000

جمعه، دی ۰۳، ۱۳۸۹

شعری از رضا ( حیرانی ) برای دخترم ( مریم )

اواخر بهمن سال 1380 ، وقتی مریم 8 ساله ایران را ترک کرده و به آلمان آمده بود ، رضای گلم شعر ی ( وطن ) را با خط خوش خودش نوشت و برای تولدش به او هدیه داد .
زمان رفتن مریم ، زمین و زمان چنان بهم پیچیده بود و در شتاب که مجالی نماند برای خداحافظی آنها . و سالهای پس از آن هم زمانه چنان بر سر جنگ ست که دیدار میسر نمی شود ....
و این شعر یادگاری شد برای مریم تا یار و دیار از یاد نبرد :


تنها برای تو می نویسم
از دورترین نقطه ی ممکن

نه به نیت قصه ای
یا ترانه ای
یا به نیت نامه ای
از جنس نامه های روزمره

که این
داستان نسل من و توست
داستان وطنی که دوستش داشتیم
بخاطر خاطراتی که خود ساخته بودیم

که وطن
نه خاک
نه خانه و کاشانه
و نه شکل گربه ای گم
میان اشکال نقشه ها

که وطن
قصه زخم های من و توست
داستان مادر بزرگ هایی ست
که در تنهایی شان
هر شب یلدایی تکرار می شود و
در رویاهایشان
هر عروسک
یادآور کودکی های توست

وطن بغض نشسته در گلوی من ست
که از انتهای فاصله ها
برای ستاره های چشمانت می نویسم

تنها برای آنکه بدانی
در این حوالی ... کسی بود
که برای تو می سوخت
و برای تو می خواست
تمام چراغ های دنیا را
تا در غبار جاده
راه خانه را گم نکنی
.....
خوب خاطرات خاک گرفته ی من !
این عموی خسته را
با خود
صدا بزن .....

برای خاتون خوابهای دریا
و دست های گرم و کوچکش !
برای مریم حیرانی ....

بهمن 80 _ رضا حیرانی ( عمو رضا )

--------------------------------

دلم برای مادرم تنگه ، و برای رضا و برای همه آنهایی که میدانند چقدر به آنها وابسته ام و چقدر دردناکه این دوری و ناتوانی از کاستن غم و درد مشترک ....

سه‌شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۹

خامنه ای حکم دادگاه بین المللی را وتو کرد !

دو تیتر از روزنامه کیهان :

1 . امیر قطر از نقش و آگاهی رهبر معظم انقلاب در وقوع رویداد های آتی جهان شوکه شد !
آقای خامنه ای در دیدار با امیر قطر اعلام کرد : ما رای دادگاه نمایشی رفیق حریری را نمی پذیریم و آن را وتو می کنیم !

2 . دیدار رهبر معظم انقلاب با امام زمان .

مشروح دو گزارش :


1 . خامنه ای : ما رای دادگاه نمایشی رسیدگی به ترور رفیق حریری را نمی پذیریم .
امیر قطر : خب به من چه !

خامنه ای :آخه این قضیه مربوط به لبنانه که یک کشور عربی به حساب میاد .
امیر قطر : خب پس به تو چه !

خامنه ای : آخه پسر رفیق حریری که الآن نخست وزیر لبنانه ، ماه پیش اینجا بود .
امیر قطر : خب به من چه ، می خواستی اینو به پسرش بگی که اینجا بود !

خامنه ای : آخه دلخور بود که چرا حزب اله باباش را کشته ...
امیر قطر : خب پس به تو چه که نخست وزیر لبنان از حزب اله لبنان دلخوره !

خامنه ای : آخه اگه دلخور نباشند و با هم بسازند که حواس دنیا از ما پرت نمیشه .
امیر قطر : خب چرا اینها را به من میگی !

خامنه ای : گفتم که بدونی ما رای دادگاه را نمی پذیریم .
امیر قطر : حالا از کجا مطمئنی رای دادگاه علیه شماست .

خامنه ای : علیه ما که نیست ، قراره علیه حزب اله لبنان باشه .
امیر قطر : خب پس به تو چه ! بهتر نیست یه فکری به حال کشور خودت کنی .

خامنه ای : نه اینجا که امنه و همه در رفاهند ، میتونی از رییس جمهور بپرسی ، میدونی که من تازگیها معجزه می کنم و شفا میدم . اینو یکی از بسیجی ها گفته که خودم هم نمیدونستم .
امیر قطر : بهتر نیست در مورد اسناد ویکی لیکس حرف بزنیم ، در مورد درخواست ما و بقیه عربها از امریکا برای حمله به شما ؟

خامنه ای : نه عجله ای نیست ، این بحث باشه برای 6 ماه دیگه که وزیر امورخارجه کنیا میاد اینجا .

2 . آقای خامنه ای در خواب عصرانه خود با امام زمان دیدار کردند . مشروح این دیدار از زبان یک بسیجی ذوب شده :

بله ، من داشتم نقش امام زمان را در خواب آقا بازی می کردم تا آقا مطمئن بشه خود خداست . به آقا گفتم ، بنده ( امام زمان ) هر شب شما را دعا می کنم ، اما نمیدانم چرا شما این سران فتنه را دستگیر نمی کنید ، کلی حواس ما را در عبادات پرت می کنند .

آقا لبخند ملیحی زدند و به امام گفتند :
مهدی جون ، تو دیگه چرا بی بصیرت شدی ، یواش یواش میگیرمشون ، چوب هم تو آستینشون می کنیم ، اما اول تا حواس همه به این سران فتنه ست ، ما پدر بقیه را در میاریم .
بعدش با اجرای طرح یارانه ها ، مردم اونقدر به چه کنم ، چه کنم می افتند که دیگه فرصت ندارند به رنگ منگ فکر کنند . اون موقع ست که میریم سراغ این دو سه تا !

در این موقع من ( یعنی امام زمان ) گفتم : گرچه ظاهرا شما یک دستی اما الحق که دست شیطان را هم .... ببخشید ، استغفراله ربی و اتوب علیه ، دست خود خدا را هم از پشت بسته اید .
کاش خداوند جل جلاله در مورد اعزام پیامبران با شما مشورت کرده بود تا این همه فتنه دامنگیر پیامبرانش نمی شد و در همان چند سال اول بعثت ، کل مردم زمین مسلمان می شدند .


آقا دستی به ریش مبارکش کشید و گفت : مهدی ، عزیزم ، دلبندم ، من اندک آبرویی دارم و جان ناقابلی ، اصلا دلم نمی خواد خدا بشم ، مگه اینکه شما و بقیه ائمه و پیامبران اصرار کنید که برام بشه تکلیف الهی ,
البته بگم که وقتی خدا بشم ، پدر همه شما ها را هم در میارم و بجای عیسی ، مجتبی را می فرستم ، بجای محمد هم ، محمود را .

یکشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۹

دکتر فریبرز رییس دانا هم دستگیر شد

فریبرز رییس دانا ، اقتصاد دان منتقد حکومت ، دیشب دستگیر شد . عوامل اطلاعاتی در هنگام ورود به منزل وی از ارایه حکم ورود به منزل و دستگیری وی خودداری نمودند .
رییس دانا اقتصاد دانی با گرایش چپ ست که همواره سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی را به نقد کشیده و نسبت به بسته بودن فضای سیاسی حاکم بر کشور اعتراض می نمود .
در سفری که دکتر رییس دانا به برلین داشت ( تصور میکنم دو سال پیش و پیش از انتخابات دهم ریاست جمهوری) ، در مصاحبه با تلویزیون ایرانیان برلین ، به نقد سیاستهای دولت پرداخت و هدف دولت از آنچه " هدفمند کردن یارانه ها " عنوان می شود را فاش نمود ( قسمت سوم ) .
قابل توجه ست که گرچه این مصاحبه پیش از کودتای انتخاباتی انجام شده اما پیش بینی های آقای رییس دانا ( متاسفانه ) کاملا بوقوع پیوسته .
این مصاحبه در 5 قسمت در یوتیوب قابل دسترسی ست ( با کلیک روی عناوین زیر ، صفحه مورد نظر باز خواهد شد ) .

قسمت اول
: سیاستهای هسته ای جمهوری اسلامی

قسمت دوم : تاثیر تحریم های بین المللی بر اقتصاد و زندگی مردم ، انتخابات دهم ، سود جمهوری اسلامی از ستیز با غرب و شعارها و سیاستهای افراطی

قسمت سوم
: هدف دولت از اجرای طرح یارانه ها ( شناسایی عوامل دولتی و پرداخت به آنها ، فشار بیشتر بر طبقه محروم و وابسته کردن قشر حقوق بگیر به دولت برای جلب حمایت آنها )

قسمت چهارم : مافیای اقتصادی و ناتوانی دولت در مقابله با سران و گروه های فساد و فشار ، علاقه سران به حفظ وضع موجود ( غارت ثروت ملی )

قسمت پنجم : نقد آرای دکتر رییس دانا ( تاکید بر طیف چپ و نقش آنها در ایران )

دوشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۹

پناهندگی متکی به سنگال و فارسی زبان بودن پیامبر اسلام !

متکی رفت سنگال تا ماجرای سلاح های قاچاقی که قرار بوده از نیجریه بفرستند سنگال را ماست مالی کنه اما هرچی روایت و حدیث از ائمه و مفاتیح آورد ، جناب واده ، رییس جمهور سنگال قبول نکرد و گفت ....
واده : ساسانیم ماشاکین اوهاردی ( ترجمه : زکی ! اینجوریش رو دیگه ندیده بودم ) .. .، بالام جان تو دیگه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی نیستی ، میفهمی ! ارواح عمت قرار بود بیای توضیح بدی جریان این سلاح های قاچاق چی بوده که می خواستید از نیجریه بیارید اینجا را بهم بریزید . حالا خودتم توبیخ میشی و میری لا دست کشتی های توقیف شده !

متکی هم میدونست هرجا احمدی نژاد کم بیاره و خراب کنه ، فورا وزیر عوض میکنه تا گندکاری ها را بذاره به حساب وزرا ، افتاد به پای واده که ...
متکی : آی ددم یاندی ، جون بچه ات منو به ایران برنگردون ، برگردم یه راست باید برم زیر تیغ ، حاضرم کفش داریتون را قبول کنم ...
خلاصه با پادرمیانی وزیر امورخارجه سنگال که قبلا در ایران نمک گیر شده بود ، دولت سنگال حاضر شده تقاضای پناهندگی متکی را قبول کنه اما بخاطر این بی احترامی به کشور سنگال ، سفیرشان را از تهران احضار کردند .
( آخرین خبر : با وساطت خامنه ای و پادرمیانی لاریجانی ، متکی راضی به بازگشت به ایران شد و شام غریبان خود را در وزارت امورخازجه نوش جان کرد و به همکارانش گفت : زیاد خوشحال نباشید از رفتن من که هرکس جای من بیاد فامیل و دوستهاش را میاره جای شما ! )

اما بشنوید از دلایل رییس سازمان زندانهای جمهوری اسلامی در مورد تجاوز به زندانیان .
جناب اسماعیلی در مورد علت تجاوز به زندانیان فرموده ما چون اجازه نداریم دستمان را روی زندانی بلند کنیم ، برای تادیب ناچاریم بالاخره یه چیزی را بلند کنیم .... .


باید یک خسته نباشید بلند به مسئولین اداره جنگلبانی و دولت کودتا گفت .
درپی آتش سوزی جنگلهای شمال ، پس از آنکه تقریبا قسمت اعظم آن در حریق یکماهه اخیر سوخت ، با بارش برف و باران ، آتش سوزی متوقف شد و مسئولین اعلام کردند نیروهای امداد برای مهار درختان سوخته و پاک کردن برف از روی درختها به محل واقعه اعزام شده اند !


این مشایی یا واقعا مشنگه یا فکر میکنه مردم مثل خودش هستند . طرف نه گذاشته و نه برداشته ، میگه پیامبر اسلام ایرانی بوده و حاضره این را ثابت کنه !
یکی نیست بهش بگه آخه مشایی مشنگ ، اگه پیامبر اسلام ایرانی بود ، پس چرا کتابش به عربیه !
من تا حالا فکر میکردم اینها ادعا می کنند جانشین امام دوازدهم هستند اما مثل اینکه وقتی دیدند ایران ، اسلامی شدنی نیست ، دارند تلاش می کنند تا اسلام را ایرانی کنند و لابد فردا هم میگه به جای کعبه باید همه مسلمانها به ایران سفر کنند و جمارانی که خدای واقعی ( خامنه ای ) در آن نشسته را طواف کنند !
فقط خودتان قضاوت کنید طرز تفکر بازرگان را که می گفت ما ایرانی مسلمان هستیم ( دین را برای ایران می خواهیم ) با این که میگه اسلام ایرانیه ( یعنی هرچی ما می کنیم هم شرعیه و هم ملی ! ).

یکشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۹

حمله پلیس برلین به تظاهرکنندگان ایرانی در مقابل سفارت جمهوری اسلامی

ایرانیان برلین بمناسبت روز جهانی حقوق بشر در مقابل سفارت جمهوری اسلامی جمع شده و به سیاست های ضد انسانی این حکومت اعتراض کردند .
درپی شکایت مزدوران سفارت نسبت به پلاکاردها و شعارهای مردم ( سرنگون باد جمهوری اسلامی ) ، پلیس به تظاهرکنندگان حمله و تعدادی را به سختی مضروب و مجروح ساخت بگونه ای که به ستون فقرات یکی از تظاهر کنندگان آسیب جدی رسیده و تعدادی دیگر نیاز به درمان و مداوا دارند .
شعار سرنگونی حکومت سالهاست که از سوی تظاهر کنندگان بیان می شود ، اما در این نوبت ، پلیسی که از داخل سفارت بیرون آمده بود ، دستور جمع آوری پلاکاردها را داد که با مخالفت تظاهرکنندگان روبرو شد و نهایتا نیروی پلیس با یورش به مخالفان جمهوری اسلامی آنانرا به سختی مجروح ساخت .
هرچند حکومت آلمان ، سیاست های رژیم حاکم بر ایران را همیشه تقبیح نموده اما در عمل ، پلیس برلین در هماهنگی با سفارت جمهوری اسلامی ، همواره محدودیت های بسیاری را برای مردم معترض ( به حکومت جمهوری اسلامی در برلین ) بوجود می آورد .
شرح ماجرا از زبان آقای نوذری ، مسئول کانون پناهندگان سیاسی در برلین ، در گفتگو با تلویزیون ایرانیان برلین ( فیلم حاوی اخبار شهر برلین و گفتگو با حمید نوذری می باشد ) :
در قسمت دوم شاهد تظاهرات ایرانیان و حمله پلیس برلین خواهید بود .

قسمت اول:



قسمت دوم :

سه‌شنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۹

حکایات و خباثات

حکایت اول :
یه شب موقعی که همه خواب بودند ، رفسنجانی آرام از اتاق خواب خارج میشه و از پنجره سالن بیرون را نگاه می کنه و وقتی مطمئن میشه که در خیابان هم هیچکس دیده نمیشه ، سری به دفتر کارش در طبقه اول میزنه و زیر نور شمع در ورقه ای سفید
می نویسه :
" دانشجو باید هوشیار باشد که جامعه با لالایی خرافه پرستان به خواب نرود . "
به خودش میگه این پیام را باید بدم دست یه آدم مطمئن تا بدست دانشجوها برسونه .
در همین حین صدایی از پشت سر میشنوه و خودش را به خواب میزنه . عفت آرام میاد بالای سرش و نوشته رفسنجانی را می خونه و درگوشش میگه :
پس چرا تو خودت خوابت برده !

حکایت دوم :
طبق معمول که وقتی احمدی نژاد به دستشویی هم که میره خبرگزاریهای دولتی میگند فلان سازمان قصد ترور احمدی نژاد را داشتند ، سندش هم بوی گند دستشوییه ، باز احمدی رفت و حالا براش داستان ساختند که در لبنان ، موساد قصد ترور رییس دولت کودتا را داشته !
عمه جان بلوچ ضمن دعای خیر و شکرانه بجهت سلامتی احمدی نژاد زیر لب از خودش می پرسه این موساد کیه که تو روز روشن و تو خیابانهای امن ام القرای اسلام تق و تق دانشمند هسته ای ترور میکنه اما نمی نوته در لبنان جنگ زده که از هر 5 نفر یکیش جاسوس اسراییله ، احمدی نژاد را ترور کنه .
چطور موساد در تهران کیلو کیلو آدم ترور میکنه اما در عراقی که تا زیر پتوی مردم ، سرباز امریکایی خوابیده ، دستش به رییس دولت نمیرسه !

حکایت سوم :
سایت تابناک عکس هایی از آبپاشی هوایی تهران منتشر کرد .
ظریفی ضمن ارسال نقشه و قطب نما به این سایت یادآوری نمود که بیشتر از هوای تهران ، جنگل های آتش گرفته خطه شمال نیاز به آبپاشی هوایی داره !
در رابطه با آتش سوزی فاجعه بار جنگلهای شمال کشور ، حوزه علمیه طی اطلاعیه ای اعلام نمود :
بار دیگر دست غیب الهی از آسمان ولایت بیرون آمد تا حقانیت و اعجاز حوزه های علمیه را به ثبوت رساند و جایگاه روحانیون را بر تارک آسمان تحکیم بخشد .
کجایید ای منکران قداست روحانیت !
دیدید که مسئولین با بی توجهی به بیمه ضد آتش سوزی این حوزه ، فقط به بستن قرارداد در زمینه " منع وقوع زلزله " اکتفا نمودند تا آتش خشم آسمان بر جان درختان افتد !
حال ایمان آورید به نقش روحانیت و به پای اساتید حوزه بیفتید ، باشد که شاید رستگار شوید .
شورای سرپرستی حوزه علمیه قم خدمات خود را با تخفیف ویژه عرضه میدارد :
خانه ویلایی ، دو نبش با 4 حوری و 3 پسربچه خردسال تپل ... به تعداد محدود
بیمه ضد بارداری ، ویژه برادرانی که خواهران صیغه ای دارند
بیمه دفع نگاه بد و جذب نگاه همسایه در 3 سوت ، همراه با ضمانتنامه ملای محل ( درصورتی که کارساز نبود ، نگاه ملا جایگزین نگاه همسایه خواد شد )
ضمانت عدم بروز سیل و وقوع آتش فشان در یک بسته با قیمت باورنکردنی ( شما فقط بهای عدم بروز سیل را می پردازید )
تعرفه جدید با تخفیف ویژه ولایتی و فقاهتی برای بخشش نمازها و روزه های نگرفته و پاک شدن کلیه معاصی
قرارداد جهت استجابت دعای معروف "ارجعی الی احسن الحال " ویژه هموطنان قزوینی ( این دعا بصورت روزمره در حوزه در حال آزمایش بوده و تاکنون مورد خلف و خطا گزارش نشده )

شنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۹

نارضایتی مهدی جامی از زمانه خود و نقد زمانه رضا !

رضا حیرانی در مصاحبه با رادیو زمانه ، از شارلاتانیسم در ادبیات سخن گفت . شارلاتانیسمی که همه بسترهای جامعه را بخود آلوده .
رضا از رواج روش های غیراخلاقی و غیر حرفه ای بین جماعت شاعرپیشه انتقاد کرد ، اما گویا این مصاحبه چنان مهدی جامی را بی تاب نمود که یکسره بر مصاحبه و مصاحبه گر تاخت و با گلچین نمودن برخی جملات ( و البته بدون توجه به معنا و مفهوم کلی آرای رضا ) هرچه خواست نوشت و هرچه پسندش آمد بر قلم راند تا یک تنه از پاکی حاکم بر شعر و شعرای معاصر دفاع کرده باشد !
باری ، مصاحبه رضا با سایت رادیو زمانه را می توانید اینجا بخوانید و نقد مهدی جامی را نیز در اینجا می یابید .
چند خطی را که رضا در پاسخ به جامی نگاشته در اینجا می آورم . به امید آنکه خصومت ما با دیگران باعث نشود قلم از بند رها کنیم و خصومت با ( سایت ) زمانه را به کینه با زمانه (عصر) دیگران تبدیل سازیم !

پاسخ رضا به جامی :
" جناب جامی برای شما خصوصی و با احترام نظرم را نوشتم اما در جوابتان به جناب نوش آذر دوباره احساس کردم یک سطر از مصاحبه مرا بر می دارید و رویش بحث می کنید .
بله تاکید می کنم آفت جامعه ادبی ما بزرگ کردن افراد در حد معصومان و ولی فقیه ادبی از آنا...ن ساختن است ( به ) حدی که اجازه نقد آنها را به نسل های بعد نمی دهد .
برای شما خصوصی نوشتم که بسیاری از این بزرگان چه بلاها بر سر نسل های بعدی نیاوردند ، گفتید افشاگری صحیح نیست .

فقط محض نمونه یادآور می شوم آیا وقتی شاعر بزرگی که بسیاری اسطوره اش می خوانند در مرگ فروغ فرخزاد شعر می نویسد و ستایشش می کند و بعد در جواب نامه بزرگ!!! دیگری می نویسد معتقدم جای زن در آشپزخانه است نه ادبیات ، نسل جوان حق ندارد به ماهیت اندیشه این فرد شک بکند؟

آیا اگر چنین فردی را نقد بکنیم متهم به پدرکشی و اهانت به بزرگان!!!!! نمی شویم؟
وقتی شاعر بزرگ!!! دیگری که بسیاری مریدی اش را می کنند در تلویزیون جمهوری اسلامی (شبکه چهار جلسه نقد کتاب موسوی گرمارودی) او را مهمترین شاعر شعر نو بعد از نیما می خواند و وقتی شاعری جوانی در جلسه ای به او معترض می شود با پوزخند می گوید تو بیشتر بده تو را بهترین بدانم ، باید بازهم روی بزرگ بودن افراد تاکید کرد؟
جناب جامی برای شما خصوصی چند مثال از وضعیت مطبوعات و غیره زدم ، باور کنید بسیاری از بزرگان شناخته شده را وقتی از نزدیک می بینید متوجه حقارت کلمه ی بزرگ می شوید کدام بزرگ؟ وقتی چند لول تریاک و چند قوطی ابجو می تواند نظر بسیاری از این بزرگان را در حوزه ادبیات تغییر دهد تا کی باید سر پوش گذاشت روی حقارت بسیاری از افراد از ترس اینکه مبادا دیگران سو استفاده کنند .
خوشحالم که آن مصاحبه فرصت کنار زدن برخی پرده ها داد . شیوه نقد کردن؟؟؟؟؟ و نقد نویسی ؟؟؟؟ در جامعه ای که هیچ چیزش سر جای خودش نیست؟
جامعه ای که اگر کوچکترین انتقادی از بزرگی!!!! بکنی بایکوتت میکنند؟ جامعه ای که بزرگانش!!!‌به تو پیشنهاد کار در روزنامه یا مجله ای را می دهند به شرطی که هوای آنان و مریدانشان را داشته باشی؟؟؟؟ کثافت از سر و روی ادبیات ما بالا رفته و دوستان انتظار دارند مراقب لحن و بیانمان در داوری باشیم؟ همین مراقبت های دائمی مارا به چنین روزی رسانده که بخار اعتراض نداریم .....

ضمن ایکه بازهم روی این موضوع اصرار می کنم که برای خودم متاسفم که در آن مصاحبه خودسانسوری کردم که اگر نکرده بودم تکلیف کانون نویسندگانی را که می بینیم برای مرگ امثال بیژن الهی حتی پیام تسلیت نمی فرستد(تنها کار مفیدی که در این سالها انجام مید...اده) یکسره می کردم و می نوشتم برخی از اعضای دبیران سابق این کانون وقتی برای عضویت در کانون به ایشان مراجعه کردم گفتند چون کتاب دومت بدون مجوز و زیر زمینی چاپ شده نمی توانیم آن را جزو اثارت به حساب بیاوریم!!!
یعنی کانون مدعی آزادیهی خواهی و آزادی بیان ، معیارش مجوز وزارت ارشاد جمهوری اسلامیست . باز صد رحمت به گروه فعلی که این شرط را برداشتند .
بله جناب جامی اگر بزرگ از نظر شما شفیعی کدکنی ست من به کلمه بزرگ اعتقادی ندارم که اگر داشتم مثل بسیاری از اساتید گرام و بزگان قوم باید سر از حوزه هنری و جلسات نقد کتاب علی رضا قزوه و موسوی گرمارودی در می آوردم . "


متلاشی شدن پایگاه های دشمن در تهران !

نیروی انتظامی تهران بزرگ در عملیاتی پیچیده و با استفاده از دستگاه های پیشرفته شنود ( مثل گوش ) 3 پایگاه دشمن در تهران را کشف و منهدم نمود .
واحد گشت نیروی انتظامی در حین عبور از خیابان های شمال شهر متوجه صداهای مشکوک موسیقی ( البته مستهجن ) از منازل اطراف خیابان شد و با بهره از دستگاه های شنود مستقر در دو طرف کله مکلای ( با کلاه ) نیروهای جان برکف انتظامی 3 پایگاه نیروهای دشمن را کشف و در عملیاتی پیچیده شامل : زنگ در را زدن ، به محض باز شدن در به درون خانه یورش بردن ، تمامی عوامل دشمن ( دختر ها و پسرهای جوان ) را دستگیر و دستمالی کردن و ..... این پایگاه ها را منهدم نمیود.
در بازرسی قبل از انهدام پایگاه ها ، تعداد متنابهی وسایل جنگی مانند سی دی ، اکو ، بلندگو ، میکروفون ، لیوانهای خالی و پر ، انواع نورهای تحرک کننده و مشکوک و عکس های مستهجن به غنیمت نیروهای اسلام درآمد .
لازم به ذکر ست میزان تاثیر و برد موثر سلاح های مکشوفه از قبیل عکس و رقص نور به حدی بود که کلیه نیروها پس از بازگشت به مقر ، غسل نمودند .
فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ این پیروزی ارزشمند را به رهبر معظم و ائمه و خدا و سیارات و ستارگان و .. تبریک گفته و تاکید می نماید مردم نباید تحت تاثیر تبلیغات شوم دشمن نسبت به نظاره و عدم دخالت نیروهای پلیس در صحنه قتلهای خیابانی قرار بگیرند .
هرگاه نیروهای جان برکف پلیس ایادی خصم را بی دفاع و خلع سلاح بیابند ، از دخالت در صحنه غفلت نمی کنند .
..........
اشتباه نمی کنید ، متن فوق تقریبا از روی اطلاعیه نیروی انتظامی ( با اندکی تصرف و دستمالی !) کپی شده .
چنان از انهدام پایگاه های دشمن سخن می گوید که انگار جدی جدی کماندوهای دشمن را در سنگرها و پایگاه های مجهز به ادوات و سلاح های پدافندی دستگیر و کلیه سلاح ها را غنیمت و نیروها را به اسارت گرفته اند !
تعدادی از جوانان تهرانی در خانه های خود که قاعدتا باید ( ولا تجسسوا ) باشد به شادی و جشن مشغول بودند و ماموران ( بخوانید مزدوران ) حکومتی بدلیل ابراز ، آنها را دستگیر می کند .
با این روحیه و توهمی که ذوب شدگان در ولایت دارند ، می توان بخوبی دریافت وقتی اعلام می کنند نیروهایشان در یک مانوور فرضی نیروهای دشمن را دستگیر و پایگاه های آنها را منهدم نموده ، یعنی چه !

چهارشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۹

شهلا جاهد ، قربانی نگرش زن ستیز جمهوری اسلامی

شهلا جاهد هم اعدام شد تا نظام زن ستیز جمهوری اسلامی بر طبل تکبر خود بکوبد و روح مردسالارانه خود را آرامش بخشد .
پرونده شهلا جاهد از سه منظر قابل بررسی ست :
ابتدا باید شخصیت شهلا جاهد را زیر ذره بین قرار داد ، دختری جوان که شیفته شهرت فوتبالیستی معروف می شود و بدون درنظر گرفتن وضعیت تاهل وی و حضور زنی که خود و آینده اش را در گرو زندگی مشترک با ناصر محمدخانی نهاده ، حاضر شده تا با حضورش کانون زندگی این خانواده را دستخوش تلاطم قرار دهد .
فرهنگی برخاسته از آموزه های جمهوری اسلامی ، قدرت و اختیار مرد در " زندگی چند همسری " !
این فرهنگ چنان آمیخته با باورهای عامه شده که حتی دختری جوان بر اساس تبلیغات چند سده دینی به خود اجازه می دهد شیفته مردی متاهل شود و او را شیفته خود کند تا نگاه هوسران مرد اززیبایی های زندگی به جذابیت های زنانگی جلب گردد .
نکته دوم شخصیت مرد ماجراست !
ناصر محمدخانی فارغ از تعهدات خود در قبال همسرش ( لاله سحرخیزان ) زنی دیگر ( شهلا جاهد ) را وارد زندگی خود کرده و بیش از یک دهه با گستاخی تمام ، خیانتی چنین آشکار را از لاله پنهان می دارد !
ناصر محمدخانی در حالی برای اعدام شهلا جاهد لحظه شماری می کرد که لحظه ای به خیانت خود اشاره نمی نماید . در واقع محمد خانی می کوشد تا با اصرار بر اجرای حکم اعدام شهلا ، بر خیانت خود به لاله سرپوش بگذارد .
قیافه عذادار ناصر هرگز نمی تواند او را نزد فرزندانش بری از خطا جلوه دهد .
اما فارغ از شخصیت های این ماجرای پیچیده ، نگاه قضایی و روند رسیدگی به پرونده حاکی از اعمال نفوذ برای مبری کردن عده ای و صحه گذاری بر امری مهندسی شده ست که قاعدتا از روال رسیدگی به پرونده های قضایی جهت روشن شدن حقیقت ماجرا ، انتظار نمی رود !
وقتی به گفتگوی خانم مینو همتی با آقای ابهریان ( افسر تحقیق در پروند قتل لاله سحرخیزان ) گوش می کنیم ، در می یابیم اعمال نفوذ از سوی دستهای پشت پرده عاملی بود تا روال رسیدگی به پرونده قتل در مجرایی قرار گیرد که مقبول جریان پشت پرده افتد .
دخالت حراست سازمان آب (!) ، برهم زدن صحنه قتل ، انکار قتل توسط شهلا جاهد ، وجود اسپرم مردی دیگر در بدن لاله سحرخزیان ( احتمال تجاوز ) ، اعلام نظر کارشناسان مبنی بر شرط مرد بودن قاتل ، تاکید پدر لاله بر مامور امنیتی بودن دایی لاله در قطر ، گفتگوی مشکوک ناصر محمدخانی با تلفن ( تایید شده توسط مخابرات ) که ظن اطلاع وی از قتل را قوت می بخشد ، در مظان اتهام قرار گرفتن ناصر محمدخانی و اعتراف اولیه شهلا ، سرپرستی فرزندان محمد خانی توسط پدر لاله ( گویی خانواده مقتول ، داماد خویش را لایق سرپرستی از نوه های خود نمی دیدند و ناصر محمدخانی نیز بدلیل خبط و خطای بزرگ خود نمی توانست ادعای سرپرستی فرزندان خود را عنوان نماید !) و مهمتر از همه این کلام شهلا جاهد در دادگاه است : از من خواستند که به آن خانه بروم ... من جسد را دیدم ( چه کسی و چرا ... از ناگفته های این پرونده پیچیده است ) ...
وجود ابهامات بی شمار در پرونده حاکی از نقص سیستم قضایی جمهوری اسلامی و اصرار بر اعدام بمنزله پاک نمودن مسئله ای مسئله ساز است !

از هر منظر که به ماجرا بنگریم به یک نکته میرسیم :
دید فقهی ( دینی ) حاکم بر مردم آنچنان در بدنه قشر حاکم و عامه پیچیده و تنیده شده که نه فقط سیستم قضایی ( و سیاسی ) حکومتی، که حتی باور مردم نیز از خرافات مردسالارانه و زن ستیز لبریز گشته . متاسفانه تمامی آنچه چنین بر مردم ما می رود بجهت قوانین و اعتقاداتی ست که ارمغان جمهوری اسلامی برای مردمی صبور مهربان ست . اگر قوانین اجازه تعدد زوجات را حتی بصورت قرضی ( صیغه ای !) نمی داد ، اگر بر قدرت مرد بر دراختیار گرفتن چند همسری تاکید نمی شد ، اگر زن را در جامعه بعنوان یک انسان باور می کردند ، هیچگاه نه شهلا بخود مجوز حضور در زندگی ناصر را می داد و نه ناصر فارغ از تعهدات خود نسبت به همسرش به فکر تجدید فراش و هوسرانی می افتاد ... و نه قضات در مورد زنی که خود قربانی سیستم حکومتی و فرهنگ غلط حاکم بر جامعه شده ، چنین بی محابا حربه اعدام را بکار می بستند .

همه آنچه بر شمردیم مانع نمی شود تا بار دیگر از مجازات نفرت انگیز اعدام یادی نکنیم . حربه ای غیر انسانی که حتی در صورت سلامت نظام دادرسی و صحت مجرم بودن متهم ، قاضی و وجدان عمومی را در جایگاه و شان عامل جرم قرار می دهد !

Free counter and web stats