000

جمعه، دی ۰۹، ۱۳۸۴

اگر مردم مخالف هم باشند به میان دو پای اسب حضرت عباس



محسن غرویان ، شاگرد مصباح یزدی و سردبیر مجله معرفت و از اساتید حوزه علمیه قم و....
( ببینید چند تا پست داره این آقا !!! ) در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا فرموده :
1. اولا حکومت مورد نظر امام خمینی جمهوری نبوده و حکومت اسلامی بوده !!!!
2. امام خمینی مشروعیت حکومت را ناشی از رای مردم نمیدانسته
3. فرمایش اما م که " میزان رای ملت است " در پاسخ به جو ایجاد شده توسط غرب بوده و امام اعتقادی به رای ملت نداشته !!!!
4. متاسفانه حوزه های ما آنچنان که باید سیاسی نشده اند !!!!!!

حال سئوال این است :
1. اگر مشروعیت حکومتی مبتنی بر رای مردم نباشد بر چیست ؟ یعنی اگر مردم حکومت اسلامی را نخواهند چه باید کرد .
بنا بر نظر این شاگرد مصباح و استاد حوزه ، اگر مردم مخالف هم باشند به میان دو پای اسب حضرت عباس ، حکومت باید اسلامی باشد .
اگر مردم حکومت اسلامی را نخواهند ، چگونه این حکومت ایجاد میشود ؟
طبیعی ست ، همانگونه که در ایران ایجاد شد ، یعنی اول میگوییم : ای ملت ایران ، تو نمیخواهی آزاد باشی ، میخواهی نوکر باشی ؟ بیا آزاد باش و جمهوری را انتخاب کن ، ملتی که آزادی را میخواهد وحشی نیست ، وحشی آن کسی ست که ازادی را از مردم میگیرد... اصلا میزان رای ملت است ...( اشاره به صحبتهای خمینی پیش از انقلاب ) بعد که مردم رای دادند به جمهوری و ما آمدیم سرکار ، میگوییم ، مردم کیلویی چندند ؟؟؟
2. آقای احمدی نژاد هم که اولش مهرورزی و پول نفت را قول داده بود و الآن یادش رفته ، برمیگردد به همان استدلال سوم بالا ... یعنی به خاطر جو ایجاد شده چنین گفته بود و الا ، حکومت اسلامی و مهرورزی !!!! جیب آخوند و پرداخت پول نفت به مردم !!!!!
3. حوزه های ما هم سیاسی نشده اند !!! الآن که همه ی امور بدست سفید و کارنکرده ی آخوندها سپرده شده و مجلس هم تبدیل به مسجد شده و ریاست و مصادر تمامی امور در ید توانا و مغز بی بخار آخوندهاست ....... پس اگر اینها سیاسی نیستند چگونه مصدر امور سیاسی هستند !!!!
وای به وقتی که آخوند سیاسی شود !!!!!!
4. این شیخ پرکار و پرمسئولیت ، تازه شاگرد مصباح یزدی ست ، ببینید دیگر خود مصباح چگونه می اندیشد !!!!
بهرحال خود دانید . فرمایش این حکیم را سرسری نگیرید . امروز که چنین میگوید ، فردا خواهد گفت ملت غلط میکند مخالفت کند . ما ، حاکم اسلامی هستیم ، ما خود امام زمان هستیم ، اصلا ما خودخود خدا هستیم . بابا یکی به این بگه ، اونکه خدا بود به فرشته ها حکم نکرد به مخلوقش تعظیم کنند و شیطان بواسطه مخالفت ، فقط از درگاهش اخراج شد و تمامی آنچه میخواست برای مبارزه با خدا را هم خود خدا در اختیارش گذاشت ، نه مجبور به اعتصاب غذا شد و نه انفرادی کشید. خدا به او گفت از ملک من برو ، شما که مخالفین را اجازه خروج نمیدهید ، هیچ ، میزنید و می کشید و مصادره میکنید . تازه نه شما خدا هستید و نه ملت شیطان .

Farhad Heyrani

چهارشنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۴

گزیده اخبار


شبکه صبا راه نیفتاده ، خاموش شد .
شیخ مهدی کروبی در حالیکه اشک خود پاک میکرد گفت :
" حکومت پس چه کسی را تحمل میکند ؟ "
این جناب که از عدم انتصاب خود به عنوان رئیس جمهور هنوز عصبی ست
قسم خورد که در شبکه ی خود خارج از اصول نظام بلاهت وقیح چیزی منتشر نکند
اما لاریجانی( که به تازگی کتاب امثال و حکم را خوانده ، ) با بالا بردن ابروی خود گفت :
اولا چرخه سوخت هسته ای باید در داخل باشد و اگر هم نباشد ملت ما دراز نمیکشد بلکه نشسته چرت میزند ، ثانیا آژانس انرژی اتمی هنوز ملک خصوصی آمریکا نشده
که اگر بشود ، ملت ما دست راست را بالا میبرد و دست چپ را دولا کرده به کمر میرساند تا اثرات صحبتهای مرا پاک کند ثالثا ملت ما ماهواره را حرام میداند و اگر شبکه صبا راه افتد ، ما از کجا بدانیم این دیش ها را ملت برای شبکه صبا خریده اند یا کارتون های تام و جری . ملت ما یک چشمی هم به برنامه های ماهواره نگاه نمیکند بل چهار چشمی برنامه های اسمش رو نبر را میبیند .

از دیگر اخبار جالب توجه ، انتشار کتاب " چرا حبس " میباشد . جناب شاهرودی در این کتاب آورده :
"تمام مجازات‌هاي اسلامي ما از نظر حقوق بشري قابل دفاع است. آيا شلاق وحشيگري است....."
البته از دید ایشان مجازاتهای اسلامی مانند شلاق ، سنگسار ، اعدام نوجوانان و همجنسگرایان ،و....
بسیار انسانی ست و اعتراض مجامع هوادار حقوق بشر را بی اساس میداند ، شاید به دلیل اینکه از نظر ایشان ، اصولا بشر حقی ندارد تا مدافع داشته باشد و اجرای حدودی که در 15 قرن گذشته وضع شده ، جوابگوی انسان امروزی ست . نکته قابل تامل این است که جناب شاهرودی در بین آخوندهای متحجری مانند شیخ محمد یزدی و مصباح یزدی ( این یزد هم عجب پر برکت بوده !!! ) کمی تا قسمتی نرمخو تر است !!!!
وی اضافه نمود زندانبانان باید رفتاری انسانی با زندانان داشته باشند و قطعا اگر کار به ذکر مثال میرسید ، این جناب نمونه ای بارز همچون گنجی را بیان میکرد .

سرکار خانم شایق که از بانوان ( بنویسید نماینده ، بخوانید ) مواجب بگیر در مسجد شورای اسلامی ست .....
مسئله فوق العاده مهمی را ابراز نموده اند :

"شايق در خاتمه در پاسخ به پرسشي ديگر مبني بر جايز بودن يا نبودن حضور خانم‌ها در استاديوم‌هاي ورزشي اذعان داشت: بستگي دارد، اگر فوتبال بانوان باشد ما هم كف مي‌زنيم، ولي اگر در آنجا آقاياني هم باشند كه ما را ببينند، عشق كنند و رعشه پيدا كنند، جيغ بزنند و نشئه شوند، به اعتقاد من گناه دارد و نبايد شركت كرد، چرا كه منجر به مريض شدن آقايان مي‌شود."
منظور ایشان البته بروز حالاتی ست که به غسل واجب منتهی شود . مرضی هم که این سرکار علیه فرموده همان امراض رایج در قشر عمامه داران است .
من نمیدانم چرا تمامی امراض ملایان را به کل جامعه عمومیت میبخشند . با مراجعه به کتب آخوندها و استراق سمع در حجره های طلبه های نازنین این موضوع عیان مشود که 90 در صد دروس احکام این قشر به شکم و زیر شکم منتهی میگردد .

در شایعات آمده بود که خاتمی در وبلاگی با عنوان " مردی با عبای شکلاتی " مطلب مینویسد .
هرچند خود او اعتراف کرده زمانی قرار بود تا ابطحی این کار را یاد او دهد ( کوری عصاکش کور دگر شود ) . من مانده ام که اگر بنا باشد دیگر همجنسان او هم وبلاگ نویس شوند چه عناوینی برمیگزینند ، مثلا مصباح یزدی باید وبلاگش چنین عنوانی داشته باشد : تنها قرائت صحیح از دین ، آنهم با تیغ شمشیر.....و یا جنتی که میتواند چنین انتخابی داشته باشد :اگر من انسانم پس دیگران حیوانند .... یا محمود احمدی نژاد : چه کسی بود صدا زد : محمود !! هاله نورش کو ؟ ....خامنه ای هم نباید عقب بیفتد قطعا اقدامی عاجل خواهد کرد ، وبلاگی با عنوان : با یکدست نمیتوان هندوانه برداشت اما میتوان مملکت را داشت !!!! به هر حال برای اداره اوضاع از دید ایشان ، داشتن یک سیفون کافی ست .
راستی رفسنجانی چه وبلاگی خواهد داشت ؟
شاید وبلاگ : سردار سازندگی ، استاد بازندگی .

آقای حسین اسلامی از نمایندگان مسجد شورای اسلامی در مدح مصباح چنین زبان گشوده :
: آقاي مصباح يكي از فيلسوفان بزرگ معاصر ما هستند و فيلسوف يك فرد استدلالي است كه درست در نقطه مقابل تحجر مي‌‏ايستد.
ایشان نگفتند که سوفسطاییان هم خود را فیلسوف میدانند آنهم با بیان استدلالهایی که تنها خود قبول دارند .
ضمن اینکه تعریفی هم از تحجر بیان نکردند شاید معنی آنرا نمیدانند که اگر این جناب در کلام مرادشان – مصباح - در اصرار بر اجرای احکام هزاره گذشته و پوشش سالهای دور از منطق و نیز تلاش برای دستیابی به صلح با ایجاد تنش و جنگ افروزی در جهان ، توجهی مینمودند ، میتوانست کمکی باشد برای بیان تحجر.

Farhad Heyrani

یکشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۴

چه کیفی داره

اول :
"آریل شارون" نخست وزیر رژیم ‌صهیونیستی یکشنبه شب سکته مغزی کرد.
خوش به حال اسرائیلیها که نخست وزیرشون مغز داره که سکته کنه !!!!
دوم :
داشتم تو اینترنت دنبال مطلب میگشتم که به اسم برادرم برخوردم!
رضا حیرانی شاعر خوبیه فقط اشکالش اینه که من سر از شعرهاش در نمیارم .
کتاب اولش ( تلخ لطفا) را چند بار خوندم اما خدائیش چیزی دستگیرم نشد
خواستم اینجا یه نمونه از شعرها ی رضا بیارم اما ترسیدم ، به همین خاطر از
ترانه هاش یه نمونه میارم ، نمیدونید چه لذتی داره وقتی آدم شعری از برادرش رو تو
سایتهای ادبی میخونه ، و نمیدونم چه کیفی داره وقتی آدم بتونه اون شعر را درک کنه !!
تو شهري كه ميرغضبا
ستاره اخته ميكنن
به اسم حفظ امنيت
درارو تخته ميكنن

تو شهري كه پرنده ها
بال پريدن ندارن
چشماي كور آدما
جرات ديدن ندارن

تو شهري كه رستمشو
يك شبه چنگيز ميكنن
با گردن پروانه ها
گيوتين و تيز ميكنن

چطور ميخواي ترانه مو
به دست گريه نسپرم
تو اين هواي خط خطي
بمونم و خط نخورم

نميشه تو بستر بغض
موند و به گريه پا نداد
تو شهر مرده پروري
كم نياورد و وا نداد

دوشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۴

گزارش سفر رئیس جمهور به عربستان


رئیس جمهور پس از بازگشت از عربستان ، طبق معمول خدمت مراد خود – مصباح یزدی – رسید و شرح سفر را بازگو کرد :
حضرت در انتظار رهبری ،
از بنده در مکه مکرمه آنچنان استقبالی شد که از صدر اسلام تاکنون از کسی نشده بود ، اینکه میگویم استقبال ، غلو نمیکنم ، مثل اینکه دستی همه را به حضور ما آورده بود.
بعد هم پادشاه عربستان شخصا و تنها بخاطر ما مهمانی شام ترتیب داد و باز هم بخاطر ما تمامی روسا و پادشاهان حاضر در عربستان را دعوت نمود که این هم بی سابقه بوده چون تا بحال در عربستان کسی شما نمیخورده و انگار نیرویی آنان را مجبور به خوردن کرده بود .
در مراسم خوش آمد گویی ، ما بسیجیان هیئت ایرانی داشتیم سر چگونگی کشیدن نخ انگشتمان در هنگام سخنرانی صحبت میکردیم که یهو یک شیخ با دستار سبز ظاهر شد.اینکه میگویم دستار سبز غلو نمیکنم ، دستار سبز بود نه از این عمامه های تخمی شما .
یکی از همراهان گفت من دیدم انگار پیامبر به حضورت میرسد اما من خودم فهمیدم که در آن جو روحانی و معنوی ، پیامبر کیلویی چنده ، خود خدا آمده بود تا مشکلاتش را از ما بپرسد ، اینکه میگویم خود خدا ، خالی نمیبندم ، خود خود خدا بود . منهم گفتم عریضه ای بنویسد و در چاه جمکران بیندازد بلکه آقا امام زمان به فریادش برسد و خدا را نجات دهد.
بعد هم رفتیم طواف کعبه و حجرالاسود چای .باور کنید اغراق نمیگویم اما انگار دستی همه روسا را آورده بود تا همراه ما طواف کنند و نیرویی همه را واردار کرده بود مثل ما لباس سفید بپوشند.
راستی در مهمانی شام ، بچه های غربتی هیئت دولت عزا گرفته بودند چگونه خود را به میز شام برسانند .
یکی از همراهان ما میگفت من همش فکر میکردم الان اون رون بره که از همه بزرگتره سهم پادشاه عربستان میشه که یهو یه نوری یا بادی یا یه همچین چیزی از شما خارج شد همه روسا را عقب راند راه برای ما باز شد.
من خودم متوجه خروج این نیرو شدم ، باور کنید غلو نمیکنم اما همه عقب عقب رفتند و به احترام من با دست دماغشان را خاراندند.
در محل اقامت ما خدمتکار عرب میگفت : ان هر وقت انک رویت ، یاد انتر پادشاه می افتم ، اینکه میگیم انتر خالی نمیبندم ، انگار انتر پادشاه شده بودم .
هنگام بازگشت هم برای ما سنگ تمام گذاشتند ، و چند قراردادچای نشتند که چون همش ایات قرانی بود من نفهمیدم کدام آیات بود ، به احترام زبان قرآن آنها را امضا کردم که پادشاه عربستان از ذوق داد میزد:
انک شنگولی ، انک شنگولی !!!

پنجشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۴

اگر بار گران بودیم رفتیم....اگر نامهربان بودیم رفتیم


سقوط هواپیمای حامل خبرنگاران نه عجیب ست و نه دور از عقل ، البته اگر عقلی بکارافتد .
در این حادثه تعدادی که هنوز معلوم نیست چند نفرند به دیار باقی شتافتند . هر چند تمامی مسافرین جانسپرده اند اما هنوز مسئولین آمار دقیقی از تعداد جانباختگان ارائه نداده اند که نشاندهنده حساب کتاب دقیق و ثبت اسامی ست.
آگاهان اعلام نموده اند احتمالا دفتر ثبت اسامی را خبرنگاران با خود به داخل هواپیما برده اند.
البته بعضی مسئولین که به امدادهای غیبی و روایات خرافی پایبندند تلاش دارند تا این تعداد را بر عدد 110 تثبیت نمایند تا شاید بدلیل تطبیق آن با حروف ابجد نام اولین امام شیعیان از شدت اندوه مردم کاسته شود.
همانگونه که مرغ دفتر حزب جمهوری در اعلام هفتاد و دو تن شهید در انفجار هفتم تیر ،نیز یک پا داشت .
همچنین خبرنگارانی که تا پیش از پرواز ،،دردسر آفرین و مزدور اجانب نامیده میشدند ، به یکباره مفتخر به دریافت مدال شهادت شدند . یکی از مسئولین به بازماندگان اعلام نمود با توجه به شهید بودن قربانیان دیگر نیازی به ختم و عزا نیست چرا که اینان به باغهای بهشتی رهنمون خواهند شد .
بزرگترین حمایت هم طبق معمول توسط مقام رهبری کل انقلاب (و غیره ) بعمل آمده ،( با برگزاری مجلس ختمی به یاد مرحوم شدگان ) . هرچند آگاهان همین امر را هم در راستای ترویج نوحه خوانی و روضه خوانی و تاکید بر نقش غیر قابل انکار روحانیت در تمامی مصائب و فجایع !!! به شمار آورده اند.
نکته مهم در این فاجعه عدم وجود جعبه سیاه هواپیماست .
صاحبنظران معتقدند یا این جعبه بجهت حفظ اسرار نظامی نادیده گرفته خواهد شد تا بتوان تمامی مسئولیت سقوط هواپیمای نخ نما را بر دوش خلبان مادرمرده گذاشت و یا بدلیل اتکای سران بر هاله نور و ایمان مصباحی ، کسی انتظار بروز فاجعه در سرزمین ولایت را نمیداده ، و آنچه هم که در گذشته رخداده قطعا بدلیل قصور خلبانها در انجام فرایض مذهبی بوده و الا چرا نعلین آقا از پایش در نمیرود و یا عمامه مصباح کج نمیشود !!! ، نکته ای که باید همسطح چاه جمکران و هاله نور ، به آن توجه شود .
در این میان امتناع خلبان اول از پرواز با هرکولس بی یال و اشکم نیز در هیاهوی اعلام تسلیت و نشان شهادت به فراموشی سپرده شده .
نشریه پرتو وابسته به جناح خرافه پرور مصباح خواستار دستگیری و مجازات خلبانی ست که حاضر به شهادت نشده . خلبان هم در پاسخ اعلام نموده با حضور رئیس جمهوری چنین و عالمانی چنان ، هرگز ایران را به مقصد بهشت ترک نخواهد کرد . چرا که باور ندارد در بهشت هم بتوان چنین افراد نظر کرده ای را یافت .
هیئت دولت نیز اعلام نمود با درسی که از چنین حوادثی میباید گرفت در آینده ای نزدیک اقدام به دعوت از تمامی منتقدین جهت پرواز با هواپیماهای سی 130 خواهد نمود .


فرهاد حیرانی
Free counter and web stats