000

جمعه، دی ۰۸، ۱۳۸۵

بازی و شوخی با بازی شب یلدای دوستان!

ملا حسنی:خیلی دلم ميخواست هنرپيشه سينما بشم آنهم فقط بخاطر نوشآفرين!

---- تو هم با اون سلیقه ات ! حقا که ملا هستی.

تازه خوبه بجای فیلم بازی ، مردم رو فیلم نمیکنی.

هیس: یک بار که کودکی پنج شش ساله بودم به مسافرتی رفته بودیم و از آنجایی که خیلی اوسکول و ساده بودم چند نفر از بچه های آن دهاتی که مهمانشان بودیم برای من نقشه ریختند که من را ببرند ته باغ و ترتیبم را بدهند .

اما نکته غم انگیز اینجاست که هنوز هم که هنوزه هر از چندی پیمان به من یاد آوری میکند
که :آریا تو خیلی به من مدیونی ها ! یادت نرفته که دسته جمعی رفته بودیم گــَـرَکان ؟

--حالا راستی راستی در گرکان چه خبر بود!

بلوچ: مثل سگ از سگ می‌ترسم.

---- برای همین از ایران رفتی؟

تا دیپلم بگیرم مانده بودم برگ را چطور کباب می‌کنند. بعد که کباب برگ خوردم تازه فهمیدم ماجرا چیست.

---- حالا مطمئنی گوشتش راسته بوده نه ... .

ترنم: یـعـنی از هــرچی حــشره و جـونِوره میــترســم. . . یه بار وقـتی یه ســوسک تـوی اتاقـم د یدم برادر کـوچـیکم رو مـجـبور کـردم نـصف شـب بره در خـونه هـمسـایه و صـداش کـنه تا بیاد ســوسک رو بـکــشه

---- این لینک هم برای علاقمند شدن به سوسک .

قلم: اولين تجربه سکسي خودش که سالها تو کف انجام دادنش بودم بر اثر بي احتياطي خودم به حامله شدن دختره منجر شد.

----دانشجوی خط رئیس جمهور همینه ، در اولین قدم اقدام به تولید نسل کرد!

بیلی و من : در خواب مثل دیو سفید خرناسه می‌کشم.

---- صداش تا اینجا هم میاد.(راستی بیچاره بیلی).

میداف:اگر خواب شیرینی دیدم و بدلیلی از خواب بیدار شدم، آرزو و اراده می‌کنم خوابم از‌ آنجا که قطع شده‌است ادامه پیداکند و شگفتا، نه همیشه، که اغلب این اتفاق رُخ می‌دهد.

-- -- اما بزرگترین اعتراف همان سرودن شعره ، تا کل دیوان را منتشر نکنی دست از سرت بر نمی داریم!

نارنج: من شيش ساله که دامن نپوشيدم.

---- بدون شرح!!

علی رادبوی:من بنائی ونجاری را با مهندسی عوضی گرفته بودم.

---- کارشناسان وطنی را جدی بگیریم.

آشپز باشی:ده دوازده سال بعد از ازدواج دوباره من و زنم عاشق هم شديم؟

---- مومن از یه سورخ دو بار گزیده نمی شه!

تلفنچی:من دوست داشتم همون صدوبیست­وچهار هزار نفر رو پیشنهاد کردم دعوت کنم.

----- شنیدن اعترافات پیامبران حقا شنیدنی ست!

پشت دریاها: به یاد ندارم در تمام این سی و دو سالی که از خدا عمر گرفته ام غیر از حمام به حمام صورتی شسته باشم یا شانه به مویم خورده باشد.

--- بهتر بود بجای پشت دریاها می گفتی پشت کوهها!

سید علی گدا: از هيچ چيزی نفرت ندارم ، به جز مگس و آخوند

---- بخاطر وز وز کردنشونه یا مزاحم بودنشون؟

تیلاکاکتوس: علاقه داشتم مامان بابام رو دید بزنم هاهاها

---- نوعروسی شبی گفت با داماد

نام این ماه چه کسی ماه عسل نهاده است؟

داماد بخندید و بگفتا کاین ماه

ماه غسل ست ولی نقطه آن افتاده ست!

هودر: عقدم را خامنه‌ای خوانده بود.

برای همین نمک گیر شدی؟

باران زیبا: بله درست شنیدید من ازپله می ترسم.

---- باز بهتر از سوسکه.

خمبرچیک:یکی از جذابترین سرگرمی برای من فرودگاه رفتنه. بعد میشینم ساعتها مردم که میان همدیگرو میبینن خوشحال میشن رو نگاه میکنم. اگه خیلی احساساتی بشن منم گریم میگیره!

---- همین دلنازکی تو منو کشته!

دختر همسایه: آدمهایی که شخصیتشون مثل خودمه رو نمیتونم تحمل کنم.

---- بیچاره دور و بری ها!

زیتون: تازه فهمیدم این ماشینی که سوار می‌شم و تو اتوبان 140 تا باهاش می‌رم دنده 5 هم داره.!

---- تازه خبر نداری دنده عقب هم داره!

برهنگی:یکی از این شلوغ کاری ها منجر به صدمه دیدن عضو جنسی بدنم شد و کم مونده بود از مردی بیافتم .

---- اون از اسم وبلاگش ، این هم از عضوش ، چقدر بهم میاند و چه رویی داره که با این عضو تقریبا منهدم شده ، برهنه هم شده!

کیف پولی:در کل کله ی خری دارم.

---- اعترافی صادقانه!

جمهور: اوایل دوران راهنماییم بود و بچه مسجدی. این کتاب را که خواندم در اقدامی انقلابی قسمتهای مستهجنش را سوزاندم.

---- حالا خوبه جمهوره ، اگه رایش بود چه ها میکرد.

بابا و دخترش: يک بار تو دوران سربازی با تقليد صدای فرمانده يکی رو پشت تلفن مجبور کردم سرود مرکر رو با صدای بلند بخونه اون هم ساعت ۱ نصف شب.

----- تو که اینقدر ماهری ، میگفتی کارت معافیت رو امضا کنه!

روی شیروانی داغ : غذای مورد علاقه‌ی من "آب‌دوغ‌خیار" است.

---- تاثیرش بر نوشته ها معلومه!


فرسان: همیشه از آدم های بی ادب که به آدم می گویند دهانت بوی بسیار می دهد بدم آمده.

---- یعنی اونجا اینقدر خمیردندون گرون شده؟

یک سعید: از تنها کاری که لذت می‌برم رويا بافی، مخصوصاً تو توالته.

---- راست میگه چون آب و هوایش به آدم الهام میکنه!

الهه مهر: از سوسک نمیترسم.

---- این سوسک هم داره از معضلات اساسی کشور میشه.

آشیل: دوستان زیادی ندارم.

----- این چند تا هم که داری رویشان نمیشه چیزی بهت بگند.

یادداشتهای یه آدم ول معطل: وقتی توی دسشویی باشم و تلفن زنگ بزنه یا زنگ درو بزنن و یا موارد مشابه یا مثلا کسی هی صدام کنه واقعا عصبی میشم!.

---- یعنی داد میزنی یا زور؟

مجید زهری:شيفته‌ی کارهای سنگين بدنی به‌ويژه ساختمانی هستم.

---- برای همین هم از فرقون استفاده نمیکنه چون چرخهاش ، کمرش رو اذیت میکنه!

پناهندگی:از معدود مردهاي ايراني هستم كه تو كار خونه به همسرم خيلي كمك ميكنم و كلا اين كارو خيلي دوست دارم.

--- به انجمن زن ذلیلان خوش آمدی!

هر چيز جديدي كه ميخرم خيلي ذوقش رو ميكنم و دوست دارم در اولين فرصت از حالت آكبند بيرونش بيارم و مورد استفاده قرارش بدم.

--- از آکبندی درش بیاری و یه چیز دیگه رو آکبند کنی!

ملودی ناز: خدای آشغال جمع کنی هستم.

---- اونجا خونه است یا سطل زباله؟

من فقط یک زن: بشدت از انتقاد متنفرم.

----هم از انتقاد و هم از سوال در مورد سن و سال، همه خانمها همینطورند.

من و بهار: من در انتخابات دوم خرداد 76 به جناب آقاي ناطق نوري راي دادم!

----- حیف برگه رای!

من بدليل جثه گنده ام دهن مامانم رو با كمال شرمندگي سرويس كردم تا بيرون اومدم!

--- از قول من به مامان جان بگوئید : خسته نباشید.

واگویه: من آدم زشتی هستم. آخرین پسری که دیدم و رفتارش روی روحیه ام تاثیر بدی گذاشت وقتی مرا دید گفت تو باید در صدا کار کنی نه صداسیما. بگذریم که بیشعور و بدسلیقه بود.

--- بی شعور و بد سلیقه ولی حاضر جواب!

آ.د.ت(آرزو): من چایی با خیار شور،چایی با لواشک، چایی با کیک تولد، چایی با ساندویچ کتلت و کالباس رو خیلی دوست دارم.

----- چایی با قهوه چطور؟ .

اروس: من به همسرم پیشنهاد ازدواج دادم!

--- از اولش معلوم بود باهاش خوب نبودی.

امشایپندان: من: ( به عادت همان بازی میان دایره دوستان که جمله ها را برمی گرداندیم) شوهر بایدمنو بکنه استاد....

---- حرف حساب جواب نداره!

(ایشان هم از سوسک میترسند!،قابل توجه ترنم)

زنانه ها: در کودکی و نوجوانی ام و حتی در جوانی همیشه دلم میخواست پسر باشم.از دختر بودنم بدم می آمد .

---- کدوم دختر خوشش میاد؟

ويولت:خلاصه يه روز داشت درس مي داد که من متوجه شدم زيپ شلوارش بازه (شايدهم عمدا باز گذاشته بودش و منتظر طعمه مي گشت!). تا متوجه شد که نظر من به زيپش جلب شده , رو به من کرد و با صداي بلند گفت : "تو چرا همش به جلوي من نيگا مي کني !؟؟ دنبال چيزي مي گردي!!؟؟؟"

---- دنبال چی ؟

فهیمه: من واقعا یک « دلقک » تمام عیار هستم.

---- واسه نونه واسه نونه!!

بامداد: پس از یک سال رانندگی خبرنداشتم که خودروی پراید دنده ی پنج هم دارد .

---- برای همینه که میگند باید از فرقون شروع کرد ، بعد پیکان و بعد.... .

دوشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۵

همه عمر دیر رسیدیم!


بازی وبلاگی به مناسبت شب یلدا شیوع قراوان یافته ،
دیگه داشتم ناامید می شدم که بلوچ عزیز و باران زیبای گرامی نام مرا ذکر کردند،
اما گفتن ناگفته ها همیشه کمی تا قسمتی سخت است!

1. من عاشق حیوانات هستم بویژه ببر( و بعد گربه) ،
اما دلم نمیخواهد هیچ جانوری – ولو دست آموز یا اهلی – را
در خانه نگهدارم ، معتقدم هر حیوانی باید در محیط طبیعی
خود زندگی کند و نگهداشتن سگ گربه و پرنده و غیره ،
نشان از خودخواهی انسانها دارد ، نه ترحم!

2.در مقطع راهنمایی و همزمان با دوران بلوغ ،
برای نجات از امتحان ، بخاری مدرسه را آتش زدم و از طبقه بالا
با برف سر ناظم و مدیر را نشانه رفتم . شاید در آن مدرسه تنها
کسی بودم که نمره انضباظم ثلث اول 13 و ثلث دوم 12 بود!

3.پیش از انقلاب بسیار مذهبی بودم و تمام توضیح المسائل
را حفظ (آنهم در سن 14 سالگی ) . بعد قرآن را حفظ کردم و
تقریبا تمامی تفاسیر قرآن را خواندم ، پس از انقلاب و گذر از ایام
انقلابی و شناخت بیشتر روحانیون و رهبران مذهبی به بدعت های
فراوان در دین معتقد شدم و تمامی کتب ادیان الهی را خواندم و
نقد کردم، سرانجام در حکومت جمهوری اسلامی دین زده شدم
و منکر!
گفتم که همه عمر دیر رسیدم!

4.میگویند آدم مفروری هستم تا آنجا که اجازه نمیدهم کسی اشک
مرا ببیند ، اما در تنهایی بدنبال بهانه ای هستم برای گریستن ،
نگاه به عکس کودکان زخمی ، شنیدن ترانه ای در وصف ایران ،
یاد مادرم که بدور از او هستم ، نگاه به عکس فرزندام که بی رحمانه
آنها را به این دنیای بی رحم و پر از نفرت آورده ام و...

5.در اصفهان بدنیا آمدم و تا سن 13-14 سالگی در قم بودم!
اما از سن 9-10 سالگی شروع کردم بخواندن کتابهای آموزشی
البته در زمینه سکس! آنهم در قم !! بگونه ای که در همان سالها
تقریبا از تمام اصول عملی و اثرات روانی سکس و ازدواج آگاه
بودم ، هرچند لذت واقعی آنرادرک نمیکردم !

به شدت هوادار سکس هستم اما تا پیش از ازدواج سکس نداشتم
چرا که دلم میخواست همیشه به همسرم بگویم تو اولین و آخرینی،
پس از آنهم ، دروغ چرا ، بسیار پایم لغزیده ولی در آخرین دقایق
برگشتم تا به اعتقاد خود پایبند بمانم ، اما ، این تجربه را به هیچکس
توصیه نمیکنم . تا به کسی تعهدی ندارید ، آزادید و هرگاه متعهد
شدید هرچه برای خود می پسندید ، برای دیگری نیز روا دانید!

همان پنجم!.به شدت از ناراضی بودن مادرم و نفرین همسرم میترسم .

زن ذلیلی که شاخ و دم نداره!

از بین دوستانی که در این زمینه هنوز ننوشته اند ، نام چند نفر را میآورم:

قلم ، حتما گفتنی زیاد داره!
خسن آقا (مرد همیشه عصبانی ، خدا کنه موقع نوشتن روفرم باشه!)
سید علی گدا به امید اینکه اینبار خودش بنویسه!
ترنم به شرطی که کتاب خوندنش تموم شده باشه!
اردشیر دولت خدا کنه فارسی تایپ کنه!
هادی خرسندی همیشه مطالبش جیگره ، از یه جنس دیگره!

جمعه، دی ۰۱، ۱۳۸۵

انتخاب نامرد سال

هئیت ژوری متشکل از : هیتلر ، نرون ، چنگیز خان ، خامنه ای ، مصباح یزدی ، ژنرال فرانکو ، پینوشه ،استالین و آغا محمد خان به

اتفاق آرا محمود احمدی نژاد را بعنوان نامرد سال برگزیدند

دلایل مستند هیئت به شرح ذیل میباشد:


1. تداوم راه پیشینیان:



2. اعتقاد راسخ به پاچه خواری


3.محبوبیت خاص بین المللی


4.قدرت تشریح الهامات و کرامات نوری



5.فوق تخصص حال گیری


6.مظلومیت



7.همنوع دوستی


8.ارائه راه حل های بکر برای معضلات دیداری


9.زیبایی عامه پسندانه


10.تاثیر شگرف در جلسات


11.قدرت حفاظت از مناطق سوق الجیشی


12.خودکفایی در امر مهم خارش

شنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۵

گزارش تصویری انتخابات در ایران



ملایان (از ما بهتران) در لحظات رای گیری از کوبیدن میخ اسلام غافل نبودند و در این زمینه ملاحظه خودی غریبه هم نمیکردند!


اجرشان با رهبری !

در همین راستا از ملاحسنی تقاضا میکنیم روشهای عملی برای" رای دادن بدون گائیده شدن" را در وبلاگش آموزش دهد!














در تصویر دیگر ، می بینیم ، بعضی از جوانان که تحت تاثیر تهاجم فرهنگی قرار گرفته اند ، به بهانه خواندن لیست، نام و تلفن زیبارویان را از روی برگه رای یادداشت میکردند.




در تصویر دیگر پیرمردی را میبینیم که در هنگام رای دادن فریاد زد:
خدایا من که عمرم رو کردم اما رای میدم تا این آخوندها سرکار بمونند و پدر این بچه های منو در بیارند که پدر منو درآوردند.
















رفسنجانی ضمن نگاه به لیست خاتمی :
ای بی وجدان تو که گفتی به من رای میدی ، پس چی شد؟













ای بابا ، اینها که همشون با هم داداشند ، پس بقیه چی شدند؟






















با یه انگشت زدن ، ده دفعه رای دادم ، اینهم مهر هاش !

پنجشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۵

فی کرامات الانتخابیه

فی کرامات الانتخابیه

الانتخابات والانتخابات و ما ادراک مالانتخابات

فی کرامت الانتخابات فی الجمهوریه العربیه الایران همین کافی

والوافی که:

الشیخ البلاهت الوقیح خلیفه العامه !

البوزینه المحمود الاحمدی من الانترنژاد، فی المقام ریاسه الجمهوریه

والاعضای شاورهم فی الکلیه الامور و الغیره ، متشکل من :

الجنتی و الخزعلی ، کافی لالجمیع العدو

فلذا مشارکت فی الانتخابات ، از اهم الواجبات بجهه الحفظ منافع العربیه

و تامینه البودجه الحزب اله و شکم الاعراب .

انا و الباقیه "ان!!" ها الزاما فی الانتخابات مشارکت نموده و ل (برای )

حفظ المقام الخلیفه و الرهبری و تائیدات حکومت الجمهوریه کلا العربیه

و کمی تا قسمتی الایرانیه بجای واحد ، عشرا عشرا رای میدهیم.

فلذا هر نفسی که فی الانتخابات ، تحریم نماید ، عدوالاعراب و

حبیب الایران است.

والسلام علی ملک الخامنه الزینه الرجال بی غیرتا

جمعه، آذر ۱۷، ۱۳۸۵

رابطه کمربند و ازدیاد جمعیت!

جناب احمدی نژاد به مردم مازندران غربی قول داد در صورت

ازدیاد جمعیت ، این ناحیه را به استان تبدیل کند.

وی برای کمک به اهالی منطقه گفت : در یک اقدام انقلابی !!

مشکل کمربندی تنکابن را حل میکنم .

مردم که نتوانسته بودند رابطه کمربند و ازدیاد جمعیت را کشف کنند

از دولت توضیح خواستند .

فاطی هزاره سوم برای روشن شدن مسئله در نطقی فرمود :

در صورت باز شدن کمربندها ، خود به خود شاهد افزایش چشمگیر

جمعیت خواهیم بود!

Farhad Heyrani

سه‌شنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۵

شرکت در انتخابات واجب است یا واجبی ست!

به اطلاع آن گروه از مقلدان حقیر که بدلیل فیلتر بودن وبلاگ نتوانسته اند
کسب تکلیف کنند میرساند:
شرکت در انتخابات خبرگان رهبری و شورای شهر واجب نیست بلکه واجبی ست!

بنا بر روایات متواتر و عدیده که پس از رحلت ائمه بدست علامه بزرگوار مجلسی
و شیخ فرتوت قمی ساخته شده ، بنظر میرسد دلایل کافی و قطعی بر این امر دلالت
کند ، چرا که در صورت شرکت در رفراندوم حکومت آخوندها تائید میشود که هر
نوع رای ، همکاری و تن دادن به خواست حکام است و در صورت رای ندادن هم
صندوقهای رای پیشاپیش پر خواهد شد.

فلذا این انتخابات همچون واجبی است که اگر بخوریم با سعید امامی (همرزم رئیس
جمهور) محشور میشویم و اگر نخوریم و بمالیم با اکبر رفسنجانی فامیل خواهیم شد!

Farhad Heyrani
Free counter and web stats