000

جمعه، تیر ۰۵، ۱۳۸۸

من اینجا بس دلم تنگ ست !

فیلمهایی که از ایران می رسد را می بینم ، من کجایم ؟ اینجا در غربتی که غریبان هم نگاهی دلسوزانه به مردم قهرمان وطنم دارند ، مردمی که در وطن خویش غریبند و عربهای وارداتی با چماق و زنجیر بر سر و رویشان می کویند که چرا وطن را آزاد می خواهید .
من اینجا بس دلم تنگ ست و هر سازی که می بینم بد آهنگ ست ...
حتی همراهی مردم انسان دوست آلمان هم نمی تواند مرهمی بر دل زخم دیده ام باشد ، بیگانگانی که به خویش ستایی مشهورند ، به ستایش مردم ایران برخاسته اند اما این مردم زیر ظلم و خشونت حکومتی قرار دارند که داعیه رهبری ایران را دارد.
من اینجا بس دلم تنگ ست و هر سازی که می بینم بد آهنگ ست ...
فردی که مشروعیت رهبری خود را از دینی آسمانی می داند با دروغ و فریب حکومتش را حاکمیت می بخشد و دین می فروشد تا دنیا بدست آورد ....
بت زمانشان گفته بود که اگر فقیه حتی یک دروغ بگوید از مقام خود ساقط است .... حرفهایشان فقط برای مردمی ست که می کوشند کورکورانه بدنبال خود کشند و الا کجاست مدعی این ادعا تا ببیند که ولی فقیهش نه تنها دروغ که گناهی کبیره می کند ، خون بی گناه می ریزد و ریا ترویج می دهد تا بساط ظالمانه دین بر دنیای مظلومانه خلق بسط دهد .
من اینجا بس دلم تنگ ست ...
خبرگانی که از تشخیص خلف وعده و مسئولیت مسئولان غافلند در مسجد ( مجلس ) خبرگان چرت می زنند و مراقبند مبادا ناله سینه مجروجی و فریاد گلوی دریده شده ای ، خواب نیمروزشان را آشفته سازد .
مردم را می بینند و می گویند به زبان دغل باز ما بیش از چشم روشن بینتان ایمان آورید .
ای قوم بخود رفته کجایید ؟
مردم وطن من برای وطن از خون خود لاله پرورش داده اند ، شما به فکر انکار بهار دلهای عاشقی هستید که برای نابودی دگم اندیشی بپاخاسته ؟
ای قوم غرقه در جهالت !
مردم را از چه می ترسانید ؟ از مقام ولایتی که گویا خود بیش از دیگران ، مقامش باورش شده و تصور می کند حکمش صائب تر از آیات قرآن است ؟
من اینجا غریبم که غربت مجال هم نوایی با ملتم را نمی دهد ، حتی اگر مردمی شریف و غریبانی آشنا بیش از آشنایان غریب در پاسداشت جنبش مردم وطنم اشک می ریزند و از آسایش خود می زنند مبادا ملتی مظلوم در حصار تهدید ها و تحدید ها تنها بماند .
در مجلسی که در برلین برگزار شد ، به چشم خود دیدم نه فقط مردم برلین که حتی نیروهای پلیسی که برای مراقبت از به خشونت کشیده شدن تظاهرات گرد می آیند ، از این مظلومیت مردم ، اشک در چشمانشان هویدا ست .
می دیدند که تنها سلاح مردم ایران ، فریادی ست برای آزادی . اما درک نمی کردند که چگونه در عصر آگاهی می توان حکومتی را یافت که در قبال خواسته به حق مردمش ، تیر از اسلحه بیگانگان شلیک می کند .
افتخار حکومت ایران این ست که هوادارن شیخ نصراله مردمش را می زنند و خون از سینه ها جاری می کنند ....
به کجا چنین شتابان !
فرض کنیم که شما صدای مردم را خاموش کنید ، فردای آرامش چه می گویید ؟!
" مردمی را که با حضور در صندوقهای رای حماسه آفریدند ، کشتیم تا فردایی دیگر به سازی دیگر به رقص درآوریم ؟" .
شمایی که پاسخ محبت را با زنجیر و سیلی و گلوله می دهید ، نمی ترسید از طغیان غیرقابل کنترل احساسات مردم ؟
نمی ترسید بر سر هر شاخه ای ، عاملی از مزدورانتان بر دار کشید شده شود ؟ ( رسمی که خود جاری ساخته اید ).
تصور می کنید صبر این مردم تا کجاست ، تا چه زمانی تحمل دیدن داغ عزیزان دارند ؟ تا چه زمانی خون با خون نخواهند شست ؟

به خدا که حتی خدا نیز ارزش آنرا ندارد تا خون بی گناه خداوندیش را تحکیم بخشد !

به کدامین گناه می کشید و خون می ریزید ؟
ای مزدوران " بلاهت وقیح " !!
نمی ترسید که روزی آشنایان و دوستانتان از شرم حضورتان در جمع خود ، بر سر و رویتان بریزند ؟
آن روز دور نیست ،...
تویی که مفتخری از بالای بام بر مردم بی پناه تیر کینه می فرستی تا سینه را بشکافد و فریادش از زمین به زمان رسد و جهانگیر شود و ابدی ، بر کدام تکیه گاه تکیه می دهی و بر کدام پناهگاه امید پناه داری؟
رهبرانت اولین کسانی خواهند بود که تو را تحویل مردم می دهند تا خود زمان بخرند و بگریزند ...
انقلاب سال 1357 ، درسها به ما داد و شما کودنان آن را فرا نمی گیرید .
شما برای مقام رهبراتان ، ازهویدا نزد شاه عزیزتر نیستید ، شاه او را هم فروخت تا خود به سلامت بگریزد ، شما تصور می کنید قیمتتان چند است ؟
همین آمران ، عاملان را به تیر می بندند تا خطای خود موجه جلوه دهند .
مردم ایران با گذشت هستند اما فراموشکار نیستند ، ...
با حضور در هر جمع معترضی ، خود را بیشتر به مردم می شناسانید و عکس خود به یادگار در آرشیو خاطرات ملت بایگانی می کنید تا بوقت انتقام ، راه گریزی نداشته باشید ، تک تک شما شناخته می شوید ، حتی روسای امروزتان شما را می فروشند تا خود زمان بخرند و بگریزند....
روزگار غریبی ست نازنین ، که عده ای خود را بدام فتنه گر می اندازند و می کشند مبادا قاتل از مقتول بازشناخته شود !
برای خامنه ای که منطقش گریه ست ، و بقایش به ریش رییس جمهورش وابسته است ، خون مریزید !

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats