عفو شما گریزان .

جالب ست که مصداق جرم پنجم را می توان در ماموران لباس شخصی ( ربایندگان فعالان حقوق بشر و بویژه زنان و وکلای آنها ) و مصداق جرم ششم را در حراست دانشگاه ها ، بازجویان و ماموران زندانهای رژیم یافت ، وزرای دولت کودتا و برخی نمایندگان مسجد ( مجلس ) شورای اسلامی از مصادیق بارز مجرمین بند هشتم هستند ، جرم هفتم که مدتهاست از سوی بعضی سران سپاه و بسیج برای صدور دختران ایرانی به کشورهای خلیج و همسایگان شرقی بعنوان شغل پررونق دنبال می شود . در این میان جای جعل مدرک و عنوان خالی ست که گویا تمامی مرتکبین به استخدام دولت درآمده اند و جاعلی در زندان باقی نمانده !

در نامه صادق لاریجانی آمده :
د) موارد ذيل از مشمول اين عفو مستثني مي باشد:
1ـ مرتكبين سرقت كه ميزان محكوميت حبس آنان بيش از يك سال باشد.
2ـ مرتكبين جرائم مواد مخدر و روانگردان كه ميزان محكوميت حبس آنان بيش از 5 سال باشد.
3ـ قاچاق اسلحه و مهمات.
4ـ اقدام عليه امنيت داخلي و خارج كشور.( اتهامی که به معترضان نسبت داده شده )
5ـ آدم ربايي.
6ـ تجاوز به عنف.
7ـ داير كردن مركز فساد و فحشاء.
8ـ اختلاس، ارتشاء و كلاهبرداري.
9ـ جعل اسكناس و ضرب سكه تقلبي.

دوشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۹

مصاحبه با داریوش همایون ، از حزب مشروطه تا جنبش سبز

داریوش همایون تاریخ زنده معاصر ایران ست . رایزن حزب مشروطه را در جریان هشتمین کنگره حزب مشروطه در برلین ملاقات کردیم . متاسفانه بدلیل وقت بسیار کم نتوانستم تمام سوالات خود را با او در میان بگذارم .
مثلا وقتی در مورد تاکید حزب مشروطه بر" رضا پهلوی " بعنوان پادشاه نظام آتی ایران از او سوال کردم ، دلم می خواست به او بگویم به فرض که مردم ایران تن به نظامی مشروطه دهند و پادشاهی را بخواهند بعنوان سمبل تمامیت ارضی کشور بر تخت بنشانند ، چرا این فرد رضا پهلوی باشد و چرا نباید ( تنها بعنوان یک پیشنهاد ) دختر خانواده فروهر بعنوان ملکه انتخاب شود که خانواده اش زجر کشیده هر دو رژیم هستند و یا مادر سهراب اعرابی که هم پسرش در راه احقاق خواسته های مردم شهید شده و هم خودش پا به پای مردم در مقابل حکومت ظلم ایستاده و یا .... .
دوست داشتم از او بپرسم به چه دلیل بر خانواده پهلوی برای سمبل تمامیت ارضی ایران اصرار دارید در حالی که در زمان محمد رضا شاه فقید ، بحرین از ایران جدا شد و این نقض آنی ست که شما تمامیت ارضی ایران می خوانید ، دوست داشتم سوال های بسیاری را با او در میان بگذارم اما .... .
داریوش همایون بعنوان یک نوع ایده سیاسی حضوری موثر در تبیین وضعیت امروز جامعه ایران و نقد اندیشه های سیاسی دارد .
با وجودی که بیش از هشت دهه از عمر خود را پشت سر گذاشته اما قلمی فعال و حضوری پویا در تمامی زمینه ها دارد .

گفتگوی تلویزیون ایرانیان برلین با او را در دو قسمت تقدیم عزیزان می نمایم :





یکشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۹

آخرین خبر از وضعیت جنتی در بیمارستان

بنا به اخبار رسیده احمد جنتی ، عضو شورای نگهبان ، امروز عصر ( روز یکشنبه ) سکته کرده و در بیمارستان بستری شده .
تیم پزشکان معالج وی پس از معاینه کامل آقای جنتی در گفتگو با خبرگزاریها اعلام کرد :
هرچه از دستمان بر می آمد انجام دادیم اما متاسفانه کاری از هیچکس ساخته نیست حتی از جناب استاد اعظم " عزراییل " . آقای جنتی حالا حالاها قصد مردن ندارند و ملت سبز بیهوده در انتظار نباشند .
آقای جنتی در دقایق کوتاهی که به هوش آمده بود به عزراییل فرمود : اون موقع که تو تازه داشتی بال درمیاوردی من درس حذف اصول می خواندم ، بهتره بری و الا خودم جونت را میگیرم !

_____________________________

آقای جنتی چه کردی با این ملت که چنین در آرزوی مرگ تو هستند ؟!

اعلام آمادگی مردم برای جشن بزرگداشت عمل خیرخواهانه آقای جنتی ( دامنت به خون آلوده ) :

1. آقای جنتی سر راه اگه ندا را دیدی مرد باش و به چشمان معصومش زل بزن .

2.آخرین خبر از جنتی : عزرائیل میگوید برای گرفتن جانش نیاز به 20 کیلوگرم اورانیوم 100% هست .


3. اقدام ددمنشنای ... ددمنیشینه ... ددمیشینیانه ... ددمنیشیننای ...خدا را محکوم می کنیم .

4. دیدار جنتی و حضرت آدم در عالم برزخ .

5. گزارش مستقیم: عزرائیل ۱:جنتی ۲ تا دقیقه ی ۷۳ .به گفته ی کارشناسان این آخرین فرصت برای عزرائیل است.

6. عزرائیل دلاور/ برس به داد ملت

7. احمد جنتی به کما رفت ، شیرینی فروشی ها و گلفروشی های کشور در حالت آماده باش .

8. گویا کمپین یادآوری جنتی به حضرت عزراییل جواب داد .

9. جناب آقای جنتی بهترین کاری که در طول حیاتت کردی همین سکته مغزی بود.

10. بنا بر گزارشهای رسیده از واحد خبرگزاری برزخ نیوز در پی شایعه مرگ احمد جنتی، در جهنم حالت فوق العاده اعلام شد.

11. جنتی رفته تو کما ، در به روش قفل شده نمی تونه بیاد بیرون .

12. پیام عزراییل از بیمارستان : هم اکنون در راند ۸ هستیم متاسفانه به مشکل بر خوردیم .

13. لحظه شماری برای جشن ختم جنتی .

14. احمد جنتی ( پتروسوربالدار ) در کما .

15. جنتی بای بای .

16. اعلام نگرانی شدید دانشمندان از مرگ جنتی ; تنها بازمانده نسل دایناسورها در حال نابودی .

17. احمد جنتی به بهشت می رود .

18. اشتباه در تشخیص نوع سکته جنتی :نه مغزی بود و نه قلبی ، سکته ک...ری بوده .

19. درخواست نیروی کمکی برای عزراییل !

20 . جنتی متهم کرد : یک میلیارد حوری رشوه به خدا برای مرگ وی .

21. جنتی لعنتی ، تو دشمن ملتی .

22. زندگی محمد حسین جنتی ، فرزندی که بدست پدرش ( احمد جنتی ) اعدام شد .

23 . اولین بیانیه جنتی پس از مرگ .

24 . کما به جنتی رفت .

برای زنانی که حقوق مردان را طلب می کنند

مشکل عمده جماعت فمینیست این ست که تمام هم و غم خود را برای برابری حقوق با مردان بکار گرفته اند . یعنی از ابتدا در انتخاب شعار به خطا رفته اند !
همین شعار تساوی حقوق زن و مرد یعنی تقسیم کردن جماعت انسانی به دو دسته متفاوت و بعد تلاش برای آنکه این دو دسته ( قشر ) متفاوت را به تساوی رسانند .
من اگر جای فعالان حقوق زنان بودم شعار دیگری را برمی گزیدم : احقاق حقوق انسانها !
شاید در زمینه تعهدات فردی در قبال مسئولیتهای خانوادگی بتوان جنسیت را ملاک برخی تمایزها دانست ( مثل تعهد مادر به حفاظت بهینه از نوزاد در رحم و همکاری مرد در مراقبت از مادر و انجام وظایفی دوچندان تا از مشقت بار بر همسر باردار بکاهد ) اما در جامعه ، آنگاه که قانون به انسانها نگاه می کند ، نباید مرزی بین انسانها کشید .
تکریم آزادی های فردی اگر بصورت کلی در مورد انسانهای جامعه ( و نه بصورت تقسیم بندی زن و مرد ) بیان شود ، مانع از ترسیم تبعیضات در نگرش به جنسیت خواهد شد .
من باور ندارم حتی نگاه زنانی که طالب تساوی حقوق و آزادیهای برابر با مردان هستند ، نگاهی فارغ از جنسیت باشد !
به بیان دیگر اگر این جماعت نسوان ( حداقل برخی از آنها ) به خواسته خود بهم رسند ، باز تلاش می کنند تا گامی به پیش بردارند و انتقام سالهای گذشته و ظلم نامردان دوران پیشین را از مردانی بگیرند که پا به پای آنان برای رسیدن به حقوق حقه شان گام برداشته اند .
نگرش به اندام و تعیین حقوق خاصه آن باید به وقت کاربردشان در نظر باشد . در زمانی که به حقوق فردی انسانها می پردازیم : همه ما انسانیم !
در بستر آزادیهای فردی نشان از شان انسانی باید گرفت نه زنانگی و مردانگی ، نه زادگاه و بارگاه ، نه ولی و والی .
به امید روزی که حجابی نه بر سر شما (زنان ) باشد و نه بین ما .

شنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۹

نسلی سوخته ، شعری از رضا حیرانی

گندیدن کار عصرهای ما بود

دنبال تکه‌های پراکنده‌مان ‌گشتیم در اتاقک‌‌های تنگ

شروع می‌شد از شنبه همه چیز

همه چیز یعنی بتکانی سیگارت را روی ماشین‌های پایین پنجره پارک شده

بشاشی به اثبات زندگی و مرگ به پیراهن‌ روی بند همسایه‌


ما نسلی با دغدغه‌های گشاد و تنگ

نسلی با توهم فرو رفتن در زیر سیگاری

نسلی که از پیاده روهای شهر

فقط تف‌های ماسیده بر آسفالت‌ را بلد شده است

پس عصر‌ سراغ کافه‌ها رفتیم با دود و توهم کلمه و کبریت

ـ قهوه برای سه نفر! روزنامه‌ی بی جدول عصرانه‌های گندیدن یک نسل

به امید هم گفتم و البته اسفندیار که معتقد است نیوکمپ جای خوبی‌‌ست

برای داستان نویسی

گفتم باید روی این کلمات مرده رنگ بپاشیم

و البته مراقبت کنیم از قهوه‌های روی میز

پس حساب کافه را دادیم و آمدیم اسپانیا به دیدار فدریکو گارسیا لورکا

ماتادورها به سمت دروازه و گُل آقای پابلو نرودا شما هم؟

ـ عجب گرمای دامن گیری دارد این نیوکمپِ عزیز! (اسفندیار گفت)

ـ البته میان دو نیمه‌ و درست وقتی که نورافکن‌ها را روشن می‌کنند (امید)

بعد برگشتیم به خیابان جمهوری که بوی کودتا می‌داد

تیتر روزنامه: مجلس مشروطه دختر لر

و خیام که ‌گفت سلامتیِ مردمِ زنده به وقت مرده باد ـ نوش!


یکشنبه‌ها کار ما پلاسیده شدن بود در خانه‌های اجاره‌ای

ظهر راه ‌افتادیم سمت منار جنبان و ساعتی بعد در فیلادلفیا می‌فهمیم

کمی از مسیر را اشتباه آمده‌ایم

پس یکشنبه‌ها اساسا اشتباهی‌ست ـ اعتراف کن پسرم!

[کشیش در کلیسای جلفا]

و ما اعتراف کردیم به دزدیدن تپانچه‌ای از کنار جنازه‌ی ناصرالدین شاه

در حرم شاه عبدالعظیم

کشیش گفت آمرزیده می‌شوید چرا که ما درست وسط جنگی صلیبی هستیم

ـ ببخشید دین شما؟

ما فقط به کلماتمان معتقد بودیم

پس به صلیب کشیده شدیم همراه عیسی مسیح که اینبار قسر در نرفت


دوشنبه‌ها گه بگیرد این تقویم روی صندلی‌های سینما فرهنگ

دوشنبه‌ها گه بگیرد این تقویم در تظاهرات دانشجویی پراگ

دوشنبه‌ها گه بگیرد تخت‌های درکه را این تقویم

گه بگیرد کافه‌ها را در زمستان پنجاه و هفت این تقویم دوشنبه‌ها


سه شنبه‌ی مسدود

در غم هجر روی تو رفته ز کف قرارِ ما پای مجسمه‌ی آزادی بود

ـ دربست از مولوی تا کوی دانشگاه

ـ دربست از مولوی تا سیاهکل

ـ دربست از مولوی تا شلیک

دولت عشق آمد و ما به خیابان‌ها گریختیم

سه شنبه‌ی مسدود روز خوبی بود

در ضلع جنوبی نیوکمپ در ترانه‌‌ی فرهاد


چهارشنبه صبح امید گفت باید انقلاب کنیم کردیم

اسفندیار گفت زمین را منفجر کنیم کردیم

من گفتم اعلام استقلال کنیم به بشریت و نکردیم

چرا که منفجر کرده بودیم چند لحظه‌ قبل زمین را با تمام آدم‌هاش

پس پنجشنبه مانده بودیم ما سه نفر فقط

و کافه‌ها هم تعطیل

و نیوکمپ عزیز هم

و البته خیابان‌های منتهی به دانشگاه

پس پنجشنبه فقط سیگار کشیدیم و اعتصاب کردیم

در دستشویی‌های چه فرق می‌کند زنانه، مردانه‌اش

امید گفت سرم هوای شکستن دارد ـ داروخانه‌ها بسته است؟

اسفندیار هم به یاد پله‌‌های نیوکمپ گریست

من هم هنوز کمی سیگار داشتم

پس به ارتکاب جرائممان ادامه دادیم به تنهایی


جمعه صبح فهمیدیم گیوتین احتمال تفاهم را قطع می‌کند

در وقت‌های اضافه

زنگ زدیم به حضرت الله

گفتیم لطفا کمی فرشته .......... ندارم

به جهنم

کمی حوری ............. ندارم

به جهنم

کمی سیگار دستکم برایمان بفرست

گفت فقط آخرین فرستاده‌ام مانده‌ست ............ به درک بفرست

آب زدیم و جارو زمین را و نمی‌دانستیم

کسی می‌آید که تیغ را قسمت می‌کند به سبک شعرهای نیما به بعد

و شفاعت می‌کند روزهای آخر تقویم ما را در پوتین‌های میرزا

پس سیگارهایمان را توی دهان خاموش کردیم

تا دود از سر دماوند بلند شود

ما نسلی سر بریده و معتقدیم (صلوات)

و تنها سه نفریم (تکبیر)

که به هرچیز جز کلماتمان ایمان آورده‌ایم (آتش!)

خدا کند شنبه که بیاید کافه‌ها باز شده باشند و البته روزنامه‌‌‌ی عصر

هرچند شنبه‌ها کار ما گندیدن است

و تکاندن سیگارهایمان روی سقف ماشین‌های پایین پنجره پارک شده

و شاشیدن در دستشویی‌های زنانه پنهانی

و تا فراموش نکردم خدا طول عمر دهد به معمار نیوکمپ (انشاءالله)

___________________________

رضا حیرانی ، وبلاگ ده دقیقه به نه

جمعه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۹

مکارم شیرازی و امام موسی کروبی !

آقای مکارم شیرازی فرموده : پیگیری آزادی امام موسی صدر وظیفه آحاد امت اسلام است .
کاش این مرجع تقلید هوادار دولت کودتا کمی از نگرانی خود در مورد امام موسی صدر را به شیخ اصلاحات ، کروبی ، یازندانیان ایرانی اختصاص می داد که به جرم انسانیت ، آزادیخواهی و مقابله با ظلم و سرکوب و تجاوز در زندانهای حکومت اسلامی مورد تایید ایشان بسر می برند .
آقای مکارم چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام ست ، مهدی کروبی را در همین ایران محاصره کرده اند و در روز روشن در بلاد اسلامی ! تهدید به مرگ می کنند ، اگر به او نظری ندارید حرمت لباسش را که همان لباس شماست نگه دارید و الا فردا نوبت عبا و عمامه شما می شود .
تا بحال مکارم شیرازی نسبت به اعمال خشونت در غزه ، مفقود شدن امام موسی صدر ، سخنان مشایی ، پرداخت پول به بازیگران و الزام پاسخ به شبهات بیانیه هایی صادر نموده اما سکوت معنادار وی در قبال قتل ، اعدام و شکنجه مردم و فعالان حقوق بشر ، شایعه ماقیای شکر را ( در مورد ایشان ) بیش از پیش قوت می بخشد !
سعی میکنم این پیام را به مکارم برسانم ، هرچند انتظار پاسخی ندارم مگر این جمله :مظنه ( نرخ ) شکر امروز چنده ؟!
____________
دفتر مکارم شیرازی پاسخ ای میل مرا داده :
" نامه شما به دفتر استفتاءا ت رسيده است و با شماره 89-06-12-132 نزد ما ذخيره شده است.
به زودي جواب نامه شما ارسال خواهد شد."
من هم در پاسخ نوشتم :
امیدوارم به وعده خود وفا کنید ، البته قبل از ترور کروبی !

روز جهانی وبلاگنویسی

خواستم چیزی بنویسم اما دیدم مهشید بهتر و کاملتر نوشته ، بهمین جهت متن او را بدون کم و کاست می آورم :

در روز جهانی وبلاگ نویسی از چند نفر باید نام ببریم !

از حسین درخشان ، که آغازگر وبلاگ نویسی ایرانی شد.

حسین درخشان به عنوان یک ایرانی ، شخصیت عجیبی دارد. ولی اگر حسین یک ایرانی نبود ، عملکردش چندان عجیب نمی بود.
در سوئد ، وبلاگهایی هستند که با موضوعات مد و روزمره گی آپ دیت می شوند و درآمد بسیار زیادی را هم به جیب نویسندگان خود میریزند. نویسندگان این وبلاگها عمدتا در مورد این که چه رنگی مد است ، چه عطری بهتر است ، امروز قرار است چه کنند و چه بپوشند مینویسند ، و بابت این تبلیغ های نهان ، پول زیادی از کمپانی هایی که لوازمشان تبلیغ میشود دریافت میکنند.

درخشان ، اگر یک جوان غیر ایرانی بود ، مسلما یکی از همین وبلاگ نویسان بود . که برخلاف تصور خیلی ها به نظر من اصلا هم منفی نیست. چون بازار غرب این تقاضا را دارد و عرضه ها را ارج می شمارد.
اما تلاشهایی که درخشان در این راه که وبلاگنویسی بتواند موجبات کسب درآمد شود انجام داد به دو دلیل نتیجه نداد .
اول اینکه وبلاگهای ایرانی چنین پتانسیلی را نداشته و ندارد.
دوم اینکه درخشان که به عنوان یک ایرانی وبلاگ نویس مطرح شد ، نتوانست خود را از سیاست بدور نگاه دارد و با بی پرنسیپی ای که در امر سیاست و پاچه خواری از صاحبان قدرت نشان داد ، این قاط زدن ها ، حتی در وبلاگ انگلیسی اش هم برنامه ریزی های اقتصادی او را تحت شعاع قرار داد.
من میتوانم تصور کنم که اگر درخشان یک جوان غیر ایرانی بود ، یکی از وبلاگهای موفق روزمره نویسی را که در اروپا یا آمریکا یا کانادا نوشته میشود و درآمد و شهرت را به نویسنده ی خود ارزانی داشته اند دارا می بود.
در حقیقت درخشان دارد بهای ایرانی بودن خود را میپردازد. بهایی که بسیاری از ما به شیوه های مختلف پرداخته ایم.

حسین درخشان با موضع گیرهای چپ اندر قیچی و باری به هر جهتی و منفعت طلبانه و کینه توزانه ی خرکی اش بسیاری را برآشفته کرده . اما در زندانی شدنش از او دفاع کردم و میکنم. به خاطر این دفاع از خیلی ها که آزادی عقیده را با " آزادی هم عقیده " اشتباه گرفته اند ناسزا شنیده ام. ولی دفاع از زندانیان عقیدتی (prisoner of conscience ) را حق خود میدانم.
با حسین درخشان هرگز دوستی نداشتم و هرگز از عقایدش و حرفهایش استفاده ای نکرده ام. ولی حسین درخشان حق بزرگی به گردن وبلاگها دارد. و نه تنها برای این که به این دلیل که حسین درخشان یک زندانی عقیدتی است باید از او دفاع کنیم!

یک روز در وبلاگم نوشتم که اگر این مردک رفسنجانی و شرکا هم به خاطر عقیده اش ـ نه به خاطر توبره کشیدن خاک ایران ـ زندانی شود ، از او هم دفاع میکنم . و تمام ناسزاهایی که در این وبلاگ برایم به عنوان کامنت گذاشتند ـ و باور کنید که کم هم نبود ـ نتوانست این حق را از من بگیرد.

هیچ انسانی به خاطر اندیشه اش و نژادش و خواستگاه طبقاتی و اجتماعی اش و شیوه ی زندگی اش و گرایش جنسی اش نباید زندانی شود.
این یکی از حقوق پایه ای در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است. من به این اعلامیه وفادار هستم . مهم نیست حسین درخشان کیست و چیست. و یا حتی در زندان چه میکند یا چه نمیکند. جای حسین هم ـ مثل هزاران زندانی دیگر عقیدتی ـ در زندان نیست.

لازم است از حسین دیگری نام ببرم. حسین رونقی نازنینم که در وبلاگستان به نام بابک خرمدین می شناختیم.

بعد از دستگیری اش ، صدایمان در نیامد چون درصدی را گذاشته بودیم که ندانند چه کسی را اسیر کرده اند. ولی بعد از مدتی نام اصلی او را در روزنامه های دولتی خواندیم و همه متوجه شدند که حکومتیان میدانند که حسین همان بابک است.

امروز ، تویی که با فیلتر شکن به وبلاگ من آمده ای ، شاید از فیلتر شکنی استفاده کرده ای که حسین در شبهای بیدار خوابی اش می ساخته . و این یکی از کارهایی بود که حسین میکرد. حسین یک نابغه است در رابطه با علم الکترونیک و دنیای مجازی. اگر در یکی از کشورهای اروپایی یا آمریکایی زندگی میکرد با درآمد بسیار بالایی مشغول به زندگی و کار بود. اما به خاطر همان علمی که دارد در چهاردیواری انفرادی ماههاست که آفتاب را ندیده.

یکی از سرگرمی های حسین ، فیلم بود. هر وقت آن لاین بودیم از فیلمهایی که به تازگی دیده بود صحبت میکردیم. و فیلمهایی را به هم پیشنهاد میکردیم. و وقتی که از سرعت اینترنت در مورد داون لاد کردن فیلم در سوئد باخبر شد با صورتک گریان مسنجر روبرو شدم.
هر روز آخرین خبرها را از حسین می شد گرفت و می شد مطمئن بود که خبر مستند است. او در همان ایران هم میتوانست با استعدادی که دارد و دم چند تا آخوند و مدیر ریشو را دیدن به رفاهی که خیلی ها خوابش را می بینند دست پیدا کند. ولی زانو زدن در مقابل قدرتمداران رسم حسین نیست.

حسین رونقی ، بابک خرمدین دنیای وبلاگ ها و دنیای مجازی ، یکی از شریفترین و با استعداد ترین جوانان کشور ماست
هیچ دولتی که ذره ای از انسانیت و حقوق شهروندی بهره برده باشد افرادی مثل حسین را در بند نمیکند.

زندانهای ایران اکنون سی سال است که از بهترین و غم خوار ترین و انسان دوست ترین انسانهای این دیار پر و خالی میشود.
برای آزادی تمام زندانیان عقیدتی تلاش کنیم !
------------------------------------
برداشت از وبلاگ زنانه ها
Free counter and web stats