000

یکشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۸

مصاحبه رضا با روزنامه اعتماد ملی

در راستای تبلیغات خانوادگی ، مصاحبه رضا با روزنامه اعتماد ملی را درج می کنم !


گفت‌و‌گو با «رويا زرين» و «رضا حيراني» (برندگان جايزه شعر نيما)
وقتي اثر انگشتاهايمان شبيه هم مي‌شود


علي مسعودي نيا

آقاي حيراني! در تاريخ معاصر ما، همواره تابو‌ها و خطوط قرمزي تعريف شده‌اند که عدم رعايت و گذر کردن از آنها، منجر به اعمال مميزي بر آثار نويسندگان و شاعران بوده‌اند. در چنين شرايطي چگونه بايد با اين خطوط قرمز ساخت و در عين حال گفتني‌ها را هم نا‌گفته باقي نگذاشت و به گوش مردم رساند؟


رضا - به اعتقاد من اين دور زدن مميزي از سال‌ها پيش در شعر معاصر ما رسوخ کرده به حدي که حتي در مواردي که جزو خطوط پررنگ قرمز هم محسوب نمي‌شوند شاعران باز هم طبق عادت شعر فارسي وابستگي شديدي به استفاده از ايهام و تمثيل و استعاره دارند هرچند شيوه برخورد شاعر امروز با شاعران دهه‌هاي 40 تا 60 بسيار متفاوت است اما به هرحال شعر معترض فارسي همواره وابسته به استعاره بوده و هست. البته ما شاهديم که شاعراني مانند احمد شاملو و نصرت رحماني و حتي شاعران سياسي‌تري مانند سياوش کسرايي باز هم از همان شگردهاي دور زدن مميزي دست بر نمي‌دارند. اين مساله در نسخه‌هاي کمرنگ‌تر خود در اوايل دهه 70 هم به چشم خورد البته اين بار شگردهاي زباني و زيبايي‌شناسي شعر معاصر که به واسطه تحولات انجام شده در جامعه سياسي و اجتماعي ايران دچار تغيير شده بود باعث شد برخي شاعران اين دوره به زباني تيزتر و عريان‌تر شعر بنويسند اما همان ذائقه معتاد شده مخاطب به ايهام و استعاره باعث شد بسياري از اين شعرها متهم به فاصله گرفتن از بن‌مايه شعري شوند. امروزه ما بعد از تجربه کردن و بازخواني دو دوره متفاوت از شعر معاصر که درگير مميزي سنگين شده به اين نکته دست پيدا کرده‌ايم که اولين اصل براي نوشتن شعر موفق، دوري از خودسانسوري‌ است. بايد بپذيريم که امروز اين فرصت براي شاعران ايجاد شده که با توجه به حرکت شعر معاصر به سمت جزئي‌نگري و جزئي‌نويسي هنوز بدنه اتاق فکر سانسور وابسته به کلي‌نگري‌ است و خطوط قرمز هم به واسطه همين کلي‌نگري مسائل بسيار مشخص و خط‌کشي‌شده‌اي هستند. اين تضاد باعث شده که با اندکي خلاقيت شاعر معاصر بتواند حرف خودش را بزند بي‌آنکه درگيري آنچناني با مقوله خطوط قرمز پيدا کند. البته مساله‌اي که ما امروزه با آن به نام مميزي و عدم اجازه انتشار آثارمان طرفيم ربطي به خطوط قرمز ندارند بلکه بيشتر حاصل تفکري ا‌ست که اساسا هرنوع جنب و جوش فکري و فرهنگي را برنمي‌تابد. به همين خاطر سعي مي‌کند ميزان آثاري که به زعم ايشان مولفش غيرخودي و از آن مهمتر مولد فکر و انديشه است را متوقف کند.

به نظر شما چه تعريفي مي‌توان در باب شعر سياسي- اجتماعي ارائه داد که بتواند سره و ناسره‌بودن آن را در قياس با شعارها و شعر‌هاي مانيفستيک تاريخ مصرف‌دار مشخص کند؟

رضا - من براي خودم تعريفي مشخص داشته‌ام که فرق بين شعر و شعار در اين است که ما با دو نوع شعر معترض طرفيم اول شعر سياسي نوشتن و دوم سياسي شعر نوشتن. در نسخه سياسي شعر نوشتن، شاعر شعرش را وابسته به علايق سياسي خويش مي‌کند و سعي دارد در هر حالتي شعرش تريبوني براي تفکر سياسي مورد نظرش باشد اما در نسخه شعر سياسي نوشتن شاعر به واسطه حساسيت‌هاي ذاتي‌اش نسبت به جهان اطراف از تحولات سياسي و اجتماعي به عنوان نيروي سوخت اثرش استفاده مي‌کند. من معتقدم بيشترين تفاوت شعر امروز با شعر پيش از خود در همين شيوه نگارش است که شاعر امروز از روي همان حساسيت‌هاي ذاتي به سمت شعر سياسي مي‌رود و نيازي نمي‌بيند که براي اثبات جريان فکري سياسي‌اش شعرش را تريبون کند. وقتي شعر وسيله يا به زبان ساده‌تر پلاکارد شاعر باشد جدا از نوع سليقه سياسي فرد ما با آثار تاريخ‌مصرف‌دار مواجه مي‌شويم. شاعر واقعي در هنگام نوشتن تعهدش پيش از سليقه سياسي، مومن به ظرفيت‌هاي ادبي اثرش است. ابتدا سعي مي‌کند اثري درخشان بيافريند و در مرحله دوم تلاش مي‌کند سويه‌هاي سياسي به آن بدهد.

تفاوت‌هاي مضموني و ساختاري و تکنيک بياني شعر امروز ما در قبال بحران‌هاي اجتماعي چه تفاوت‌هايي با دهه‌هاي پيشين دارد و کلا به نظر شما اين روند، پيوند شاعران را با عامه مردم پيوسته‌تر ساخته يا گسسته‌تر؟

رضا -گمان مي‌کنم مهمترين تفاوت شاعر امروز با پيشينيان خود در آگاهي او به بحث عدم قطعيت است. شاعر جوان امروز مي‌داند که هيچ انديشه سياسي‌اي نمي‌تواند تمام قد آراسته و توانا باشد. او به واسطه همين آگاهي سعي مي‌کند به دور از تعصبات نسل‌هاي گذشته هر انديشه‌اي را با ظرفيت‌هاي موجود بسنجد. بنابراين دچار هيجانات قهرمان‌ساز نمي‌شود. او مي‌داند ساختار هرمي‌شکل قدرت مساله‌ساز است؛ بنابراين براي پرداختن به انديشه‌هاي سياسي خود سعي نمي‌کند از هر فردي بتي بي‌خطا بسازد و البته همانطور پيش از اين گفتم مهمترين تفاوت نسل امروز با گذشته در حرکت شعري او به سمت استفاده از جزئيات زباني و محتوايي‌ است. او ديگر به کلي‌گويي نمي‌پردازد. آزادي براي او يک کلمه با تمام معاني دروني‌اش نيست. آزادي از منظر او مي‌تواند مصداق‌هاي جزئي و ساده‌تري داشته باشد که پرداختن به آن گرچه در نگاه اول شايد شعرش را سياسي جلوه ندهد اما مخاطب هوشمند مي‌تواند از سطر سطر آن به تفکر اعتراضي مولفش پي ببرد. شاعر امروز براي پاس داشتن آزادي نمي‌گويد «آه اگر آزادي سرودي مي‌خواند» زيرا سرود آزادي براي او در يک شعار کلي معنا پيدا نمي‌کند. او ريزترين وقايع زندگي خويش و اطرافيانش را مي‌کاود تا از جزئي‌ترين اتفاق‌ها مصداقي براي محدود شدن آزادي پيدا کند. به قول «بهزاد زرين‌پور:
«ما از روي دست هم خواب مي‌بينيم
آنقدر به يک‌سو اشاره کرده‌ايم
که اثر انگشتهايمان شبيه هم شده است
دست خودم نيست
دلم براي در زدن
دير رسيدن
گم شدن
دلم براي از دست دادن تنگ شده است»
اگرچه بايد بپذيريم که عامه مردم به دليل همان ذائقه معتاد به کنايه و کلي‌گويي هنوز نتوانسته با شيوه نوين شعر معترض فارسي ارتباط برقرار کند اما قرار هم نيست شعر معاصر دستاوردهاي گرانبهاي خويش را فداي ذائقه کلي مخاطب کند. شاعر پيشرو دنباله‌روي از سليقه مخاطب نمي‌کند چراکه به ظرفيت‌هاي اثرش ايمان دارد.

چه بايد کرد تا رگه‌‌هاي اجتماعي و سياسي شعر، تنها بدل به يک فيگور تو‌خالي روشنفکرانه نشود که شاعران براي پروپاگانداي خويش به کار مي‌بندند؟ اصولا آيا محکي براي تميز دادن چهره‌هاي جعلي از چهره‌هاي انديشمند و خواهان سعادت اجتماعي وجود دارد؟

رضا -چه محکي شفاف‌تر از زيست شاعر؟ آيا ما مي‌توانيم کساني که روي موج رسانه‌ها وجدانشان به درد مي‌آيد را با کساني همسان بدانيم که در وقايع اجتماعي‌اي که حتي بازخورد رسانه‌اي هم ندارند فعاليت مي‌کنند؟ آيا آناني که خرماي مقتول را با شربت قاتل فرو مي‌دهند با آناني که حتي حضور بي‌کلامشان نيز حساسيت ايجاد مي‌کند يکي هستند؟ فاصله بين چهره‌هاي به قول شما جعلي با شخصيت‌هاي اصيل را مي‌توان از زيست آنها شناخت. خوشبختانه امروزه فضاي رسانه‌اي به حدي همه‌گير است که کوچک‌ترين حرکت هنرمند به رخ کشيده مي‌شود بنابراين کسي نمي‌تواند با آسودگي نان به نرخ روز بخورد. در سال‌هاي اخير داشته‌ايم چهره‌هايي که در محافل و مجالس مختلف بسته به شرايط حاکم بر جلسه تغيير موضع داده‌اند. در جلساتي شور انقلابي و کارگري‌شان گل مي‌کند و به کمتر از زنده‌باد فلاني و فلان تن نمي‌دهند و در جلسه‌اي پوستين فاخر به تن مي‌کنند و آوازهاي قجري سر مي‌دهند. نگراني نبايد داشت. خوشبختانه همه ما از آنچه در پستوي عزيزان مي‌گذرد به اندازه غذايي که امروز خورده‌ايم باخبريم. بگذاريم کبکشان در زير برف هم دست از خروسخواني بر ندارد. چه باک...

مراسم جايزه شعر نيما، امسال، بعد از کش و قوس‌هاي فراوان، سرانجام برگزار شد. اين جايزه به دو شاعر که آثارشان طي سال 87 در مجلات ادبي اينترنتي و کاغذي به چاپ رسيده و به يک نقد که به صورت مستقيم در رابطه با بررسي شعر مدرن فارسي بوده تعلق گرفت. شرايط شرکت در جايزه هم چنين بود که تمام شاعران فارسي‌زباني که آثارشان در حوزه ادبيات مدرن (شعر نو) در سايتها و مجلات يا به صورت کتاب به چاپ رسيد، بدون هيچ محدوديتي، در اين جايزه بررسي شد. امسال، برگزيدگان، «رويا زرين» و «رضا حيراني» بودند و گفت‌و‌گوهايي که مي‌خوانيد به‌منظور آشنايي بيشتر با برندگان جايزه شعر نيما انجام شده. بحث محوري هر دو گفت‌و‌گو شعر سياسي- اجتماعي، محدوديت‌ها و قابليت‌هاي آن است؛ آنچه هر دو شاعر و تمام نويسندگان و هنرمندان با آن آشنا هستند و هميشه نقل مجالس رسمي و غيررسمي بوده است. در اين ميان برخي معتقدند محدوديت‌ها باعث رشد خلاقيت مي‌شود و برخي ديگر نيز به‌شدت اين ايده را رد مي‌کنند. وقتي از آقاي حيراني در مورد معيار اصالت شعر سياسي مي‌پرسيم چنين مي‌گويد: « فاصله بين چهره‌هاي به قول شما جعلي با شخصيت‌هاي اصيل را مي‌توان از زيست آنها شناخت. خوشبختانه امروزه فضاي رسانه‌اي به حدي همه‌گير است که کوچک‌ترين حرکت هنرمند به رخ کشيده مي‌شود بنابراين کسي نمي‌تواند با آسودگي نان به نرخ روز بخورد».
به‌ هر ‌حال شعر سياسي- اجتماعي در تحولات اخير حضور خود را به رخ کشيد؛ گرچه گاهي به شعار انجاميد.

(نظر خانم رویا زرین هم در صفحه 10 به چاپ رسیده است )


۱ نظر:

مانی خان گفت...

درود بر تو فرهاد و درود بر رضا هم برای بردن جایزه هر چند بردن در بند لذتش بیشتر است نثل فریاد نیماند در خفقان
چند وقتی نبودم یعنی فرصت نبود سعی میکنم وقت را یادش بدم که با من همراهی کند

Free counter and web stats