000

سه‌شنبه، مهر ۰۵، ۱۳۹۰

از مصونیت تا سلب صلاحیت !

نمایندگان مجلس چه در زمان شاه و چه در زمان جمهوری اسلامی ، حداقل روی کاغذ ، از مصونیت سیاسی برخوردار بودند تا بدون ترس از مجازات بتوانند از حقوق شهروندان و موکلانشان دفاع کنند .
هرچند این مصونیت صرفا روی کاغذ بود و بس ، اما حفظ ظاهر قضیه چنان مهم بود که هر دو حکومت استبدادی برای رعایت ظواهر جرات به لغو رسمی آن نداشتند .
اما حکومت ولایتی خامنه ای که چنان بی پروا از مطلقه بودن حکومت فقیه و کلیددار نظام بودن رهبری دم می زده ،طبیعتا جسارت آن را دارد تا صریحا از سلب مصونیت نمایندگانی که مداهنه گوی رهبری نیستند پرده برداشته و این عمل خلاف قانون را در دیکتاتوری فقیه ( بخوانید دیکتاتوری سفیه ) قانونمند کند .
با اینکه از این مجلس ( بخوانید مسجد ) شورا توقعی هم نمی رفت ، اما ببینید نگاه تمامیت خواهی و عدم صبوری در برابر غیر مطیعان به کجا رسیده که حتی تحمل سخن خودی هایی که خودشان نامشان را اعلام می کنند هم ندارند.
دایره فشار حکومت برای مهار ، از عامه ( مردم ) به خاصه ( فرهیختگان ، دانشجویان و فعالان ) ، و از خاصه به خواص بی بصیرت و حال به خواص با بصیرت و ذوب شده در ولایت تعمیم یافته ، همان خواص و ذوب شدگانی که برآمده از کودتای مورد علاقه رهبری بودند .
و همه این تکاپو نشان از دعوت به تشییع نظامی ست که هنرش قربانی کردندست پرورده های خود بوده و حال حذف دست نشاندگانش .

پنجشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۹۰

نگرش مثبت به اعدام !

قاتل داداشی اعدام شد !
نوجوانی که طبق قوانین ضد بشری جمهوری اسلامی هم نباید اعدام می شد . گفته می شود تعداد زیادی از هموطنان به تماشای مراسم رفته بودند و ضمن شکستن تخمه به دار آویختن نوجوان را تماشا می کردند .
پس از این ماجرا شاهد اعتراض بسیاری دیگر از هموطنان بودیم و این یعنی تحول !
خوشحالم که قشر عظیمی از جامعه مخالفت منطقی خود را با اعدام اعلام کرده اند . نگاه من به ماجرای قصاص این نوجوان از همین زاویه ست ، اعتراض نسل جوان به خشونت ، حتی خشونت اعمال شده بر مجرم !
فردای ایران بسیار روشن ست ، فردای ایران در دستان همین نسلی ست که خواهان آزادی و بدنبال احکامی انسانی و راه حل هایی دور از خشونت ست .
آفرین بر شما نسل فرهیخته ، ایرانمان مبارکتان باد که شما بخوبی شایستگی و توانایی خود را برای اداره آن نشان می دهید .
نسل امروز ما نسلی ست با قدرت تحمل بالا در تضارب آرا ، آزادیخواه و صلح جو .

مردمی که به تماشا رقص مرگ نوجوان رفته بودند همان قشر امی و عامی ( اصطلاحا کف جامعه ) هستند که تا این اکثریت برنخیزند ، جنبش سبز مردم راه به جایی نخواهد برد . پس وظیفه دشوار جوانان ، همسو و همراه کردن این توده خاموش اما عاصی ست . متاسفانه بخش عظیمی از توده مردم هنوز پابند به خرافاتی هستند که جمهوری اسلامی بقای خود را مدیون آن می باشد .
در انقلاب سال 1357 ، نوجوانان والدین را با خود همراه کردند تا حکومت شاه را سرنگون کنند ، اما نوجوانان آنروز و والدین امروز ، سرخورده از انقلاب ، تماشای مرگ انسانیت را به تقلا در تغییر وضعیت ترجیح داده اند . حتی فشار کمرشکن اقتصادی هم نتوانسته قامت مردم را برای برانداختن حکومت فساد راست نماید .
جوانانی که اینگونه پرشور و منطقی و صبور بر هر خشونت و گزافه خواهی خط بطلان می کشند باید تمامی بحث ها را به خانه برند و سعی نمایند پدر و مادر سرخورده از 28 مرداد و 22 بهمن را نیز متقاعد به قیام کنند که ملت ایران تا به امروز تجربه ای بس پرهزینه و گزاف برای رسیدن به آزادی پرداخت کرده .


به جوانان وطنم افتخار می کنم .

یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۹۰

نشریه سه پنج و نقد اشعار رضا حیرانی

نشریه الکترونیکی سه پنج :

از این شماره قرار را بر این گذاشته ایم که در هر شماره ،یک شاعر،یک نویسنده،یک منتقد،یک مترجم،یک ادبیات در بیاوریم.بیاوریم به برایش،آوردن کنیم برایش،این شماره در آمده برای رضا حیرانی ست،او رو به روی چشم های شما قرار گرفته است،دارد سیخ به قرنیه شما نگاه می کند....

منتقدان شعر رضا حیرانی :
دکتر اسماعیل نوری علاء ، ناما جعفری ، سهراب رحیمی ، امید شمس ، مهدی اروند ، پیام فتوحیه پور ، علی عبدالرضایی ، حسین مکی زاده ، رویا تفتی ... و اشعاری از رضا .

دکتر اسماعیل نوری علا ء :
.... اما راست بگویم رضا حیرانی !
کتابت را یک نفس تا به آخر خواندم و الآن که این کلمات آسیمه سر را می نویسم هنوز مست لذت هوشیارساز آنچه هایی هستم که تو _ در تنهایی خویش _ بر روی کاغذ آورده ای تا بخوانمت و با تو ما شوم ، حتی اگر تو در ضیافت خوانندگانت غایب باشی .
راست بگویم ، حوصله نوشتن هم نداشتم .اما می بینم که سکوت در مقابل این مجموعه بالغ و رقصنده و کافر ، خیانت به همه عمری ست که در این راه طی شده است ... در تو تعادلی یافتم که سالها گم کرده بودم ... پس زنده باد تو ...

ناما جعفری :
رضا حیرانی زیر جهان زده ست با شاخی که از گاویش دارد .او در این شعرها مقابل تمام آدم های پفکی ایستاده است ....

امید شمس :
به طور قطع این بهترین چیزی ست که من از تو خوانده ام رضای عزیزم و به طور قطع یکی از بهترین هایی که در این دوره نوشته شده است .

مهدی اروند :
من واکنش ها به این شعر را عصبی می بینم ....فدای تو و غیرتی که در توست و در شاعران نیست ....

پیام فتوحیه پور :
... وقتی بی شک نمی شود کاری کرد همین قدر بی شک فرصتی ست به صاعقه ای می دهی تا آسمان و زمین را به عقد هم درآورد ...

علی عبدالرضایی :
... ول کن این گاو و گوسفندها که صفحه را صحن مسجد می خواهند . این مراقبه ..(!) .. شاعرانه را چند جلسه ادامه بده تا شعرت بی دخالت او نوشته شود .متاسفانه این شعر هفده صفحه ای را فقط تو می توانی بنویسی . پس بجنب .

سهراب رحیمی :
رضا خیرانی را با سایه هایش دوست دارم با همان جنونش و آسایشش که روانی ست گاهی که دلش میگیرد . گاهی که دلم میگیرد شعرهایش را می خوانم ، تسکین ست برایم تورق او . ملاقات من با او فقط در شعرهایش بوده ... در سطرهایی که رو به ویرانی ست ، برایش آرزوی جنون های بیشتری دارم ...

حسین مکی زاده :
بازهم نمونه عالی بیت ایرانی . شعر اعترافی و دستمایه ای از هنر پسماند ." شاشیدن به ... " اعتراض ست ، " شاشیدن به ... " مبارزه ست و عصیان اصالت شاشندگی است .

رویا تفتی :
.... معجزه ماست که معجزه ای نداریم ، چرا که تنها آنانی که امید به خویش ندارند نیازمند معجزه اند ...

چهارشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۰

مشایی ، هیزم تنور انتخابات !

مدتی ست جنجال عجیبی بنام اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی توجه همگان را بخود جلب کرده !
نکته جالب ، توجه رسانه های حکومتی به این اختلاس ست ، انگار که برای اولین بار چنین اتفاقی در جمهوری اسلامی روی داده . سالهاست مسئولین حکومتی بنوبه خود ذخایر مملکت و ثروت ملت را به یغما می برند . اما تا بحال رسانه های حکومت چشم بر تمامی آنها بسته و هرکدام را بنوعی نادیده انگاشته اند .
کسی سراغی از ثروت میلیاردی محصولی نمی گیرد ، کسی اشاره به دست اندازی سران سپاه به ثروت ملی نمی کند ، اختلاس احمدی نژاد و دیگر یارانش چه در زمان استانداری اردبیل و چه در ایام حکومتش بر شهرداری تهران و حتی دوران ریاست جمهوریش از هیچکس پوشیده نیست .
نزدیکان خامنه ای چنان پروار شده اند که که در خواب هم نمی دیدند ، ثروت ناطق نوری از کجا آمده ، زمین های لاریجانی ها ، مسئولین دفتر خامنه ای و ... .
طمع و باجگیری شخصیت های دینی حوزه به هیچ انگاشته می شود اما این مورد ( مثل اختلاس 123 میلیاردی برادر رفیق دوست ) چنان در بوق و کرنا شده که توجه همگان را بخود جلب کند . افشای دست داشتن مشایی در این اختلاس و تاکید بر همکاری دولت تنها نشان از آن دارد که حکومت برای داغ شدن تنور انتخابات ، این بار هیزم را از انبار خودی تهیه می کند .
باید دید پس از این همه افشاگری و شلوغ بازی ، نهایتا نام چه کسانی بعنوان نامزد ریاست جمهوری دوره بعدی از آستین تئوریسین های رزیم بیرون خواهد آمد .
دوره گذشته با حضور افرادی چون موسوی و کروبی تنور انتخابات ( اصطلاح رایج جمهوری اسلامی برای میزان مشارکت مردم پای صندوق ها ) آنچنان داغ شد که دست رهبری را هم سوزاند اما نهایتن این رهبر بود که با تکیه بر حضور مردم در رای گیریها ، آنرا بمثابه حمایت ملت از حکومتش تلقی نمود ( بخوانید چماقی کرد تا بر سر همان مردم فرود آورد ) .
اعتقاد دارم همه این لجن مال کردن ها تنها بجهت ترغیب مردم برای شرکت در انتخابت ست و حذف باند احمدی نژاد و الا آنچه در این نظام امری عادی بشمار می رود چپاول ست و غارت و قتل و شکنجه و ... .

آیا مردم ما باز هم فریب حکومت را خواهند خورد ؟

-------------------------
پ . ن . +18
حداد ، مداح بیت رهبری ، مشایی را به آلت احمدی نزاد تشبیه کرده بود ، منصور ارضی هم خواهان قتل او شده ، بنظر میرسد مداحان رهبری تمامی هم و غم خود را برای ختنه کردن احمدی نژاد بکار بسته اند !

این اسامی را به خاطر بسپارید !

نفرات برتر کنکور سراسری اعلام شدند .
اسامی این 15 نفر را بخاطر بسپارید ، تا سال دیگر برای یافتن آنها باید به دانشگاه های برتر جهان سربزنید !
ساغر سیدعباس زاده اسفهلا ، سعید مفیدی آستانه ، سیده سحر صدری زاده ، سیاوش مهران ، کیانا امانی ، امین رضا آبخو ، کسری کلاهدوزان ، سارا عامری مهابادی ، ماکان نجومیان ، رومینا نظامی ، کیمیا روانگر ، کیمیا روانگر ، محمدرضا لمسه چی ، امیرعباس حبشی ، عبدالله عباسی فیروزجاه .

این هم شاهدی بر مدعا :
عاقبت نفرات برتر کنکور سال 1380 !

شرم روح مطهری از اخراج اساتید و دانشجویان دگراندیش !

اگر از خودخواهی وافر و فزون خواهی روزافزون روی بیش از بسیار (!) آخوندها بگذریم ، اگر تصور کنیم ( "هرچند تصور کردنش سخته ! ") شاید آخوندی از این جماعت بی حیا اندکی شرم در وجودش باقی مانده باشد ، شاید بتوان گفت بله در صورتی که روح مطهری امروز به وضعیت اساتید و دانشجویان نظر می کرد ، از شرم فراوان دوباره به همان گور خود برمی گشت و نفرین و دشنام ایرانیان بر گورش را به جان می خرید !
مطهری در دوره شاه ، استاد دانشکده الهیات در دانشگاه تهران بود . با همه اعتقادراسخ شاه مبنی بر ارتجاعی بودن افکار آخوندها ( به تعبیر شاه : ارتجاع سیاه ) باز هم از نشر نظراتش در دانشگاه جلوگیری نمی شد که دانشگاه محل تبادل افکار و تقابل آرا بود .

در مورد مطهری که شاید از روشنفکرترین ملاهای جمهوری اسلامی بوده (1) تنها چیزی که در ذهن ایرانیان باقی مانده ، اهانت های بی شرمانه وی نسبت به اجداد و نیاکان ماست که بواسطه فداکاری آنها ، فرهنگ و سنت های ملی از چرخه تاریخی ( یوغ مغول و عرب و اسکندر و .. ) به سلامت گذر نموده و بدست ما رسیده .
کاش می توانستم سر قبرش حاضر شوم و به او بگویم :
هان برخیز و ببین آرزویت ( برای دفن آداب و سنن ما) را با خود به گور بردی . کاش تنها نمی رفتی و همگی با هم به بهشت موعودتان پناه می بردید . (2)



1. مطهری در زمینه تکامل و حیات نظراتی بمراتب روشن بینانه تر از ملاهای فسیل شده داشت اما نهایتن همانی بود که امروز از او باقی ست !
2. حکایت غریبی ست : همه ملاها برای رفتن به بهشت بی تابند اما همه آنها از مرگ می ترسند و فرار می کنند !

شنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۹۰

استقلال به خود باخت ( تحلیلی بر بازی استقلال محبوب و تقدیر از علی کریمی )

قبلا در مورد کوتاهی استقلال در فصل نقل و انتقالات اشاره کرده بودم که بدلیل کمبود مدافعین ( بویژه مدافعان مرکزی ) نمی توان به استقلال امید بست چرا که با مصدومیت یا محرومیت هرکدام از مدافعان ، خلاء آنها ضربه سهمگینی بر پیکر تیمی وارد خواهد ساخت که قهرمانی در لیگ برتر و بازیهای آسیایی را هدف خود قرار داده .
امشب استقلال در مقابل تراکتور سازی به خود باخت ، روی سه ضربه شروع مجدد ، بازی را امیر قلعه نویی واگذار کرد . جالب ست که پرویز مظلومی برای توجیه شکست تیم خود گفته که تراکتور تنها روی ضربات ایستگاهی به پیروزی رسیده و وی به بازیکنانش هشدار داده بود تا از خطا و کرنر اجتناب کنند !
آقای مربی !
این نوع توجیه تنها اعتراف به ضعف مفرط سیستم دفاعی تیم شما برمی گردد که نمی توانید در چنین مواقعی چیدمان صحیح دفاعی را به بازیکنانتان آموزش دهید !
شاید تنها حسن ضربات ایستگاهی و شروع مجدد ( برای تیم مدافع ) این باشد که بازیکنان شما فرصت چیدمان آرایش دفاعی مناسب را در اختیار دارند .
بد نیست به گلهایی که استقلال دریافت کرد نظر کنیم :
گل اول - توپ از جناح راست استقلال روی دروازه ارسال شد ، حنیف عمران زاده ، فرمانده خط دفاعی استقلال ، بدون توجه به جریان بازی ، بازیکن مستقیم خود را رها کرد تا به سمت خط دروازه برود ( تا در صورتی که توپ از دست سید مهدی رحمتی جدا شود ، آنرا دفع کند ، البته قبل از آنکه حتی توپ به سوی دروازه شلیک شده باشد ) .
حنیف حتی پس از آنکه توپ به محسن حسینی رسید ، جاگیری کاملن اشتباهی داشت ، در چنین موقعیت هایی باید دفاع ، زاویه خود را ببندد ، حنیف نه تنها زاویه چپ خود ( تیر دروازه نزدیکتر ) را نبست که حتی با جایگیری غلط ، دید سید مهدی رحمتی را کور کرد تا نتواند بموقع مسیر توپ را تشخیص دهد . رحمتی حق داشت با فریادی بلند مقصر گل اول را مورد بازخواست قرار دهد .


گل دوم - ضربه کرنر از سمت چپ استقلال روی دروازه ارسال شد . اگر به صحنه بثمر رسیدن گل دقت کنید خواهید دید که احمد آل نعمه بدون هیچ مراقب و مزاحمی با سر توپ را درون دروازه قرار داد . آل نعمه برای زدن ضربه سر حتی لازم نبود تا به هوا برخیزد ، قوس فرود توپ چنان بود که وی مجبور شد برای ضربه زدن کمی هم دولا شود !
باید از مظلومی سوال کرد که مدافعین وی کجا بودند ( منظور از مدافعین صرفن چهار مدافع خطی او نیست بلکه سیستم تدافعی در هنگام ضربات کرنر مورد نظر است ) .
گل سوم هم کاملا مشابه گل دوم بود ، فلاویو برای ضربه سر به توپی که از جناح راست استقلال ارسال شده بود ، مجبور بود تا قامت خود را خم کند !
او هم مثل آل نعمه بدون مزاحم یا مراقب ، براحتی دروازه استقلال را باز کرد .
تاکید بر ضربات سر در حالت خم شدن اشاره به این نکته است که مدافعین در صورت استقرار صحیح و تشخیص محل فرود توپ می توانستند توپ را قبل از رسیدن به مهاجم حریف با ضربه سر ( در حالت پرش ) از منطقه خطر دور کنند .
فلاویو مسافتی حدود چهار متر را درون محوطه خطر استقلال دوید بدون اینکه کسی برای مهار او اقدام کند ، درست مثل احمد آل نعمه . با این تفاسیر آیا حق نداریم از مربی استقلال سوال کنیم مسئول سازماندهی خط دفاعی ( بخوانید چیدمان دفاعی ) استقلال روی ضربات شروع مجدد بازی کیست ؟

استقلال تا قبل از بثمر رسیدن گل فرهاد مجیدی میل فراوانی به بازی هجومی داشت اما پس از گل فرهاد گویی بازیکنان منتظر شنیدن سوت پایان بازی بودند و انگار یک بازی دستگرمی را دنبال می کنند ! آنهم در مقابل تیمی که مربی کارکشته ای چون قلعه نویی را روی نیمکت خود می دید !
البته بی انصافی ست اگر به دو موردی که مورد توجه من قرار گرفته اشاره نکنم .
اولین مورد گل اول استقلال ست . فرهاد مجیدی روی ارسال جباری، از روی خط هیجده قدم تا روی خط شش قدم ، از بین چهار بازیکن تراکتور گذشت تا توپ را از روی سر مدافع تراکتور درون دروازه قرار دهد . چنین تیز هوشی و تحرکی تنها از فرهاد مجیدی برمی آید و بس !
نکته دوم در مورد پرویز مظلومی ست . شاگرد سابق منصور پورحیدری که به احتیاط بیش از حد و قناعت به برد با کمترین اختلاف مشهور بود ، در ( زمان تساوی ) این بازی ریسک بزرگی کرد که به اعتقاد من شایسته تقدیر ست ، هرچند نتیجه نداد !
وی در دقیقه 72 آرش برهانی ( مهاجم ) را جایگزین علی حمودی ( دفاع راست ) نمود تا با تغییراتی در چیدمان بازیکنان ( قرار گرفتن خسرو حیدری در دفاع راست و بازی با سه مهاجم ) ترکیب تیم را هجومی تر کند . باید اعتراف کنم که عمیقا تحت تاثیر قرار گرفتم و بهیچ عنوان انتظار چنین ریسکی آنهم ( در دقایقی که بازی دو بر دو دنبال می شد ) از سوی مربی که همیشه با دو هافبک دفاعی بازی می کرد را نداشتم !
هرچند اگر مظلومی در تمامی دقایق بازی میل به بازی سرعتی و رو به جلو را به بازیکنانش تزریق می کرد ، شاید تراکتور مجال و جرات هجوم با نفرات زیاد را نمی یافت .
بجهت همین تعویض باید به او آفرین گفت . امیدوارم مظلومی بیش از پیش به سبک هجومی علاقه پیدا کند ، سبکی که امیر قلعه نویی در همه حال مورد توجه قرا می دهد ، بازی هجومی همیشه پیشتر ها از سوی علی پروین و ناصر حجازی ارائه می گشت ، البته با تاکتیک هایی کاملا متفاوت ( دوستان قطعن با شیوه این دو پیشکسوت آشنایی دارند ! ) .

تنها حسن شکست استقلال ( حتی در چنین بازی حساسی ) ، افزایش انگیزه بازیکنان برای پیروزی در بازی بعدی و در مقابل پرسپولیس است . استقلال باید همیشه و در همه حال پیروز از زمین خارج شود .
توجیهات مظلومی مبنی بر در اختیار نداشتن تعدادی از بازیکنانش راه فرار مناسبی برای او نیست .
مظلومی از ابتدای شروع مسابقات همیشه شکایت از آن داشته که تعدادی از بازیکنانش را بدلیل مصدومیت ، محرومیت یا اردوهای ملی در اختیار ندارد . اما کاش از او می پرسیدند که چه بازکنانی را در اختیار دارد !
استقلال ( بجز خط دفاعی ) چنان از غنای مهره برخوردار است که مربی این تیم نباید شکایت از نبود چند بازیکن داشته باشد .هرگاه کرار نبوده ، ولید علی یا یوسفی بوده اند . هرگاه میداوودی را نداشته ، مجیدی و برهانی خط حمله او را تشکیل داده اند .
ضعف بزرگ استقلال در درجه اول نداشتن مدافعین تخصصی در دفاع مرکزی ست و نیز مهاجم سر زن حرفه ای . که هردوی اینها نیز به خطای بزرگ مظلومی در یارگیری فصل نقل و انتقالات برمی گردد .

امیدوارم تیم محبوبم همیشه سربلند و پیروز زمین بازی را ترک کند .

پ . ن .
پرسپولیس از دیرباز به دراختیار داشتن بازیکنان بداخلاق و خشن مشهور بوده . شاید این رویه ای بود که از زمان تسلط پروین بر این تیم به یادگار مانده . علی پروین که در زمان بازی ، بازیکنی به غایت تکنینکی و هوشیار بود ، همیشه در مقابله با مدافعین یارگیر خشن ( بواسطه ترس از مصدومیت ) مشکل پیدا میکرد . از همین رو در دورانی که خود همه کاره پرسپولیس بود ، همیشه هوادار بازیکنان خشن و شر بود .
گاه استثنایی هم در این تیم یافت می شد ، مثل پژمان نوری و مازیار زارع (هردو برخاسته از مکتب ملوان ).
اما این روزها نگینی در این تیم می درخشد که درخشش او بیش از آنکه از تکنیک ناب و منحصر بفردش سرچشمه گیرد ، از رفتار جوانمردانه و شجاعانه اش منبعث شده : علی کریمی .
پهلوانی که با رفتار شایسته خود ، نه فقط از همه فوتبالیست ها که از تمامی ورزشکاران فاصله گرفته تا آنجا که حتی متعصب ترین استقلالی ها هم به او با دیده احترام می نگرند .
براستی علی کریمی کیست ؟!( علی کریمی در سایت دویچه وله )
برای بزرگداشت علی کریمی باید بپا خیزیم !

پنجشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۰

تلاش اسد برای پناه به جمهوری اسلامی !

روزنامه عربی الزمان در گزارشی خبر از سفر بشار اسد به ایران منتشر کرده . پیوندهرچند این روزنامه محتوای گفتگوی میان مقامات ارشد جمهوری اسلامی و دیکتاور سوریه را حول محور " امکان مذاکره رییس جمهور سوریه و مخالفانش " دانسته اما نمی توان از نظر دور داشت که با توجه به نبود پناهگاه مناسب برای قذافی و دیگر دیکتاتورهای سرنگون شده کشورهای عربی ، اسد می کوشد تا ماوای مطمئنی برای خود بیابد .
جمهوری اسلامی در گذشته بارها از چرخشی ناگهانی و یکباره در مواضع اصولی و به ظاهر غیرقابل تغییر خود دست زده و بعید نیست این بار هم برای عدم رویارویی با حکومت آتی سوریه ، یا از پذیرفتن بشار اسد خودداری کرده و یا بعد از پناه دادنش ، از وی بعنوان اهرمی جهت فشار بر حکومت آینده سوریه استفاده نماید و به فرض تضمین منافع جمهوری اسلامی در منطقه توسط حکومت انقلابیون ، بعید نیست که وی را دودستی تقدیم حکومت انقلابیون دهد !
امری که با توجه به مشی حکومتهای روی کار آمده در کشورهای عربی بسیار بعید می نماید .
گفتنی ست رهبر جمهوری اسلامی در حالی اسد را به گفتگو با مخالفانش ترغیب می نماید که چندی قبل در جمع فرماندهان سپاه ، نمایندگان سوری و فرماندهان حزب اله لبنان خواستار " مبارزه با دشمنان خدا در سوریه " شده بود و بسیاری فتوای وی مبنی بر قتل مخالفان اسد در سوریه را محکوم کرده بودند .
بهرحال بسیار دیدنی خواهد بود مذاکره یارغار خامنه ای با دشمنان خدا با واسطه گری ولایت امر مسلمین !

شنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۹۰

روز وبلاگستان

قرار شده هروبلاگی مطلبی را به روز وبلاگ فارسی اختصاص بده . معمولا من بمناسبت ها زیاد توجهی ندارم ، شاید این یک عیب باشه ، که هست ، اما اینمورد با بقیه فرق میکنه چون قراره یک حرکت جمعی باشه ، شاید بتونه کمک کنه دوباره وبلاگستان جان تازه ای بگیره :
روز جهانی وبلاگ !
درست یادم نمیاد از چه روزی وبلاگ نویسی را آغاز کردم ، شاید اواخر سال 83 یا اوایل سال 84 بود که وبلاگی را در پرشین بلاگ براه انداختم .
من حتی نمیدونستم چطور باید یک وبلاگ را درست کرد ، برادرم زحمتش را کشید و نام وبلاگ هم انتخاب اوست . اما از زمان شروع تا یکی دو سال بعد فقط در بلاگفا و پرشین بلاگ می نوشتم و مصیبت این بود که این دو سایت بعد از گذشت چند ماه در وبلاگم را تخته می کردند !( جالبه که بعد از مدتی دوباره با همان آدرس و نشانی همان وبلاگ را می تونستم ثبت کنم ، روز از نو و روزی از نو )
شاید حدود هفت هشت وبلاگم در این دو سایت نفله شدند و من پررو تر از آنی بودم که از کار دست بکشم .
به محض بسته شدن وبلاگم ، وبلاگی دیگر را براه می انداختم تا اینکه به پیشنهاد قلم ( پیوند کده ) به بلاگ اسپات اسباب کشی کردم . اولین دوستانم را در بلاگفا یافتم : باران زیبا ، کیانوش ، قلم ، ناخدا میداف و ...

اما چرا وبلاگنویسی !
آدم وقتی از وطن دور میشه ، و مخصوصن وقتی که مجبوره در محیطی تلخی های غربت را تحمل کنه که مردمش تو را در هرحال و همیشه بعنوان یک خارجی و وصله ناجور می بینند ، دلتنگی ها و غم غربت چنان بر تو سنگینی میکنه که باید راهی بیابی تا بتونی با اصل خودت ( وطنت ، فرهنگت و زبانت ) ارتباط داشته باشی .
بویژه اینکه مردم دور و برت کشورت را با حکومتت میشناسند و هر رفتار و گفتار آنها را به حساب فرهنگ و آداب و رسومت به حساب میارند . خیلی تلخه که می بینی همسایه ات بعد از صبح بخیر ، جمله ای از مسئولان ( حاکم ) بر کشورت را بازگو می کنه و نیشخندی میزنه که گویی در دل میگه ، هی ببین چه خوش شانسی که ...
باید جایی فریاد میزدیم که " ما ایرانیم " ! نه آنها که بنام ما ، هر خرافه ای را با صدای رسا بیان می کنند تا آبروی نداشته شان را به فرهنگ و هویت ملی ما گره بزنند. غده ای که در گلو بود راه نفس می بست ، مهم نبود که کسی شنوای حرفت باشه یا اصلا کسی به وبلاگت سربزنه ، مهم برای من این بود که موجی براه بیفته و بنوعی اعلام کنیم حساب ایرانیان را از جمهوری اسلامی جدا کنید .
مهم این بود که هر روز تعداد وبلاگها بیشتر بشه .
کم کم حس مشترکی بین اهالی وبلاگ فارسی دیدم ، با وجود سلیقه های متفاوت ، دیدهای متغایر و موضوعات مختلف ، همه ( خودآگاه یا ناخودآگاه ) کمک می کردند تا دنیایی از جنس دیگه ساخته بشه ، فضایی که می شد در آن حرف دلت را بزنی ، از تجربه ها و خاطرات گرفته تا آرزوها و اهداف ، هیچکس مانعت نمی شد ، پرده حجب و رودربایستی ها به کنار میرفت و تو همانی می شدی که می خواستی . کم کم یاد گرفتم چطور وبلاگ هایی را بیابم که قلمشان به دلم می نشست .
نوشته کسانی را براحتی ( و به روز ) در اختیار داشتم که قبل ها برای پیدا کردن کتابشان باید به هزار در میزدم . و این معجزه وبلاگستان بود .

اما !
امروز که میبینم دوستان یکی یکی از این فضا دل میکنند دچار نوعی افسردگی میشم ، وقتی حکومت غاصب کشور دنیای وبلاگ ما را چنان مهم میبینه که برای چنگ انداختن بر آن حاضره تا سرمایه و وقت گزافی را پرداخت کنه ، چرا باید ما با کم کاری و دلسردی تن به خواست آنها بدیم .

وقتی سراغ وبلاگ هایی میرم که زمانی پر رونق بودند و امروز سرایشان سرور گذشته را نداره ، حسرت می خورم .
ما ایرانیم ، اما نکنه واقعا ما ایرانی ها همینیم که زود دلسرد و خسته میشیم ؟!

تا دنیا بدلیل همین نوشته هایی که هرکدام از ما در خلوتی و خلوصی می نویسیم ، توجهش به صبوری و متانت مردم تحت ستم ما جلب شد، سلاح را به صلاح غاصب زمین و ظالم زمان ، زمین گذاشتیم .
روز وبلاگستان فارسی ست ، کاش وبلاگنویسان همتی می کردند و رونقی دوباره به این دنیای مجازی می بخشیدند .
و باز رسم این روز بر اینه که هر کسی نام چند وبلاگ مورد علاقه اش ذکر کنه .
دلم می خواد قبل از همه از دو وبلاگنویسی نام ببرم که اولی ، آخرین جمله اش یادی از وبلاگنویسها بود و دومی تا آخرین ثانیه حیاتش ( بر روی تخت بیمارستان ) مشغول نوشتن مطلب ( در وبلاگش ) .
جای ناخدا میداف و رامین مولایی خیلی خالیه .
من به همه وبلاگهایی که در پیوند وبلاگم قرار دارند ، علاقه دارم .خیلی از وبلاگهایی که خیلی دوستشون داشتم دیگه به روز نمشند ، مثل هاله ( کجایی ؟! ) ،مثل کیانوش ( تو دیگه چرا ! ) ، مثل قلم ( که فکر میکنم ازدواج کرده ! ) ، مثل مینو صابری ، مثل خیلی ها که فیس بوک وقتشون را پر میکنه ، ... چی بگم آخه !
فقط میتونم بگم حیف و صد حیف .اما امیدوارم اینها هیچوقت ناامید نشند :

باران زیبا ، نق نقو ، بلوچ ، مانی خان گل ،هادی خرسندی ، حسن درویش پور ، درپیروی از خرد ، کریم پورحمزوی ( با معرفت ) ، حافظه تاریخی ، اسد و بیلی ،مسعود برجیان ، یک گیله مرد ( کم کار شده ) ، عمو اروند ، امیریه ( استقلالی ) ، شهربانو ، فرهاد سلمانیان ( با همه کم کاریها و گرفتاریهایش ) ، کلموک جان ، ف م سخن ، ملای هیز ، خسن آقا ،زیتون ، بابک داد ، سیپریسک ، جمهور ، نوری علاء ، لقمانعلی ،زنانه ها ،دارالمجانین ، ...

پنجشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۰

بیچاره زنانی که در این مجلس نماینده دارند !

فاطمه آلیا ، نماینده مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: افزایش کاندیداهای زن برای رقابت در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی از مهمترین برنامه هی فراکسیون زنان در آستانه انتخابات مجلس است.
فاطمه آلیا همانی ست که گفته بود : فحاشی مرد به زن خشونت نیست ! وی از مدافعین جدی تعدد زوجات ست و در این رابطه فرموده :
" فلسفه‌ تعدد زوجات در نهايت به نفع زنان است و زنان بايد تلاش کنند که اين مسأله در بستر صحيح خود جا بيفتد."

اکنون می توان دلیل حمایت قاطع آخوندها از حضور چنین زنانی در مجلس را بهتر درک نمود که با حضور چنین نمایندگانی در مجلس ، زنان کشور نیازی به دشمن ندارند !


Free counter and web stats