جناب آقای هاشمی رفسنجانی
امروز خبر تلخ رد صلاحیت حضرتعالی را شنیدم ، آنهم بدلیل کهولت سن !
برای من جالب ست کسانی که کهولت سن را بعنوان مانعی برای مسئولیت پذیری می دانند ، مسن تر از شما هستند و در مقامی که بواقع حساسیت بسیاری دارد.
روایت ست که " فی الکهولت السنینه ، ضرب یدک علی الجبینه "
یعنی وقتی سنت بالا رفت ، با مشت بزن به پیشانی !
اما مسئله این ست که در دوران کهولت نه حالی برای مشت زدن باقی ست و نه قوتی برای تحمل درد .
اگر حقیقتا شورای محترم نگهبان به چنین دیدگاهی اعتقاد دارد ، کاش از خود شروع می کرد که فی نفسه از مهمترین دغدغه های امروز ملت ست .
در تماس تلفنی که با شما داشتم گله کردید که قبلا از مقام معظم رهبری کسب اجازه نموده بودید و توقع چنین برخوردی را نداشتید .
" اگر با من نبودش هیچ میلی ___ چرا ظرف مرا بشکست لیلی "
خدمت حضرتعالی عرض نمودم که برای منهم کمی عجیب ست ، در نظامی که نظر رهبری بر هر دیدگاه و اعتقادی غالب ست ، رای شورای نگهبان بمنزله رد نظر رهبری ست و العیاذبالله این نمونه بارز کفر قلمداد می شود که کسی با نظر رهبری به جدال برخیزد.
البته آقای جنتی برایم پیغام فرستاد که ولایت عظما قصد مزاح با این یارو ( حضرتعالی ) را داشته که همین عنایت هم باید برایش افتخار باشد.
امروز خواستم برای شما فالی بگیرم تا علت چنین اهانتی را بیابم ، از شما چه پنهان هرچه گشتم دیوان حافظ یا کتاب شعر دیگری نیافتم ، ناچار سراغ کتاب درسی بچه ها رفتم و نیت نموده و آنرا باز کردم .
دیدم سروته ست که گویای وضعیت امروز حکومت ست.
اما پس از چرخاندن کتاب از قضا بیتی آمد که پاسخ رفتار امروز مسئولان نظام با شماست .
با شمایی که به گفته حضرت امام خمینی بدنه انقلاب و معمار جمهوری اسلامی بوده و هستید .
آن بیت چنین بود :
چون نیک نظر کرد ، پرخویش در آن دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
حتما بیاد می آورید اولین انتخابات ریاست جمهوی را ، که شما و دوستانتان و صد البته حضرت امام خمینی به بهانه اینکه فقط کسانی می توانند کاندید شوند که به قانون اساسی رای داده باشند مانع ازشرکت برخی در انتخابات شدید.
در انتخابات اولین دوره مجلس هم ، بدعتی دیگر بنا نهادید ، دو مرحله ای کردن انتخابات تا تنها کسانی وارد مجلس شوند که مورد نظر اکثریت ( 50درصد بعلاوه یک ! ) باشند .
که این ناقض مفهوم و دلیل وجودی مجلس ( پارلمان ) ست که در آن باید همهمردم ، اعم از اقلیت و اکثریت ، نماینده داشته باشند تا آن مجلس نماینده همه ملت باشد .
و بر همین روال تلاش نمودید تا قدرت فقط در انحصار شما و دوستانتان باقی بماند . دوستانی که امروز قرعه بنام شما زده اند تا همچون شما ، بجای بسط دایره اتحاد ، بساط یکی دیگر را به بیرون بریزند .
امروز خبر تلخ رد صلاحیت حضرتعالی را شنیدم ، آنهم بدلیل کهولت سن !
برای من جالب ست کسانی که کهولت سن را بعنوان مانعی برای مسئولیت پذیری می دانند ، مسن تر از شما هستند و در مقامی که بواقع حساسیت بسیاری دارد.
روایت ست که " فی الکهولت السنینه ، ضرب یدک علی الجبینه "
یعنی وقتی سنت بالا رفت ، با مشت بزن به پیشانی !
اما مسئله این ست که در دوران کهولت نه حالی برای مشت زدن باقی ست و نه قوتی برای تحمل درد .
اگر حقیقتا شورای محترم نگهبان به چنین دیدگاهی اعتقاد دارد ، کاش از خود شروع می کرد که فی نفسه از مهمترین دغدغه های امروز ملت ست .
در تماس تلفنی که با شما داشتم گله کردید که قبلا از مقام معظم رهبری کسب اجازه نموده بودید و توقع چنین برخوردی را نداشتید .
" اگر با من نبودش هیچ میلی ___ چرا ظرف مرا بشکست لیلی "
خدمت حضرتعالی عرض نمودم که برای منهم کمی عجیب ست ، در نظامی که نظر رهبری بر هر دیدگاه و اعتقادی غالب ست ، رای شورای نگهبان بمنزله رد نظر رهبری ست و العیاذبالله این نمونه بارز کفر قلمداد می شود که کسی با نظر رهبری به جدال برخیزد.
البته آقای جنتی برایم پیغام فرستاد که ولایت عظما قصد مزاح با این یارو ( حضرتعالی ) را داشته که همین عنایت هم باید برایش افتخار باشد.
امروز خواستم برای شما فالی بگیرم تا علت چنین اهانتی را بیابم ، از شما چه پنهان هرچه گشتم دیوان حافظ یا کتاب شعر دیگری نیافتم ، ناچار سراغ کتاب درسی بچه ها رفتم و نیت نموده و آنرا باز کردم .
دیدم سروته ست که گویای وضعیت امروز حکومت ست.
اما پس از چرخاندن کتاب از قضا بیتی آمد که پاسخ رفتار امروز مسئولان نظام با شماست .
با شمایی که به گفته حضرت امام خمینی بدنه انقلاب و معمار جمهوری اسلامی بوده و هستید .
آن بیت چنین بود :
چون نیک نظر کرد ، پرخویش در آن دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
حتما بیاد می آورید اولین انتخابات ریاست جمهوی را ، که شما و دوستانتان و صد البته حضرت امام خمینی به بهانه اینکه فقط کسانی می توانند کاندید شوند که به قانون اساسی رای داده باشند مانع ازشرکت برخی در انتخابات شدید.
در انتخابات اولین دوره مجلس هم ، بدعتی دیگر بنا نهادید ، دو مرحله ای کردن انتخابات تا تنها کسانی وارد مجلس شوند که مورد نظر اکثریت ( 50درصد بعلاوه یک ! ) باشند .
که این ناقض مفهوم و دلیل وجودی مجلس ( پارلمان ) ست که در آن باید همهمردم ، اعم از اقلیت و اکثریت ، نماینده داشته باشند تا آن مجلس نماینده همه ملت باشد .
و بر همین روال تلاش نمودید تا قدرت فقط در انحصار شما و دوستانتان باقی بماند . دوستانی که امروز قرعه بنام شما زده اند تا همچون شما ، بجای بسط دایره اتحاد ، بساط یکی دیگر را به بیرون بریزند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر