000

یکشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۸

معلول دلیل علت ! ( مخلوق خالقیم یا خالق او ! )

احمدی نژاد که گویا تصور می کند شعارهای توخالی هرچه بزرگتر باشد ، گوینده را مهمتر جلوه می دهد ، هرازچند گاهی جمله ای بیان می کند تا در تاریح در پرونده جملات بی پایه و فکاهی ثبت شود.
رییس دولت کودتا در سخنرانی در جمع سربازان گمنام و بدنام امام غایب ضمن دروغ خواندن هولوکاست و 11 سپتامبر به دلیل خلقت انسان اشاره نمود :
" هدف اصلی از خلقت انسان ، حکومت جهانی مبتنی بر توحيد و‌عدالت ست " .

درست مثل اینکه بگوییم خدا بیکار بوده و برای ایجاد حکومتی که قاعدتا می بایست در خدمت بشر باشد ، بشر را آفریده !
یا مدعی شویم مردم برای این خلق شده اند تا دولت به آنها رسیدگی نماید ( انگار دولتی از قبل وجود داشته !) .

برای تصویری واضح تر از جمله بیان شده توسط رییس دولت جمهوری اسلامی ، کافی ست توجه کنیم که در تصور مومنان ( خداباوران ) نقص و عبث از وجود پروردگار به دور است . خالق هستی چنان است که نمی تواند کاری را بی دلیل و از سر شوق یا کیف انجام دهد .
خلقت انسان ( که بحث بر انگیزه خالق در خلق مخلوق ، فرصتی دیگر می طلبد ) هرچه باشد ، مطمئنا ایجاد حکومت در این سرا نیست که چنین سرایی به فرض مقصود بودن هم قطعا معلول برآورده شدن علتی (خواسته ای ) دیگر است .
بر همین سیاق ، ایجاد حکومتی جهانی و عدالت محور تنها می تواند پروسه ای باشد در رشد و تکامل انسانی که او هم معلول علتی دیگر است ( بعبارتی دیگر انسان هدف آفرینش نبوده و هدف انسان الزاما آفریدگار نیست !) .

توجه به تفاوت دو دیدگاه می تواند مفید واقع شود ، از دید من همه آنچه هست برای هستی انسان نیست بلکه انسان خلق شده تا وجود لازم دیگری موجود گردد .

به بیان دیگر انسان الزاما نه مقصود ست و نه مقصد . تنها وسیله ای ست برای موجود شدن آنچه که در نبود انسان خلق نمی شد و این ، نقصی بر کمال خالقش ( و نه کمال خلقت ) می بود .
سازی ست تا سازگار کند خدا را با هویت خداوندیش . انسان مخلوقی ست که خلقتش ، خالقش را تکمیل می کند . او قاصدی ست که مقصود را به مقصد می رساند ! ( خدایش را به مطلوب می رساند ) .
در فرض مومنان ( خداباوران ) انسان دلیل آفرینشی ست که خالق باید شناخته شود ، عبدش باشند و عبادتش کنند .
در چنین فرضی وظیفه خالق بعنوان آفریدگاری که " احسن الخالقین " ست و آفریده هایش بی حکمت نیست و هر موجودی که بنا به فرضیه وحدت وجود و تکامل ( خلقت ) ، واجد شرایط حضور شده ، باید در جایگاه خود قرار گیرد . جایگاهی با همه وجوه و وجهه ها و ابزار لازم برای ترسیم رسم ماندگار نگار .

خداباوری هرچه باشد قطعا نظریه تعبد و تقید به خدا نیست که اگر چنین می بود ، قوه اختیار و میل به گریز از خیر و تمایل به شر ( آنچه معتقدان به ادیان ، شر می نامند ) دستاویزی ارزشمند می شد برای انکار خالقی که خود در خلقت خطا پیشه نموده .

۱ نظر:

حسین . امیریه گفت...

فرهاد جان متاسفانه حماقت هم از چیزهایست که واحد اندازه گیری ندارد تا بتوان گفت این احمق چقدر احمق میباشد

Free counter and web stats