000

شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۸

حافظه ملت

حسنی ، امام جمعه ارومیه ( رضاییه ) : جنازه هاي اعدام شده ها در خيابانهاي تهران در مقابل ديد عموم قرار بگيرد.

مردم ما یاد تمام این شهدا را گرامی خواهند داشت و از یاد نمی برند عزیزان خود را . بهتر ست شما عکس این شهدا را در اتاق هایتان نصب کنید تا از یاد نبرید چه جنایاتی انجام داده اید و به انتظار روز بازخواست بمانید .

جمعه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۸

حفظ نظام به قیمت خون مردم معترض !

در مطلبی نوشتم که کروبی هم مثل خاتمی و موسوی به مردم پشت کرد .
برخی دوستان با تحلیل هایی ( از جهت صحت قابل قبول اما از جهت سلامت مردود ) نظر بر این داشتند که موسوی و کروبی سعی می کنند تا خامنه ای را از باند تندرو جدا سازند تا با هزینه ای کمتر بتوانند احمدی نژاد و باند قدرت را به زیر کشند و با مبارزاتی مدنی (!) در طی سالهایی چند نهایتا حکومت را دستخوش تغییرات بنیادین نمایند . هرچند این تحلیل بدرستی گویای جریان پشت پرده ای ست که فضای سیاسی ایران را آبستن حوادث بسیاری نموده ، اما اصل ماجرا به قوت خود باقی ست : آنانی که ادعای رهبری جنبش سبز را دارند ، از مردم جدا شدند !
مشخص شد که با تکیه به بیانیه ها و سخنان این عده نمی توان امید به بهبودی اوضاع کشور داشت که صنم آرزومندان ، سجده کننده بتی یاسمن کش ست .
مردم در روزهای ابتدایی اعتراض خواهان ابطال انتخابات و حذف احمدی نژاد بودند اما به تدریج و بویژه با ریخته شدن خون جوانان و اعمال جنایات از سوی حکومت ، سطح مطالبات مردم نیز به تبع آن بالا رفت و اینک آنچه از شعارهای مردمی که در خیابان خون می دهند و با مزدوران حکومتی مقابله می کنند ، بر می آید چیزی نیست جز حذف مقام ولایت فقیه و تغییر حکومت دینی .
دقیقا بهمین دلیل موسوی و کروبی و خاتمی احساس خطر کرده اند ، چه آنها بدرستی می دانند در صورت تغییر رژیم ، جایگاهی در حکومت آتی ایران نخواهند داشت .
در آخرین مصاحبه کروبی با روزنامه ای انگلیسی زبان ( منتشر شده در سایت رادیو فرانسه ) وی به صراحت از شعارهای مردم تبری می جوید و امیدوارانه به فردایی می نگرد که نه تنها مقام ولایت فقیه ، که حتی شخص خامنه ای بعنوان رهبر در آن جایگاه خود را حفظ خواهند کرد . و این یعنی نادیده گرفتن خواست مردم و تن دادن به توصیه ( حکم ) رهبری که دستش به خون مردم آغشته شده .

بنابراین با احترام به عقاید و آرای دوستانی که صحبتهای کروبی و موسوی را به استراتژی سیاسی معقول تعبیر می کنند و امید دارند تا این سیاست بتواند خامنه ای را وادار به دوری از باند قدرت نماید ، باید عرض کنم ، مشکل اصلی قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی ست و با این ترفند ها شاید ( شاید ! ) بتوان مصباح یزدی و احمدی نژاد و سران سپاه را از مدیریت کشور حذف نمود اما چه تضمینی ست تا در آینده به آرای مردم بها داده شود ؟
بایستی با دیدی منطقی به قوانین حاکم و رایج ( بویژه قانون اساسی مطلوب کروبی و موسوی و خاتمی !) نگاه کرد . در این مجموعه قوانین هیچ نقشی برای مردم در نظر گرفته نشده و مردم در چنین حکومتی فقط باید دعا کنند تا شخص رهبر مثلا پسر خدا یا پسر پیامبر باشد تا بتواند با نادیده گرفتن اختیارات بی حد و مرزش ، آرای مردمی که در قوانین به هیچ انگاشته شده اند را به قدرت حکم حکومتی خویش جاری سازد . دعایی که در طول تاریخ از سوی هیچ مقام و فرماندهی اجابت نشده که اگر می شد ، فرمانده و رهبر می بایستی حکم به عزل خویش می داد !

امیدوارم دوستان بار دیگر به صحبتهای کروبی و بویژه مصاحبه وی با روزنامه انگلیسی (خبر در سایت رادیو فرانسه ) توجه نمایند تا دریابند همانگونه این شیخ صریح اللهجه بیان نموده : هرجا خطری برای نظام جمهوری اسلامی احساس شود ، عوامل حکومت ( اعم از حاکم و محکوم ) یک دل و یک صدا معترضان را خاموش خواهند کرد !
باید از کروبی ممنون بود که چنین بی غل و غش و صریح امید امیدواران را به یاس تبدیل نمود و چشم همه را باز کرد تا بدانند در این راه پر خطر ، مردم ناخدای کشتی ایران هستند که باید به تنهایی این کشتی بحران زده و مورد دستبرد دزدان دریایی قرار گرفته را به ساحل سلامت رسانند .
تا همینجا هم مردم آبرویی به همه ما ایرانیان بخشیده اند و وظیفه مایی که نمی توانیم در اعتراضات داخلی مردم همراه آنها باشیم این ست که صدای مظلوم وطن را به پهنای کره زمین و به بلندای آسمان منعکس کینم .
______________________________
نتیجه بیانیه موسوی و نامه خاتمی و سخنان کروبی : شروع اعدامها ، ترور و ....
تصور می کنند مردم پشتشان خالی شده ، آنقدر سوی چشمشان محدود است که نمی بینند مردم بدنبال هدف جدیدی هستند که از اهداف سیاستمداران کهنه کار جمهوری اسلامی فاصله ای بعید دارد . اعدامها هر روز فاصله مردم با بیت رهبری را کم می کند ، دور نیست زمانی که مشت مردم ، درب خانه خامنه ای را از جا برکند و رودررو با رهبر مزدوران حرف خود به کرسی نشانند .

سه‌شنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۸

تغییر قوانین اقامت در آلمان در مورد ایرانیان بدلیل اوضاع وخیم ایران

تلویزیون ایرانیان برلین :
گفتگو با آقای حمید نوذری ( مسئول کانون پناهندگان سیاسی دربرلین ) در رابطه با تغییر قوانین اقامت در آلمان مورد ایرانیان بدلیل وخامت اوضاع ایران .
حمید نوذری از افزایش تعداد پناهندگی ایرانیان به آلمان ( آمار سال 2009 ) خبر داد که بیش از تمامی سالهای پیشین بوده ! دوستان عزیزی که در رابطه با وضعیت اقامت خود در آلمان مشکلاتی دارند می توانند از حمایت بی دریغ حمید نوذری برخوردار شوند . وی از جمله کسانی ست که جایگاه قابل توجهی نزد مسئولین آلمانی داشته و از این وجهه برای رفع مشکلات هموطنان ایرانی استفاده می کند .

مصاحبه با خانم شادی امین پیرامون وضعیت زنان همجنسگرا . وی با نقد رفتار جمهوری اسلامی " در موافقت با تغییر جنسیت افراد " پرده از اهداف نظام سرکوبگر برداشته و تلاش می کند تا با برپایی تجمعات اعتراضی و اطلاع رسانی ، توجه مردم و مسئولین را نسبت به سرکوب و آزار افراد همجنسگرا در ایران جلب نماید .

سفارت جمهوری اسلامی در نظر دارد تا سالگرد انقلاب اسلامی را در برلین ( در هتل ماریتیم ، 20 بهمن ، نهم فوریه ) جشن گیرد .
شبکه جوانان ایرانی در برلین تلاش می کند تا این روز را به روز " اعتراض به جنایات حکومت علیه ملت " تبدیل نماید . سپیده از شبکه جوانان ایرانیان در برلین در این رابطه توضیح می دهد . لازم به توضیح است ، در روز عاشورا نیز اعضای این شبکه در مراسمی که توسط سفارت در محل حسینیه سفارت ( موسوم به دفتر ایرانیان ) برگزار می شد ، حضور یافتند و نسبت به جنایات حکومت علیه ملت مظلوم ایران اعتراض نمودند که بازتاب مناسبی در سایتهای اطلاع رسانی در پی داشت .


دوشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۸

تهدید خامنه ای اثر کرد : خواص از عوام جدا شدند

بدنبال اولتیماتوم خامنه ای به خواص برای تسلم شدن ( تا 22 بهمن ) ، آقایان خواص بی خاصیتی خود را نشان دادند !
شمایی که با تشری به رهبری کرنش می کنید چگونه داعیه رهبری مردم را داشتید ؟!
خواصی بی خاصیت ، شما فقط نقش سوپاپ را بازی کردید تا تلاش مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی را تبدیل به تغییر دولت نمایید اما نهایتا وقتی فهمیدید مردم مصمم تر از تصور شما هستند ، حکم حکومتی را گردن نهادید تا ثابت کنید : آری ، نظر رهبر بر آرای ملت مقدم است ! اف بر شما !

کروبی : آرای مردم در برابر نظر مقام ولایت ارزشی ندارد !

بدنبال موسوی ، خاتمی و کروبی هم از موج مردم به هراس افتادند ، مبادا این موج کشتی جمهوری اسلامی را در دریای خروشان مردم غرق کند .
آقای کروبی ، آقای موسوی ، آقای خاتمی ، خسته نباشید !
این بود مزد مردمی که برای دفاع از آرای شما همه چیز خود را در حمایت از شما باختند ، اما خود را یافتند . و این یافته ارزشی به مراتب والاتر و بالاتر از آرایی دارد که بنام شما به صندوق ها ریختند .
مردم ایران امروز بوضوح دیدند که همه ادعاهای موسوی و خاتمی و کروبی در حمایت از مشروعیت آرای مردم ، فریبی بیش نبوده .
کروبی بوضوح اعلام نمود ، با اینکه به تقلب در انتخابات ایمان دارد ، اما چون خامنه ای حکم احمدی نژاد را تنقیذ نموده ، به این حکم گردن می نهد و احمدی نژاد را رییس دولت می داند .
خاتمی هم در نامه ای ریاست احمدی نژاد بر دولت را برسمیت شناخت !
بعبارت ساده تر : حکم خامنه ای بالاتر از آرای مردمی ست . یعنی همه آنچه ذوب شدگان می گفتند را تایید نمود " همه عبادت ملت یکطرف ، یک آمین رهبری یکطرف " ، " رای و نظر مردم فقط در صورتی مورد قبول است که تایید ولایت فقیه را بهمراه داشته باشد " ، آرای مردم بدون امضای ولی فقیه پشیزی ارزش ندارد " ....
اف بر شمایی که داعیه حمایت از مردم را داشتید . اف بر همه شمایی که حاضرید خون مردم بر زمین ریخته شود ، به جوانان وطن تعرض شود اما مبادا غباری بر دامان حکومت مطلقه فقیه بنشیند .
مگر عبای ولایت چه امتیازی بر تن خامنه ای می نشاند که نظر وی را مقدم بر خون و جان و ناموس ملت می دانید ؟
یادتان رفته این شیخ علیل همان حجة الاسلامی ست که در زمان بهشتی وجود ابراز نظر نداشت ؟
این همان شیخی ست که وقتی در خبرگان نظر به رهبریش دادند پشت تریبون رفت و ملتمسانه گفت اگر رهبر شوم ، امر و نهی باید کنم و می ترسم در آن زمان از من حمایت نکنید . یعنی خود به زبان خود اعتراف نمود حتی بین شیوخ حوزه نیز اعتباری ندارد و التماس دعا داشت برای حمایت !
حال به جایی او را رسانده اید که دیگر حتی دست خودتان هم به او نمی رسد ، حتی خدایتان هم باید از او وقت ملاقات بگیرد تا آیاتش از اعتبار نیفتد !
اف بر شما که وطن را به بی وطن فروختید !
مردم امروز تنهایی خود را باور نمودند . از امروز باید شعار مرگ بر ولایت فقیه رساتر شود ، باید سلاح بدست گرفت و هر ضربه حکومت را شدیدتر به خودش برگرداند . بارها نوشته ام که آخوند هرگاه به مانع سخت رسد ، چون موش هراسان می شود و هرگاه در مقابلش نرمش به خرج دهند ، گستاخ تر و بی پرواتر حمله می کند .
نمونه های بسیار از این موارد را شاهد بودیم ، نوشیدن جام زهر خمینی بدنبال سرنگونی هواپیمای مسافربری توسط ناو امریکایی ، دست کشیدن ( توبه کردن ) از صدور انقلاب بواسطه تهدید کشورهای همجوار و حمایت امریکا از آنان ، آزادی کارکنان سفارت امریکا پس از آنکه مشخص شد ریگان به کاخ سفید راه یافته ( وی قول داده بود کارکنان سفارت را حتی به قیمت حمله نظامی به ایران آزاد کند ) و ....
برای آنکه آخوند تسلیم شود باید مقابله کرد ، با همان زبان خودشان ، چشم در مقابل چشم ، مشت در مقابل مشت !
آقایان : خاتمی ، موسوی ، کروبی !
بی جهت سعی نکنید کشتی جمهوری اسلامی را در دریای خروشان مردم به ساحل حکومت مطلقه بلاهت وقیح برسانید ، نه شما پیامبر خدای کتب مقدسید و نه این مردم امواج دریای داستانهای قدیم که به حکم شما آرام گیرند و ساکت نشینند . قبل از غرق شدن کشتی سوراخ و رنگ و رو رفته جمهوری اسلامی ، خود را بدامان امواج بیندازید ، شاید شاخه ی لطفی از این مردم شما را به ساحل رساند .

یکشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۸

عینکم کو ؟ کجاست ؟!

اندر حکایت جا گذاشتن عینک با گاز زدن به قسمتی از ( کفش های ) سهراب سپهری !
دیروز خواب ماندم و باز مدرسه ام دیر شد ! به تلافی تصمیم گرفتم به کتابخانه بروم و آنچه که مدتهاست بدنبال یافتنش بودم، بیابم.... رفتم ، اما در آنجا دیدم که نمی بینم من !
آه ! چشمهایم کو ؟!
یادم رفته بیارم ، چشمهایم را که با آن می دیدم
آنچه اکنون در نگاه .... تیره و تار ست هنوز !
باید اکنون بروم
و چمدانی را که به اندازه قاب عینکم جا دارد بردارم
و به سمتی بروم که مناظرخار نیست
سیمای قشنگ دختران هم تار نیست !
عینکم کو ؟ کجاست ؟!
عینکم در پی بی چشمی خویش می گرید
و دو چشم تارم ... خفته اند و من هنوز بیدارم !
سوی چشمم همه سوی اویند ،
تا که خود را جویند

نازنین عینکی بود عینک من !

شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۸

اگر می خواهید در ایران بمانید !


احمد خاتمی ، امام جماعت ذوب شدگان ، در خطبه های نماز جمعه حرف دل مردم را زد ، وی خطاب به آنانی که وی آنها را رهبران جنبش سبز قلمداد می کند ، توصیه نموده :
اگر می خواهید در ایران بمانید ، خط تان را جدا کنید .
اتفاقا همین توصیه را مردم نه فقط به منتقدان دولت ( آنانی که سنگ قانون اساسی و حاکمیت جمهوری اسلامی را به سینه می زنند ) ، که به این جناب و همفکران قداره بندش می کنند :
آقایان !
اگر می خواهید در ایران بمانید ، خط تان را از بیت رهبری و حامیان رییس دولت کودتا ، از چپاول کنندگان بیت مال ،از آمران و عاملان سرکوب مردم جدا کنید . تا سحر ( محو سیاهی شب تار حکومت بلاهت وقیح ) وقتی باقی نیست !

جمعه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۸

ترس خواص بی خاصیت از پیروزی مردم !

22 بهمن روز سرنوشت است ، آنچنانکه که حتی خامنه ای هم برای این روز خط و نشان کشیده و خواص و عوام را تهدید به مقابله ای نموده که گویا مرگ یکبار و شیون یکبار .
اینکه رهبر هنوز باور نمی کند اندک آبرو و جان ناقابلش هم دیگر نمی تواند مردم را از اعتراض به ریا و تقلب و رمالی حکومت برحذر دارد ، اینکه خامنه ای هیچ راهی جز سرکوب و خشونت و تهدید به ذهنش نمی رسد ، جای تعجب نیست ، شگفت زده از آنیم که می بینیم خواصی (!) که ادعای فراوان داشتند ، درست در زمانی که رهبر و دستیارانش در مقابله با مردم کم آورده اند ، خاصیت خواص بودن خود را هویدا کرده اند و می کوشند تا راهی برای بقای جمهوری اسلامی بیابند . پیشنهاد سازش یعنی قبول حاکمیت ولایت فقیه .
اینکه در چنین حکومتی چگونه می توان بدنبال دستیابی به آزادی و امنیت و رفاه بود ، سوالی ست که بیش از سه دهه بی پاسخ مانده . خواص مورد عناد حکومت تصور می کنند مردم ماموران آنها هستند تا هر زمان که بخواهند ملت را دوباره وادار به اعتراض و خون دادن کنند .
آقای کدیور همراه با بسیاری از خواص دیگر ، تلاش می کند تا با حفظ جمهوری اسلامی و تکرار شعارهایی که بارها قبل و بعد از پیروزی انقلاب از زبان خمینی شنیده بودیم ، این باور را جا بیندازد که می توان در پناه قانون اساسی فعلی به آزادی و امنیت و رفاه دست یافت ! (اینجا)
کدیور عزیز بر کم هزینه بودن چنین راه حلی پافشاری می کند و غافل از آنکه تا کنون هم هزینه ای کم داده نشده . آقای کدیور عزیز !
شما بیشتر و بهتر از همه ما قشر روحانیت را می شناسید ، هر گام به عقب بروید ، چندین گام به جلو می آیند و هر چه سکوت کنید ، فریادشان بلندتر می شود . در مقابله با آخوند باید آنها را متوجه نمود که زور بیش از توان تحمل آنهاست ، آنگاه به سادگی آب ، جام زهر می نوشند و رضا می دهند به آنچه رضایت شیطان کبیر و صغیر است !

شاید بد نباشد به جناب کدیور و دوستان همفکرش یاد آوری نمود به قانونی که حاکمیت را از ملت سلب و به موجودی آسمانی اما بی زبانی تحویل می دهد که زبان گویایش قشر روحانیتی هستند که در این 30 سال هنر خود در غصب قدرت و اندوختن ثروت و جاری ساختن خون ملت آشکار نموده اند ، نمی توان اعتماد نمود . آزموده را آزمودن خطاست !
آقای کدیور عزیز !
نمی توان دل خوش داشت که اگر قدرت به کسی سپردیم ، انشاالله که وی عادل باشد و رئوف و کاردان . و اگر چنین نبود ، با گذر از خون ملت ، سکان به دیگری بسپاریم و بگوییم انشاالله که این چون قبلی نیست !
باید قوانین را زیر و زبر کرد تا فرصت تکروی و استبداد از فرصت طلبان گرفته شود .
باور دارم حتی اگر پیامبر هم حاکم ایران شود و اختیاراتی چنین به او دهند و خیل ذوب شدگان هر روز دوره اش کنند که تو خدایی و اگر بخواهی ، می توانی حکم خدا را ابطال نمایی ، تو کسی هستی که مثل هیچکس نیست و ....
در چنین شرایطی ، پیامبر هم باور می کند که جایگاهی فراتر از خدا دارد و دستور دستگیری خدا را صادر می کند ، چه رسد به طلبه هایی که به قول خودتان دود چراغ یارشان بوده و حجره این تنگ دنیایشان ...
_____________________
برای دیدن ترس حاکمیت از 22 بهمن به این دو لینک لطفا توجه کنید :


اولتیماتوم رهبر جمهوری اسلامی به مخالفان

وحشت از ۲۲ بهمن سبز و دروغ های امنیتی حکومت


پنجشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۸

برای خلیل درمنکی !

وبلاگ کافه کلمه :

کاش دستفروش بودی خلیل درمنکی !

کاش معلم بودی خلیل درمنکی

کاش بازیگر سینما بودی خلیل درمنکی

کاش خواننده ی رپ بودی خلیل درمنکی

کاش عضو شرکت واحد بودی خلیل درمنکی

کاش راننده ی تاکسی بودی خلیل درمنکی

کاش میوه فروش بودی خلیل درمنکی

کاش کفاش بودی خلیل درمنکی

اصلا کاش دستفروش بودی خلیل درمنکی

فقط نویسنده نبودی خلیل

چون اگر به جای نویسندگی هر شغل دیگری داشتی

از سوی هم صنفی هات تلاش بیشتری برای آزادی ات صورت می‌گرفت

کانون نویسندگان یعنی کشک چون برای این کانون خواب زده مرگ فلان آیت الله ارزش خبری بیشتری دارد تا تلاش برای آزادی یک نویسنده

برای کانون نویسندگان توقیف فیلم فلان کارگردان درجه چندم ارزش پشت پرده ای بیشتری دارد تا تلاش برای آزادی یک نویسنده

کانون نویسندگان یعنی کشک وقتی مصاحبه با فلان رسانه ی غربی ارزش بیشتری داشته دارد تا تلاش برای آزادی یک نویسنده

و رفاقت در ادبیات یعنی کثافت محض وقتی برای اعتراض به دستگیری یک نویسنده نگاهمان به بی بی سی و صدای آمریکا باشد که چقدر در مورد این خبر مانور خواهند داد.

رفاقت در ادبیات یعنی کثافت محض وقتی نگران این هستیم که مبادا رسانه ای شدن خبر دستگیری یک نویسنده به او اعتباری بدهد که باعث کمرنگ شدن کارنامه ی ما در فضای ادبی باشد.

کاش دستفروش بودی خلیل درمنکی

کاش هرچه بودی نویسنده نبودی تا دستکم در این شرایط خیالت راحت بود که رفقای هم صنفی ات به همان اندازه که برای تحریم جشنواره های دولتی ، برای آزادی فلان خواننده ی رپ، برای رفع توقیف فیلم فلان کارگردان و برای مراسم ختم فلان آیت الله و برای هزاران موضوع دارای موج رسانه ای دیگر زور می زنند و امضا جمع می کنند برای آزادی توی نویسنده هم دست به قلم خواهند برد بدون اینکه به تفاوت دیدگاهشان با تو در حوزه ی ادبیات، به اختلاف نظرشان با تو در مورد فلان نویسنده ی خارجی و هزاران اختلاف دیدگاه دیگر توجه می کردند همانطور که اهالی شرکت واحد در اعتراض به دستگیری اعضای هم صنفی خود اختلاف نظرشان در شیوه رانندگی و بلیط فروشی را بهانه قرار نمی دهند.



سه‌شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۸

استمداد FBI از وبلاگ تقویم تبعید

FBI در تلاش برای بازسازی تصویر امروزی بن لادن به بن بست رسید و در همین راستا از وبلاگ تقویم تبعید درخواست نمود تا چهره بازسازی شده بن لادن را تکمیل نماید .
وبلاگ تقویم تبعید با بهره از نرم افزار " تصویر سازی به کمک اصول فکری و مبانی اعتقادی افراد " اقدام به تکمیل تصاویر ارایه شده توسط FBI نمود که حاصل آن را ملاحظه می فرمایید :


دوشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۸

مصاحبه با مینا احدی

اعتراض به حکم اعدام فرزاد کمانگر و حبیب لطیفی و حمایت از جنبش مردم ایران در هوایی سرد در برلین :
مینا احدی خطاب به مردم برلین : فرقی نمی کند شما عضو چه گروه و حزبی هستید ، همه باید به خیابانها بیاییم و علیه اعدام و سرکوب در ایران اعتراض کنیم .... من صدای زنان و جوانانی را منعکس می کنم که چند روز قبل از اعدام با من صحبت کردند و تقاضای نجات جانشان را داشتند ، من صدای زنی را منعکس می کنم که چند روز پس از صحبت با او ، سنگسار شد ....


جمعه، دی ۲۵، ۱۳۸۸

مربی تیم ملی شطرنج یا بسیجی چماقدار ؟!

تلویزیون جمهوری اسلامی ، برنامه ورزشی :
ورجینیو ، مربی بلاروس تیم ملی شطرنج ، در فرودگاه همدان بازداشت شد !
ماموران ضمن بازدید کیف مربی شطرنج ، در آن پوکه فشنگ و چاقو کشف کردند ، اما این مربی بلاروس با شیرین زبانی گفته : بنده همدوش برادران بسیجی در سرکوب دویست سیصد تا خس و خاشاک مشارکت فعال داشتم و این ابزار مقابله مسالمت آمیز با آشوب طلبان ست . چنانچه داشتن این ابزار را جرم بدانید باید گواهینامه مرا هم توقیف کنید چرا که برادران همرزم با اتومبیل از روی مردم رد می شوند و بنده هم بهمین جهت گواهینامه خود را همیشه همراه دارم !
ماموران فعلا سرگرم بررسی این موضوع هستند که آیا بجز رزمندگان حزب اله لبنان ، خارجیان دیگری هم مجاز به سرکوب خس و خاشاک هستند یا خیر .
اطلاعات بعدی بمحض وصول به سمع و نظر علاقمندان خواهد رسید !

پنجشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۸

وقتی انقلاب اسلامی از خودش هم می ترسد !

1. در پی وقوع زلزله در هاییتی ، سخنگوی وزارت خارجه اعلام نمود : دولت ایران با دولت هاییتی در مورد کشته شدن انسانها در واقعه زلزله ابراز همدردی می کند .
در این پیام آمده : ای دولت هاییتی ، لطف و نظر خدا را نادیده مگیرید که کاش این زلزله در ایران می آمد و جمع بسیاری از مردم زیر آوار کشته می شدند تا دیگر به خیابانها نیایند .
نمی دانید چه سخت ست هزینه کردن و بسیج عده ای گوشکوب که با دسته بیل و سیخ و چاقو و زنجیر به جان مردم بیفتند . ما مجبور شده ایم عده ای را هم از برادران حزب اله لبنان قرض بگیریم تا مردم را به زور زیر خاک کنیم و شما چه سعادتمندید که لطف و نعمت الهی بر سرزمینتان نازل شده ، قدر بدانید و با روحیه ای شاد سالها حکومت کنید . البته ندادن خمس و زکات از دلایل وقوع زلزله می باشد . هرگاه اطمینان از عدم وقوع دوباره زلزله یافتید ، اطلاع دهید تا طلاب درس آقای مصباح را برای ارشاد مابقی مردم بفرستیم .
.........................................

2. پخش تصاویر مربوط به دوران انقلاب که منعکس کننده روحیه نبرد و تلاش برای پیروزی باشد ، از تلویزیون آقای خامنه ای ممنوع شد !
اینجاست که باید گفت حالا انقلاب اسلامی از سایه خودش هم وحشت دارد ! اگر تکیه مسئولین بر مردم بود ، می بایستی از پخش چنین تصاویری استقبال کنند تا شاید مردم ، دوران انقلاب را بیاد آورند و به احترام تلاش خود و شهدای بسیاری که تقدیم خاک مقدس ایران کرده اند ، از تفرقه بپرهیزند . اما ....
می ترسند چون مردم متحدند برای سرنگونی حکومت دینی . برای برکناری حکومت خلیفه ای ، برای دستیابی به آزادی ، برای آنکه ایران را به ایرانیان بازگردانند .
.......................................
3. امروز در تماس با ایران برایم گفتند :
مردی که ماشین نیروی انتظامی از روی آن رد شده ، شهریار فرج زاده ( معروف به فرجی ) بوده ، حدودا 36 ساله و پسری 6 ساله داشته ، مادرش دچار ناراحتی های شدید روحی ست ( مرز جنون و دیوانگی ) و پدرش در سی سی یو بستری ، مراسم ترحیمش در میان حفاظت شدید ماموران بالاخره بعد از حدود 20 روز ( از سوی عمویش ) برگزار شد ...
خدا به نزدیکانش صبر دهد و به یارانش توان مضاعف برای رسیدن به هدف .
حالا کدام زبان تسلی دهنده ای می تواند پدر و مادر و یا حتی کودک ( فعلا ) خردسال وی را از فکر انتقام قاتلین و آمرین به جنایت منصرف کند ؟!
آقای خامنه ای !
دشمن در کنار مرزها نیست ، در میان ماست ، در جمارن ! دشمن ملت تویی !
......................................
4. هنر فاطمه گودرزی در عصر بی هنری هنرمندان !
فاطمه گودرزی هم داوری جشنواره دهه فجر را نپذیرفت .

در دوره ای که امثال شریفی نیا به شرافت هنری خود پشت می کنند و احمد نجفی ، مجید مظفری و صالح علاء ... خدمت به قاتل مردم را به افتخارات خود می افزایند ، هنر فاطمه گودرزی در رد پیشنهاد دولت ، جلوه ای مضاعف می یابد .
......................................
5. آقای جوادی آملی که انگار در خواب اصحاب کهف فرورفته و از آنچه در دور و برش می گذرد هیچ خبری ندارد ( شاید هم خبر دارد ولی هسته های استراتژیکش به حلق چسبیده ) فرموده : به شبهات باید پاسخ دهیم .
آقای آملی لطفا فعلا به محکمات توجهی نمایید ، شبهات پیکشتان !

چهارشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۸

امام بی امت یا امت بی امام !

آقای سعیدی نماینده رهبری در سپاه پاسداران فرموده : بدترین نمره برای هر امتی آن است که رهبری امتش از او راضی نباشد !
اصولا امام باید ابتدا موازین اعتقادی خود را پیشنهاد دهد تا عده ای که این اصول را می پذیرند بر گرد او حلقه زنند .
مثلا پیامبر اسلام مردم را به پیروی از آیین اسلام ( بمعنی خاص آن یعنی آیات قرآن ) دعوت نمود و رهبری آن عده از کسانی که به او گرویده بودند را در دست گرفت .
بعبارتی رهبری ( حتی پیامبر ) فقط بر آنانی بود که دعوت و ادعای وی را پذیرفته بودند .
در مذهب تشیع ، نظر بر این است که امامت سوای پیامبری ست ، یعنی وظیفه پیامبر ابلاغ دستورات خداست و وظیفه امام ، رهبری مومنان ( ایمان آورندگان ) . از این رو وظیفه ائمه را سخت تر از وظیفه پیامبر می دانند و ...
اما نکته ای که مورد نظر نماینده رهبری در سپاه قرار گرفته و آن را چون چماقی برای تهدید مردم بکار برده ( تا مبادا امت منتقد امام شود ، ) نقش و تعریف امام در شرایط امروزی ست .
باید دقت نمود که هر امام ( بفرض قبول آیین تشیع ) امت خود ( یعنی ایمان آورندگان به آیین خود ) را رهبری می کند تا آنان را از خطا مصون دارد .
جمهوری اسلامی با رهبری آقای خمینی تاسیس شد ، وی با تفاسیری ( که همیشه مورد نزاع مفسرین ( قرآن ) و اساتید ( فقه ) حوزه بود ، ) مقام ولایت فقیه را بر مسند رهبری کشور نشاند . به تعبیری وی نقش پیامبری و نیز امامت امت خویش را ایفا نمود . پس از وی آقای خامنه ای از سوی مجلس خبرگان برگزیده شد ، اما !
آیا مردم ایران معتقد به جمهوری اسلامی و مهمتر از آن ، مومن به ولایت فقیه هستند ؟
بازگردیم به کلام نماینده ولی فقیه در مهمترین ابزار حفظ حکومت اسلامی یعنی : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی .
ایشان فرموده بدترین نمره برای هر امتی آن است که امامش از آنها ناراضی باشد !
دو حالت متصور است ، اول آنکه مردم ایران اعتقادی به مقام ولایت فقیه ندارند ، در این صورت ، مردم ، امت رهبر محسوب نمی شوند و بدیهی ست که بنا بر تعریف امام و امت ، این امام است که از جایگاه خود سقوط می کند ، چرا که امتی نیست که وی امامش باشد !
در حالت دوم ، این امت معتقد به امام ، به بیان نماینده همان امام ، بدترین نمره را دریافت کرده اند چرا که امام از امتش راضی نیست . باز به همان نتیجه می رسیم ، امت از جاده آیین امام خارج شده اند و نارضایتی امام نیز آنها را بر بازگشت به آنچه این جناب آنرا صراط مستقیم ( اطاعت از امام و جلب رضایت او ) میداند ، کارساز نیست ، لذا باز همان آش و همان کاسه : امتی نیست که امام بر آنها امامت کند !
به بیان ساده و البته منطقی ، حتی اگر کلام نماینده مقام ولایت جمهوری اسلامی را مبنا قرار دهیم ، آقای خامنه ای یا به خواست مردم باید امامتش را رها کند و پی امتی دیگر باشد و یا بنا بر اعوجاج و کج فهمی (!) امت ،مسئولیت و وظیفه شرعی هدایت امت از او ساقط است .
در هیچ کجای آیات قرآنی که این جنابان ادعای پذیرش آنرا دارند نیامده که امتی را به زور سرنیزه و با رد شدن ماشین از روی بدن آنها و یا شکنجه های گوناگون مجبور به پذیرش دعوت حق نمود . در سوره بقره ( آیة الکرسی ) به وضوح می بینیم که در قرآن از بلوغ فکری انسانها ( بمعنی عام و نه فقط مسلمانان ) یاد شده و بهمین دلیل آنها در پذیرش یا رد اعتقادات پیشنهادی آزاد گذاشته شده اند . تمام آنچه بعنوان احکام مجازات و شکنجه های گوناگون از قبیل جرایم ارتداد ، رویگردانی از حق و .... یاد می شود ، مقرراتی ست که خارج از کتاب آسمانی مسلمانان ایجاد شده .
بنا بر این حتی در صورتی که به مسلمان بودن اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران هم نظر باشد ، با فتوای نماینده ولی فقیه ، ولایت آقای خامنه ای از درجه اعتبار ساقط است و این نظام مشروعیتی ندارد .
تمام آنچه بیان شد نه بجهت نقد کلام آقای سعیدی ، که شرحی مختصر از اعتقاداتی ست که ملایان با استناد به آنها سعی در ترویج خرافاتی مبهم تر و ارتجاعی تر از اصل می نمایند . یعنی با توجه به شرایط امروز ایران ، هم با در نظر گرفتن قوانین بین المللی و هم به تاسی از قوانین شرعی ( اسلامی ) حکومت وجاهت قانونی ندارد . شاید در نظر اول این جمله ساده جلوه نماید اما اگر هنوز مردم ایران را معتقد به شارع دین ( الله ) بدانیم ، به حسب همان آیات قرآنی موظف به هجرت و یا مبارزه با ظلم هستند . ایران متعلق به تمامی ایرانیان است ، اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی و بهایی و زرتشتی و غیرمذهبیون و ... . مسلما اقلیت ها نیز در این مبارزه در کنار اکثریت ملت قرار دارند که آنجا که نام ایران به میان آید ، اصول اعتقادی رخت بر می بندد و ملیت نقش اول را بازی می کند . خاک متعلق به مردمی ست که بر آن میزیند و نه اعتقاداتی که در طی سالیان می آیند و می روند آنچنان که نشانی هم از آنها یافت نمی شود .

مرجع داریم تا مرجع !

مکارم شیرازی از خواب پریده و گفته : گستاخی ها و سخنان بی ربط نسبت به مراجع شیعه، آتش فتنه را دامن می زند.
نه اینکه فکر کنید این جناب از توهین به آقای صانعی ناراحت شده ، خیر ، میگه چرا به آقای سیستانی توهین شده . آقا بغل گوشش را ول کرده رفته خانه همسایه سرک می کشه ببینه چرا به مرجع تقلید اهانت شده .
آقای عزیز ، حرمت مراجع شیعه همان زمان که خمینی شریعتمداری را وادار به توبه کرد ترک برداشت و بعد از رفتار عالیجنابان با آقای منتظری شکست و پس از اهانتها به آقای صانعی خرده هایش هم دور ریخته شد ، کدام مرجع ، کدام اعتبار ؟!
امروز اگه خیلی هنر کنید شاید بتونید اندک آبروی خدا را حفظ کنید ، البته نه خدای خودتون که خدای مردم را !

سه‌شنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۸

منتظر آتش سوزی درسینما باشید !

از آنجا که وقایع انقلاب گذشته در انقلاب امروز مردم تکرار می شوند و با توجه به آغاز ترور توسط ماموران جمهوری اسلامی و متهم نمودن دشمنان فرضی توسط آنها ، باید منتظر بود تا کار به آتش زدن سینماها واماکن عمومی نیز کشیده شود .
مردم از امروز به سینما نروید و از تجمع در اماکنی که می توان به سهولت راههای ورود و خروج آنرا مسدود نمود ، پرهیز کنید .
گفتن ازما ، سوختن از کسانی که نشنیده بگیرند !

امام بی امت یا امت بی امام ؟!

دوشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۸

مشایی نسخه پیامبران الهی را پیچید !

آقای مشایی (1) ، مشاور و پدر عروس احمدی نژاد که تخصص ویژه ای در هدر دادن تبلیغات نظام دارد ، در تازه ترین نطق خود ، پیامبران الهی را ناتوان از انجام وظیفه خواند و تصریح نمود که حضرت نوح عدالت نداشته !
با رویی گشاده و قلبی آرام عضویت این عزیز را در انجمن ایرانیان غیرمذهبی صمیمانه تبریک عرض نموده و امیدواریم با کوششی خستگی ناپذیر بتواند تمام تبلیغات و اهداف حکومت اسلامی را چنین به سادگی آب خوردن نقش بر آب سازد .
انجمن ایرانیان غیر مذهبی صادقانه اعلام می دارد تا افرادی چون مشایی " بت شکن " وجود دارند ، جمهوری اسلامی نیازی به دشمن ندارد ، لذا به کلیه اعضا پیشنهاد می شود به منازل خود برگشته و عمر خود را صرف عیش و نوش نمایند که مشایی با ماست !
.............................................
آقای احمدی نژاد (2) ، رییس دولت کودتایی منتخب رهبری ( و البته پدر داماد آقای مشایی ) در مجلس فرمود : ما وظیفه داریم ایران را بسازیم !
البته رییس جمهور منتخب رهبری توضیح نداد که در طی دوره قبلی مسئولیت ایشان ، این بزرگوار به چه کاری مشغول بوده که امروز بیاد ساختن ایران افتاده ، هرچند همین یک جمله "سرشار از هزار ناگفتنی هاست " !
صاحبنظران گمان دارند بدعت عبور ماشین نیروی انتظامی از روی مردم هم در همین راستا ( ساختن ایران ) بوده ، چرا که بنظر رییس دولت کودتا باید از راهها شروع کرد و برای ساختن جاده ای امن و مطمئن ، هیچ چیز بهتر از مصالح انسانی نیست .
.............................................
1. مشایی : " اگر هر پیامبر مدیریت درستی می‌کرد عدالت برقرار می‌شد " . " حضرت نوح با ۹۵۰ سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است " (!)
پ .ن . : آقای مشایی ، این گوی و این میدان ، وظیفه خطیری که پیامبران با پشتوانه الهی ناتوان از انجام آن بودند را لطفا شما با پشتوانه ولایت فقیه آقای خامنه ای به انجام رسانید . آغاز کار که تا بحال مشابه همانی ست که قبلا صورت گرفته ، قتل مردم ، مانده فتح جهان و سپس تحویل میراث به وراث !
2. احمدی نژاد : نخستین و مهمترین اولویت ما ساختن ایران است .

شنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۸

علی معلمی که شاگری ملت را به نوکری دولت فروخت !


قصد نداشتم بر پاچه خواری شاعر درباری نظر کنم و قلم به هدر روان نمایم اما دیدن این تصویر ( که زبان ذوق فروخته به گوش قاتل دست نشانده نجوا می کند ) ، تصور درد رزم مظلومانه و تن بخون خفته جوانان وطن را تداعی نمود .
توقع مردم از هنرمند ، نه ایثار ست و نه مقابله تن به تن با خصم . هنرمند باید با ذوق و احساسش سخن گوید و وای بر کسی که میل و هوسش بر هنرش سایه فکند .
علی معلم دامغانی شاعری ست توانا ، از شعر او چه ما را خوش آید و چه نکبت ، نمی توان ذوق شعرش را منکر شد .
شاید اگر به امثال فیروزآبادی و نقدی مزدور بگویند ، بخندند که آری ما مزدوریم و سرباز ولایت ( بلاهت ) . اگر احمدی نژادها را مزدور خطاب کنند ، خوششان آید که ما سیاست نوکری پیشه کرده ایم تا سکان قدرت و کلید ثروت بدست آوریم . اما چه می کشد شاعری که هنرش ، زبان " بیان احساسش " باشد و مردم زبان احساسش را آلوده به خون جوانانشان بنامند . علی معلم دامغانی بجای آنکه برای شکفتن احساسش ، شاگردی مکتب مردمش را کند ، نوکری را برگزید تا مداهنه اربابان قدرت ، سیم و زر آغشته بخون ملت را بسویش روانه کند .
فرهنگستانی که فرهنگ نوکری و مداهنه بپرورد ، ننگستان ست ، نه فرهنگستان .
حیف از نام شریف معلم که بر چون تویی خطاب شود . یادت می آید چه سرودی در وصف امروز خویش ؟! بخوان و بدان روزگاری که دور بودی از ریا ، احساس آن روزت بخوبی کاشف احوال امروزت شد :
"صد ناله سایه وار در قفای ماست
نفرین خلق سایه بال همای ماست
هرجا که آشیانه نهادم به باد رفت
نفرین و ناله چه کسی در قفای ماست " ( سروده علی معلم ، 1341 )

می بینی و شرم نمی کنی ! . به خدمت چه کس درآمدی شاعر درباری ؟! ، تو که مداهنه گوی رهبر بودی ، چگونه شد که تنزل رتبه گرفتی و به پابوس دولت آمدی ؟
بخود ببال که ذوقت با چماق شعبان بی مخ و تیغ نقدی و هوس زارعی و احکام مرتضوی همنشینی می کند !
ایمان دارم اگر ذوق شاعری را قدرت نقد و انتخابی بود ، شرم می داشت که زبان بیان احساسات همچون تویی باشد ، که ذوق و زبانت کاسه امیال درباریان را می لیسد تا شمشیر زبان از نیام امیال آنان برآورد و بر روی حقیقت کشد !

سه‌شنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۸

سردار نقدی کلیه مسئولان را متهم به مخالفت با انقلاب کرد !

سردار نقدی ، رییس سازمان بسیج ، در گفتگویی کلیه مسئولان نظام را متهم به مخالفت با انقلاب اسلامی نمود . وی در گفتگو با کیهان به صراحت اظهار داشت :
" کلیه کسانی که با انقلاب و ولایت مخالفت می کنند ، یا فساد اخلاقی دارند ، یا فساد مالی و یا معتادند "!
برای آنکه متوجه شویم روی سخن سردار نقدی با چه کسانی ست ، لیستی از مفسدین اخلاقی ، مالی و قاتلان و معتادان را ارایه می دهیم . مطمئنا دوستان آمار کاملتری در این زمینه در اختیار دارند .
فساد اخلاقی
الف _ جعل مدرک ، دزدی علمی :
عوضعلی کردان ، محمد مهدی زاهدی ( ادعا کرده بود بعنوان نابغه ریاضی قرن انتخاب شده ! ) ، کامران دانشجو ، حمید بهبهانی ( استاد راهنمای احمدی نژاد ) ، علی اکبر محرابیان ( وزیر قبلی که اختراع یک ایرانی دیگر را بنام خود و بنام احمدی نژاد به ثبت رسانده بود ) ، حسن زیاری ، محمد علی کی نژاد ، علیرضا علی احمدی ، حسن ظهور و ...

ب _ فساد جنسی !
سردار زارعی ، کردان ( تجاوز به عنف به دختر باکره ) ، روسای حراست دانشگاه ها ، بازجویان اطلاعات و دادستانی ، مسئولان زندان ، وزیر علوم سابق ، روحانیون ( مانند گلستانی ، و ... ) ، و ....

فساد مالی :
صادق محصولی ، مجتبی خامنه ای ، احمدی نژاد ، هاشمی رفسنجانی ، مسئولان سپاه ( که در پوشش شرکتهای سپاه به غارت بیت المال مشغولند ) ،آیات عظام حکومتی و مراجع تقلید درباری مانند : مکارم شیرازی ، شیخ محمد یزدی و ...
قتل :
سردار نقدی ، اژه ای ، فلاحیان ، بسیجیان ، ماموران اطلاعات و اعضای سپاه و نیروی انتظامی و وابستگان به بیت رهبری ( لباس شخصی ها ) و ...
اعتیاد : باهنر و ...

با توجه به اسامی فوق متوجه می شویم روی سخن نقدی ابتدا با خودش و سپس با دیگر مسئولان رژیم است . وقتی حکومتی در روز روشن مردم را در خیابانها به قتل می رساند و ادعا می کند این مردم بودند که ماموران را کشته اند ، وقتی حکومتی علنا در انتخابات تقلب می کند و آنرا پاکترین انتخابات در جهان می داند ، وقتی حکومتی حقوق زنان را به هیچ می انگارد و رییس دولت کودتایش ادعای آزادی بیش از 100 درصد (!) زنان ایرانی را دارد ، وقتی ....
همه چیز این حکومت با همه چیز دیگرش جور است اما سرآمد این همه چیزش یک چیز است : وقاحت و بی شرمی !

دوشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۸

سلب مرجعیت از سوی مجتهد !

رتبه های حوزوی از دید غیر حوزویان بنظر پیچیده می آید اما در واقع زیاد سخت نیست .
آخوندها باید دوره های ابتدایی را بگذرانند تا در مراسم عمامه گذاری ، عمامه دار شوند و پس از آن بایستی دوره های ویژه ای را پشت سر گذارند که در پایان هر دوره با تایید استاد درس مربوطه اصطلاحا پایان نامه یا گواهی کسب شایستگی را دریافت می کنند .
تعداد کمی از طلاب موفق به گذراندن دوره های اجتهاد می شوند . در واقع از دید حوزه مجتهد کسی است که در قرآن، حدیث، رجال، تفسیر، فقه، اصول فقه و علم کلام (عقاید) مطالعه و تحقیق نماید تا ملکه استخراج احکام را از ادلّه معتبره آن (قرآن، حدیث، عقل و اجماع و سیره و غیره) به دست آورد.
و این رتبه البته هنوز مرجعیت نیست ، یعنی کسی که مجتهد شده ، مجتهد است و نه مرجع ( دارای کتاب و شایستگی لازم برای افتاء یعنی فتوا دادن ) همانگونه که آقای منتظری در مورد آقای خامنه ای گفته بود ایشان شایستگی صدور فتوا ندارد .
در قضیه سلب مرجعیت از آقای صانعی از طرف کسانی که خود را اساتید حوزه می خوانند ، یک نکته حائز اهمیت است : این افراد هرچند به طلاب آموزش می دهند تا صلاحیت احراز اجتهاد را کسب نمایند اما هر طلبه بایستی خود مبنای فقهی مسایل را درک نماید و با تسلط بر منابع فقهی ( بویژه قرآن و روایات و کتب مختلف ) پاسخ روز به مسایل را دریابد .
در پایان دوره ها وقتی استاد بر شایستگی طلبه مهر تایید میزند یعنی اینکه این فرد به درجه مورد نظر رسیده و پس از آن فرد باید خود بر مبنای درک و فهم خود به مطالعه بپردازد و با انتشار کتاب ( توضیح المسایل ) که معمولا شاگردانش برایش می نویسند (!) و زحمت آنرا می کشند اعلام مرجعیت می کند . درواقع شاگردان این افراد پس از اتمام دروس نزد اینان ، به مطالعه دروس دیگر و کسب توانایی لازم برای احاطه و اشراف بیشتر بر علوم ( فقه ) می پردازند و چنانچه استعداد و توان کافی داشته باشند ، از این اساتید جلو میزنند !
تا قبل از فوت آقای بروجردی ، در هر دوره ای فقط یک مرجع شیعه شناخته شده بود و دیگران به احترام وی از انتشار توضیح المسایل خودداری می نمودند اما پس از آقای بروجردی تعدادی همزمان اعلام مرجعیت نمودند که آقایان شریعتمداری ، گلپایگانی و نجفی ( و خویی در عراق ) مهمترین و شناخته شده ترین آنها بودند . البته زمانی که آقای خمینی در معرض اعدام ( از سوی شاه ) قرار گرفته بود ، این سه مرجع صلاحیت آقای خمینی را برای مرجعیت تایید نمودند تا بدینوسیله از کشته شدن او جلوگیری نمایند ( حتی شاه از قتل مراجع پرهیز می کرد ) . غافل از آنکه همین فرد با به قدرت رسیدن یکی از آنان _ آقای شریعتمداری _ را ( برخلاف تصور و رسوم حوزه ) از مرجعیت سلب و وی را وادار به توبه از آنچه کرده و نکرده می کند !
بنابراین متوجه می شویم که احراز صلاحیت برای مرجعیت در تسلط هیچکس نیست ، چنانچه در کتب مراجع نیز در باب راه های شناخت مرجع تقلید ، الزامی بر اعلام اسامی یا تایید از سوی شخص یا ارگانی نوشته نشده ، این مردم هستند که با شناخت خود و قبول صلاحیت شخص به تقلید از وی روی می آورند .
حال جالب ست که می بینیم اینروزها صلاحیت مرجعی همچون آقای صانعی از سوی تعدادی اساتید مجهول الهویه (!) زیر سوال میرود . آقای صانعی که سواد و فهم وی از علوم حوزوی ( با توجه به دورهایی که گذرانده و تاییدات اساتید و مراجع بزرگ شیعه مبنی بر احراز صلاحیت و شایستگی اتمام دوره ها ) مطمئنا بسیار بیش از کسانی ست که اعلامیه در سلب صلاحیت وی صادر کرده اند .
اگر قرار بر ابطال درجه علمی ایشان باشد ، می بایست استاد دروس مربوطه در خاتمه همان دروس بدان اشاره می نمود ، نه اینکه ابتدا بزرگان حوزه که نام هرکدام آنها لرزه بر اندام اساتید فعلی حوزه می اندازد ، ایشان را تایید کنند و بعدها افرادی که بعضی حتی صلاحیت شاگردی آنها را نیز نداشته اند بخواهند امضای آنها را ابطال نمایند .
برای درک بهتر مسئله این مثال شاید کارساز باشد :
تصور کنید انترن بیمارستانی حکم سلب صلاحیت علمی جراحی را دهد که سالها به جراحی و مداوای بیماران مشغول بوده !
مرجعیت عنوانی ست که از سوی مردم ( مقلدان ) به فرد اعطا می شود و مسلما سلب آن هم در اختیار همان مردم است .
درپایان بد نیست به این نکته نیز اشاره رود ، اصل تقلید ، اصلی ست که فقط و فقط در زمینه مسایل دینی ( احکام عبادات ) می تواند وجاهت داشته باشد ، همانطور که بیمار برای مداوای دندان درد خود به دندانپزشک رجوع می کند ، معتقدان نیز برای رفع ابهام شکیات و مسایل ابطال روزه و نماز می توانند آزادنه مرجعی برای پاسخ به سوالات خود بیابند و به او رجوع کنند . اما امروزه بستر تقلید را آنچنان گسرده اند که گویا مرجع در جایگاه خدا قرار گرفته و مردم نیز چون فرشتگان دربارش موظف به اطاعت و عبادت شبانه روزی هستند . آنچنانکه مردم را موظف می دانند در هر زمینه ای ( حتی امور تخصصی مانند پزشکی ) از مرجعی ( خامنه ای ) که هنوز فاصله ای بعید تا مرجعیت دارد ، پیروی کنند .
سنگ اولیه این بنا را خمینی با ابداع مقام الهی " ولایت فقیه " گذارد و امروز می بینیم مردم بدون اجازه ولی فقیه حق نوشیدن آب را هم ندارند . چنین است که در شرایط فعلی ، مرجعیت حکم غده سرطانی را دارد که هرکه در دامش افتد سلامت برنخیزد ، امروز رابطه مقلد و مرجع یعنی خروج از دین و شرک مطلق که حتی ریای مقام ولایت فقیه در بیان اطاعت از خداوند نیز مانع از آن نمی شود که بوضوح ببینیم دین جدید ، خدایی نوین آفریده که برخلاف خدای آسمانی در تمامی امور بندگانش ( حتی خصوصی ترین امور ) بی رحمانه دخالت و قضاوت کرده و حکم به فنایش می دهد ، روالی که تاکنون حتی از سوی خداوند اینان دیده نشده !

یکشنبه، دی ۱۳، ۱۳۸۸

آخرین نرخ بسیجی پس از تحولات !

با توجه به تحولاتی که در ایران صورت گرفته ، مراکز ذیصلاح آخرین تحولات نرخی (!) را منتشر نمودند :
دفتر خانم فاطی الهام ( جانشین پری بلنده ) آخرین نرخ خواهران بسیجی را یک کوهان شتر برابر با یک جعبه ساندیس اعلام نمود .
بدیهی ست چنانچه خواهران بسیجی نرخ بیشتری را اعلام دارند ، به شدت با آنها برخورد خواهد شد !
در راستای اجرای طرح ساماندهی اراذل و زنان خیابانی ، تعدادی از توابین و حتی مصرین (بر تداوم رفتار پیشین خود !) در اقدامی کاملا سازگار با عملیات خودجوشی که سپاه و بسیج یکهفته برای آن برنامه ریزی کرده بودند ، به خیابانها آمدند و فریاد زدند :
" وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد
ساندیس و کاندوم بتواند به حسابم دهد " ( یعنی پرداخت صورتحساب ، هم بصورت مالی و هم جنسی قابل قبول است )

انجمن حمایت از اراذل و اوباش و ساماندهی زنان خیابانی با انتشار اعلامیه ای از پرداخت صورتحساب اعضای خود توسط دولت ( در زمان انجام ماموریت ) قدردانی نموده و آنرا نشانه ای از عمل به روایت شریفه منتسب به پیامبر دانسته که :
حقوق کارگر را قبل از خشک شدن عرقش بپردازید !
در انتهای این اعلامیه خانم فاطی رجبی تداوم چنین رویه ای را عامل سازگاری بیشتر اراذل و اوباش خیابانی با دولت مهرورز دانسته و اعلام امیدواری نمود چنین طرح هایی بصورت فرادی و جمعی در نافله نماز شب این عزیزان دنبال شود .
خبرگزاری نیمه سپاهی _ نیمه بسیجی فارس مراتب قدردانی خامنه ای را منتشر نمود :

" دشمن تصور میکرد که اگر ملت ایران از جمهوری اسلامی برگردد ، دست ما برای به ضحنه آمدن خالی خواهد ماند ، اما به یمن توجه الهی و ایمان راسخ اقشار معلوم الهویة به ولایت فقیه ، تعداد بسیاری از ذوب شدگان از حزب اله لبنان گرفته تا برادران و خواهران اراذل دربند ، در اقدامی شایسته و مشترک به خیابانها آمدند که بنده ضمن کوبیدن مشت به دهان دشمن ، از تعدادی از این عزیزان دعوت می کنم در شب شعر بنده حضور یابند . "


خوشبختانه جان ناقابل و اندک آبروی بنده با حضور براردران و خواهران اراذل نجان یافت و امید است اندک دوستانی که در دام دشمن افتاده اند با دیدن تصاوی شما بخود آیند و به سوی شما بشتابند .
الولایة الفقة که بلاهتی ست وقیح !

جمعه، دی ۱۱، ۱۳۸۸

خیمه خالی جنابعالی !

رجا نیوز به یاوه سرایی شهره ست ، برای آنکه از ریا و سبک مغزی و دگم اندیشی کسانی که بر ایران مسلط شده اند با خبر شوید ، بد نیست گاهگاهی به این سایت بی هویت سری بزنید !
امروز مطلبی داشت که هیهات من الذلة ! خیمه امام حسین را در دانشگاه شریف به آتش کشیده اند !
آنچنان با سوز و گداز نوشته بود که اول فکر کردم واقعا امام حسین در آن بوده و احتمالا علی اصغرش بر اثر سوختگی جان باخته . پیش خود گفتم حالا بیا و درستش کن ، جواب ابوالفضل را چه کسی خواهد داد ! .... یک دفعه یادم آمد که خیر ، 14 قرن ست که گذشته ، خیمه ها هم آتش نگرفته اند و پاره شده اند ! حالا چرا رجا نیوز نوشته : آتش ؟ ، احتمالا خواسته واقعه آتش زدن خیمه ها توسط لشکر شمر را در خاطر زنده کند . این آخوندها در اراجیف بافی دست شیطان را هم از پشت بسته اند و در کهریزک به او هم بعله !
خلاصه خواستم بخندم دیدم خنده بر آثار امام خطاست ، خواستم ناله کنم که یادم آمد در زمانی که عزاداران همین امام حسین را مظلومانه تر خود امام حسین در خیابانها می کشند و با ماشین از روی آناان رد می شوند ، ناله برای ماکت خیمه چندش آور است .
امام حسین اسلحه ای مانند آنچه خصم در دست داشت ، در اختیار داشت ، لشکر شمر با اسبهای خود از روی یاران امام حسین رد نشدند ، یزید هم مردانه (!) و با افتخار اعلام نمود که حسین و یارانش را من کشتم نه اینکه مثل باند رهبری اطلاعیه دهد که عده ای به ماموران حمله کردند و خودشان زخمی شدند و بعدا در بیمارستان کشته شدند ، پیدا کنید مسعود رجوی را !
مسئولان رجا نیوز ، امت ذوب ( له ) شده در ولایت : این خیمه خالی ست که پاره شده یا خیال جنابعالی ست که پریشان گشته !؟

بیانیه سازش؟

میرحسین موسوی بیانیه شماره 17 خود را صادر نمود .
هنوز زود است تا در مورد آن قضاوت کرد ، نمیدانم ، شاید هنوز سعی می کنم منظور میرحسین را همانطوری که خود می خواهم درک کنم ، باور سازش از سوی میرحسین موسوی ، در شرایطی که مردم بی محابا و قهرمانانه به مقابله با حکومت برخاسته اند خیلی سخت و بیش از آن تلخ ست .
میرحسین بدون اینکه از نامشروع بودن دولت نامی برد ، تقاضا نمود تا دولت دربرابر مجلس (؟) و قوه قضاییه جوابگو باشد ، انگار نه انگار که مجلس و قوه قضاییه دست نشاندگان همانی هستند که حکم تیر به مزدوران برای قتل مردم داده .
میرحسین حتی بیانیه های خود را فراموش نموده ، در بیانیه های قبلی وی اصرار بر ابطال انتخابات و ابرام در برگزاری انتخاباتی نو در شرایطی عادلانه و امن ( برای آرای مردم ) داشته بود اما ....
گویا قتل خواهرزاده اش به وی هشدار داده که تیرها به نزدیکیت رسیده اند ، شاید واهمه از تداوم خشم ملت و خواست مردم مبنی بر سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی باعث شده تا وی پیشنهادهایی از این قبیل دهد ( تا نظام در امان بماند ). اما کاش اندکی بیشتر فکر میکرد و به خصلتهای روحانیون بیشتر می اندیشید . هرچه در برابر آخوندها عقب روید ، آنها بیشتر جلو می آیند و بیشتر از پیش طلب می کنند . تنها راه کنارزدن آنها ، مقابله به مثل است ، هرگاه ببینند مواجه با سدی سخت شده اند ، جام زهر را به سادگی شربت بهشتی می نوشند و می گریزند .
موسوی درواقع اگر بنا بر سازش داشته باشد ، راه خود را از مردم جدا نموده ، شاید وی بیش از این توان دنبال کردن مردم ناراضی و خشمگین از حکومت تقلب و ریا را نداشته ....
اما هنوز برای یاس زود است ، مردم در اعتراضات خود بارها فریاد زده اند : موسوی بهانه ست ، خامنه ای نشانه ست !
شاید شوک وارده از بیانیه موسوی چندروزی مردم را خاموش نگهدارد اما مطمئن هستم روز اربعین ، باردیگر ملت به تنگ آمده از حکومت ریا و ظلم و فساد ، چنان بر حکومت و مهره های آن خواهند تاخت که خامنه ای آرزو می کند کاش میرحسین هنوز در عقب ملت می دوید هرچند به آنها نمیرسید .
جنبش مردم نیازی به قهرمان ندارد ، مردم خود قهرمان خویشند و راه خود را تا ساقط نمودن حکومتی که عزیزانش را به خاک و خون کشیده دنبال خواهند کرد
-----------------------------
نکته :
در بیانیه اخیر موسوی چنین آمده : " ۲- تدوین قانون شفاف و اعتمادبرانگیز برای انتخابات‌ها به نوعی که ... "
حیف از موسوی و همفکرانش که اشتباهی چنین نماید ، انتخابات جمع انتخاب است و کلمه جمع را نمی توان دوباره جمع بست !
Free counter and web stats