000

جمعه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۵

امشب خمینی سخنرانی میکند

آخرین خبر ، فوری ، فوری

امشب خمینی سخنرانی میکند

سحنرانی خمینی ، 12 بهمن 1385 – بهشت زهرا ، تهران

من نمیتوانم پاسخگوی این ملتی باشم که عزیزانشان را از دست داده اند.

این ملت مگر چه میخواهد؟

اینها میگویند ، فرض کنیم که پدران ما یک غلطی کردند ، به جمهوری اسلامی رای دادند لیکن آنها چه حقی داشتند که برای ما تصمیم بگیرند.

این ملت میگوید سرنوشت هر ملتی بدست خودش است ، یعنی مردم 50 سال پیش حق نداشتند برای ما تصمیم بگیرند چه رسد به مردم 1400 یا 1500 سال پیش.

آنها چه حقی داشتند بگویند حکومت ما دینی باشد یا چیز دیگر.

این آقایان که مملکت ما را خراب کردند ، قبرستانهای ما را آباد ،نفت ما را به حزب اله دادند و به عوضش فحش خریدند برای ملت ما ، ارتش ما را نوکر آخوند کردند ، فرهنگ ما را هزار سال عقب بردند ، ... این آقایان غیر قانونی هستند چون ملت قبولشان ندارد.

فرض کنیم ، مردمی هزار سال پیش گفتند یا روسری یا توسری، فرض کنیم در مملکتی اعراب ملخ خور تحمل دیدن موی زنی را نداشتند ، لیکن آنها حق نداشتند در این دوره به مردم ما بگویند زنها باید در خانه بمانند ،

انسان از دامان زن به معراج میرود ، باور ندارید ، دامان زن را بالا بزنید تا ببینید.

فرض کنیم در آنزمان دانشگاه نبوده ، لیکن اینها حق ندارند بگویند زنها کمتر وارد دانشگاه شوند ، مگر دانشگاه حوزه است که در آن فقط از شکم و زیر شکم بحث شود.

اکثر مردم ما به زندانها رفته اند ، یا حبس کشیده اند یا ملاقاتی رفته اند.

آنهایی هم که نرفته اند ، یک سره به بهشت زهرا رفته اند.

ما میگوئیم سرنوشت ملت بدست خودش باشد ، یعنی یک نفر برای بقیه تصمیم نگیرد اما این آقا سلطنت درست کرده ، تعدادی اشرار هم که از خودش است به خیابانها میآورد ، برگ عبورشان هم ریش است ، ملت بدنبال ریشه باشد نه ریش!

آقایی که هنوز نمیتواند ماه را ببیند ، میگوید آینده را می بیند!

میگوید امریکا بلوف میزند ، خب همین حرفها را در مورد عراق هم میزد و دیدیم که با عراق چه کردند .

این مردک ، ملیجک شده ، قدش به دستگیره نمیرسد اما میخواهد دروازه های کشورها را باز کند.

ملتش گوجه فرنگی ندارد ، تراکتور به آنسوی دنیا میدهد، ما میگوئیم تو نمیخواهی آقا باشی ، میخواهی تا آخر عمر ک..س خل باشی.

من بواسطه اینکه ملت پشتیبان من است میگویم ، محمد رضا یک مرکز فساد درست کرد که شیخ علی اکبر (رفسنجانی) می گفت خیلی ارزان اما کثیف است شما این مرکز را به شیخ نشین ها بردید ، مگر مردم ما میتوانند برای یک شب اینهمه هزینه کنند تا دختران ایرانی را در شیخ نشین ها ببینند.

من بواسطه اینکه ملت مرا قبول دارد دولت تعیین میکنم ، این آقا که خودش خودش را قبول ندراد ، دوستانش هم او را قبول ندارند ، ملت هم قبولش ندارد ، غیر قانونی ست و باید برود ...اما کجا برود ، خارج که تحت تعقیب است ، داخل که در آن حسینیه زندانی ست ، خاک بر سرت که آبروی نداشته آخوندها را بردی.

من به سید علی نصیحت میکنم گول دور و بری ها نخورد ، به دامان ملت برگردد

حیف نبود یک روضه ای میخواندی چند قرانی میگرفتی و راحت تا صبح میخوابیدی ، الآن معلوم نیست مرده ای یا زنده ای ، مرده باشی مثل من ، ملت به گورت رحم نمیکنند ، زنده هم باشی به ریشت میخندند.

سرنوشت ملت باید بدست خودش باشد .دست خودش .


برای خواندن سخنان حمینی در روز ورود به ایران به پست قبلی مراجعه کنید

۳ نظر:

ناشناس گفت...

فکر کنم اگر خمینی زنده بود امروز همین حرف ها را می زد.... شبیه سازی فوق العاده زیبایی بود.

ناشناس گفت...

vaghean gham angize
tufani marbut be bist o hasht sal

ناشناس گفت...

ماجرایی حقیقی با عنوان " ایست فوتبالیست، بی حرکت!! " در سفرنامه الکترونیک ثبت شد.

Free counter and web stats