000

چهارشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۷

یعقوب مهرنهاد

تقریبا دو ساعت از نیمه شب گذشته ، با خیالی آسوده روبروی مونیتور نشسته ام و فکر می کنم چه بنویسم.
محدودیتی نیست ، می توانم دم از آزادی بزنم ، اعدام و جنایات رژیم را محکوم کنم .
از فساد مسئولین بگویم و از تجاوز به حقوق هموطنانم !
مرا باکی نیست که در جای امنی نشسته ام و دست جلاد به من نمی رسد .
اما ، ....
خبرها را می خوانم از خود شرمنده می شوم ، شجاعت رنگ می بازد وقتی جسارت دوستانی که در ایران زیر تیغ تیز "جلادان منتظر گزک " از کاستی ها می نویسند .

" بهترین راه مبارزه با نا امنی در بلوچستان وایجاد امنیت؛ اختصاص بودجه در نظر گرفته شده برای امنیت به آموزش وپرورش و ارتقاء کیفیت آموزشی دانش آموزان استان میباشد. "
جملات فوق از کسی ست که دیگر نیست !

یعقوب مهرنهاد را به جرم آبادانی خواهی ! گرفتند و بر روال مرسوم در جمهوری اسلامی ، انواع اتهامات بر او بستند تا قربانی بی کفایتی مامورانی شوند که دم از مقابله با امریکا و نابودی اسرائیل می زنند !
مسئولینی که از ایجاد امنیت در استانهای داخلی خود عاجزند ، هر روز دنیا را به جنگ می طلبند .
در این بحبوحه ، تروریستهای ریگی که دستشان از فرماندهان ارتش ایران کوتاه است ، سربازان بی گناه را به گروگان می گیرند و می کشند ! درایت و شایستگی ! مسئولین امنیتی نظام به خطر می افتد ، پس به ازای آن ، در اقدامی که حاکی از عجز نیروهای امنیتی ست، بجای مزدوران ریگی ، وبلاگ نویس و قلم بدست صلح جویی را اعدام می کنند .

نگاهی به اطراف خود می کنم . همسر و فرزندانم با خیالی آسوده خفته اند .

آری ، در جای امن نشسته ام . چه ارزشی دارد نوشته ام وقتی بهایی برای آن نمی پردازم ، حتی در حد توبیخ یا نگاهی شماتت بار .



مرگ او را از کجا باور کنم
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردان با جان انسان میکنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست

گفتگو از مرگ انسانیت است . (*)
---------------------------
* . فریدون مشیری

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats