خاک هر کشوری متعلق به تمامی افرادی ست که عضوی از آن شمرده می شوند . این عضویت حقی قابل تکذیب نیست یعنی هیچ کس نمی تواند با استناد به آئین یا حتی قوانین خود آن کشور ، چنین حقی را نادیده بگیرد.
مردم هر کشوری می توانند اصولی را بعنوان مبانی اعتقادی خود برگزینند ، اما نکته مهم این ست که هیچگاه اصول پذیرفته شده حتی اگر دین نامیده شود ، باعث نخواهد شد تا گروهی ولو اکثریت قریب به اتفاق ملت ، اجازه یابند دیگران را از حقوق بدیهی خود محروم نمایند .
این حقوق آنچنان طبیعی و پذیرفته شده می نماید که حتی در قانون اساسی ایران که مبتنی بر حکومت ولایتی ست ، مورد تائید و تاکید قرار گرفته .
در اصل سوم قانون اساسی و در ماده 14 از جمله وظایف دولت چنین آمده :
"تأمين حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ايجاد امنيت قضايي عادلانه براي همه و تساوي عموم در برابر قانون. "
در ماده 9 همین اصل بنوعی دیگر بر تساوی و عدالت بین همه اقشار جامعه مورد تاکید قرار گرقته :
" رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي همه، در تمام زمينههاي مادي و معنوي. "
متاسفانه آنجا که نام دین به زبان می آید ، قانون نویسان متحجر گویی فراموش می کنند بر مسند وکالت عامه مردم نشسته اند و دیدگاه دگم گرای خود را بر مدیریت کلان کشور تحمیل می نمایند :
تنها اقلیتهای دینی کشور عبارتند از : زردشتی ، کلیمی و مسیحی !
جای تعجب است که حکومتی بخود اجازه می دهد تا حتی تنوع اعتقادات مردم را بنا به مصلحت خویش محدود نماید.
مطمئنان نمی توان به رفراندوم تائید قانون اساسی تکیه زد ، چرا که بخوبی بیاد می آوریم آقای خمینی در همان زمان مردم را تشویق به دادن رای مثبت میکرد با این ضمانت که در آینده نزدیک ، اصولی از این قانون بویژه مواردی که اختیارات نامحدود رهبری را به تصویر کشیده ، اصلاح شود .
موادی که نه تنها اصلاح نشد ، که حتی پس از فوت خمینی ، وسعت بیشتری یافت !
در این مقال آنچه من بدنبال طرح آن هستم ، حقوق قطعی تمامی مردم ایران است چه آنها که مسلمان هستند و چه آنها که دین و مذهبی بجز آئین ولایتی حاکم را اختیار نموده اند .
امروز متاسفانه شاهدیم حکومت ملایان ، گروهی از ایرانیان را که اعتقادات خاص خود را دارند ، نه تنها از حقوق اولیه و شناخته شده خود محروم می کنند که حتی برخلاف همان قانون اساسی (مورد استنادشان که بر مبنای آن بخود اجازه می دهند تا حاکم کشور را رهبر همه مسلمانان جهان !بخوانند و همچون بت او را پرستش کنند ،) آنها را بازداشت کرده و راهی زندان نمایند .
پیروان فرهنگ ملائیسم ! تصور می کنند به صرف در دست داشتن قدرت اجازه دارند تا با خط کشی های غیر مرسوم و متعلق به قرون وسطی ، ایرانی را از ایرانی بودن محروم کنند .
کاش این ندا بگوش آنها می رسید :
آقایان عرب زده !
اینجا ایران است ، متعلق به همه ایرانیان .
آنچه شما به دیگران می بخشید ، پول همین ایرانیان است .
بواسطه تکیه بر سرزمین اینان ، صاحب منصب و مسند شده اید .
چگونه می توان باور نمود کسی بخود اجازه دهد ضمن تصاحب باغی که متعلق به عامه است ، نه تنها میوه های آنرا در تصرف خود درآورد بلکه بجای توزیع میوه ها بین صاحبان ، دست مالکین اصلی را ببرد و میوه ها را به دشمنان صاحبخانه ببخشد !
جالب تر و بلکه شنیع تر آنکه امروز شاهدیم ، غاصبان باغ ملت ، تعدادی از صاحبخانه ها را بجرم عدم علاقه ( مثلا ) به سیب و گرایش به پرتقال ، بر همان درختان باغشان ، اعدام می کنند !
حکایت بالا ، مصداق بازداشت و تحدید و اعدام بهائیان است .کسانی که ایرانی هستند . ایران خانه آنان هم هست .
کاش ملایان عرب زده متحجر می فهمیدند ، اگر تیغی به دستشان داده شده برای دفاع از همه ایرانیان ( از جمله همینها ) در برابر دشمنان بوده ، نه کشتار صاحبان ملک ایرانزمین .
باید باور کنیم امروز ملایان به پاکسازی قشری مشغولند ، تعدادی را به جرم گرویدن به آئین ها و مذاهب می کشند ، تعدادی را به اتهام آزادیخواهی ، گروهی را بدلیل دانشجو بودن و گروهی دیگر را بواسطه تقاضای انسان بودن .
در آینده ای نه چندان دور شاهد خواهیم بود که ساکنان ایران را فقط پیروان و ذوب شدگان ولایت تشکیل داده اند .
اگر امروز در برابر تهدیدات حکومت و تعرض آنها به تعدادی از هموطنان ایستادگی نکنیم ، فردا نوبت ماست تا دیگران به تماشای سوختنمان بنشینند !
مردم هر کشوری می توانند اصولی را بعنوان مبانی اعتقادی خود برگزینند ، اما نکته مهم این ست که هیچگاه اصول پذیرفته شده حتی اگر دین نامیده شود ، باعث نخواهد شد تا گروهی ولو اکثریت قریب به اتفاق ملت ، اجازه یابند دیگران را از حقوق بدیهی خود محروم نمایند .
این حقوق آنچنان طبیعی و پذیرفته شده می نماید که حتی در قانون اساسی ایران که مبتنی بر حکومت ولایتی ست ، مورد تائید و تاکید قرار گرفته .
در اصل سوم قانون اساسی و در ماده 14 از جمله وظایف دولت چنین آمده :
"تأمين حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ايجاد امنيت قضايي عادلانه براي همه و تساوي عموم در برابر قانون. "
در ماده 9 همین اصل بنوعی دیگر بر تساوی و عدالت بین همه اقشار جامعه مورد تاکید قرار گرقته :
" رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي همه، در تمام زمينههاي مادي و معنوي. "
متاسفانه آنجا که نام دین به زبان می آید ، قانون نویسان متحجر گویی فراموش می کنند بر مسند وکالت عامه مردم نشسته اند و دیدگاه دگم گرای خود را بر مدیریت کلان کشور تحمیل می نمایند :
تنها اقلیتهای دینی کشور عبارتند از : زردشتی ، کلیمی و مسیحی !
جای تعجب است که حکومتی بخود اجازه می دهد تا حتی تنوع اعتقادات مردم را بنا به مصلحت خویش محدود نماید.
مطمئنان نمی توان به رفراندوم تائید قانون اساسی تکیه زد ، چرا که بخوبی بیاد می آوریم آقای خمینی در همان زمان مردم را تشویق به دادن رای مثبت میکرد با این ضمانت که در آینده نزدیک ، اصولی از این قانون بویژه مواردی که اختیارات نامحدود رهبری را به تصویر کشیده ، اصلاح شود .
موادی که نه تنها اصلاح نشد ، که حتی پس از فوت خمینی ، وسعت بیشتری یافت !
در این مقال آنچه من بدنبال طرح آن هستم ، حقوق قطعی تمامی مردم ایران است چه آنها که مسلمان هستند و چه آنها که دین و مذهبی بجز آئین ولایتی حاکم را اختیار نموده اند .
امروز متاسفانه شاهدیم حکومت ملایان ، گروهی از ایرانیان را که اعتقادات خاص خود را دارند ، نه تنها از حقوق اولیه و شناخته شده خود محروم می کنند که حتی برخلاف همان قانون اساسی (مورد استنادشان که بر مبنای آن بخود اجازه می دهند تا حاکم کشور را رهبر همه مسلمانان جهان !بخوانند و همچون بت او را پرستش کنند ،) آنها را بازداشت کرده و راهی زندان نمایند .
پیروان فرهنگ ملائیسم ! تصور می کنند به صرف در دست داشتن قدرت اجازه دارند تا با خط کشی های غیر مرسوم و متعلق به قرون وسطی ، ایرانی را از ایرانی بودن محروم کنند .
کاش این ندا بگوش آنها می رسید :
آقایان عرب زده !
اینجا ایران است ، متعلق به همه ایرانیان .
آنچه شما به دیگران می بخشید ، پول همین ایرانیان است .
بواسطه تکیه بر سرزمین اینان ، صاحب منصب و مسند شده اید .
چگونه می توان باور نمود کسی بخود اجازه دهد ضمن تصاحب باغی که متعلق به عامه است ، نه تنها میوه های آنرا در تصرف خود درآورد بلکه بجای توزیع میوه ها بین صاحبان ، دست مالکین اصلی را ببرد و میوه ها را به دشمنان صاحبخانه ببخشد !
جالب تر و بلکه شنیع تر آنکه امروز شاهدیم ، غاصبان باغ ملت ، تعدادی از صاحبخانه ها را بجرم عدم علاقه ( مثلا ) به سیب و گرایش به پرتقال ، بر همان درختان باغشان ، اعدام می کنند !
حکایت بالا ، مصداق بازداشت و تحدید و اعدام بهائیان است .کسانی که ایرانی هستند . ایران خانه آنان هم هست .
کاش ملایان عرب زده متحجر می فهمیدند ، اگر تیغی به دستشان داده شده برای دفاع از همه ایرانیان ( از جمله همینها ) در برابر دشمنان بوده ، نه کشتار صاحبان ملک ایرانزمین .
باید باور کنیم امروز ملایان به پاکسازی قشری مشغولند ، تعدادی را به جرم گرویدن به آئین ها و مذاهب می کشند ، تعدادی را به اتهام آزادیخواهی ، گروهی را بدلیل دانشجو بودن و گروهی دیگر را بواسطه تقاضای انسان بودن .
در آینده ای نه چندان دور شاهد خواهیم بود که ساکنان ایران را فقط پیروان و ذوب شدگان ولایت تشکیل داده اند .
اگر امروز در برابر تهدیدات حکومت و تعرض آنها به تعدادی از هموطنان ایستادگی نکنیم ، فردا نوبت ماست تا دیگران به تماشای سوختنمان بنشینند !
۱ نظر:
بخوان به نام گل سرخ
در رواق سكوت
كه موج اوج طنينش ز بامها گذرد
پيام روشن باران به بام نيلي شب
كه رهگذار نسيمش , به هر كرانه برَد......
منتظر حضور سبزتان در وب راز گل سرخ هستيم
آيا مايل به تبادل لينك هستيد؟
http://razgolesorkh2008.blogfa.com
گل سرخ
ارسال یک نظر