متاسفانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، تمامی مرزهای ارزش گذاری از بین رفت ، اخلاق دینی آغشته تزویر گشت و به فحشا و اختلاس و فساد کشیده شد.
حکومتی که شعار عدالت جهانی را سر می دهد ، شهروندان خود را از حداقل حقوق انسانی محروم نموده تا ملت ایران از سر سجده در سجاده ، به قیام علیه قیامت تمایل پیدا کند .
این روزها فاجعه انسانی در غزه بیداد می کند اما چگونه می توان یکی از دو طرف را محق دانست وقتی مرزی برای تفکیک باقی نمانده .
قصه اسراییل و فلسطین ، غصه ای ست بر دلهایی که خواهان صلح و عدالتند . کدام حق و کدام باطل را می توان در این سلطه جویی و وام خواهی یافت .
متاسفانه ما در جهان سیاست با دو دنیای کاملا متفاوت رودر روییم ، دنیای حقیقت و دنیای واقعیت .
هرچند هردو عنوان شیرین است اما بستر آنها فاصله ای بعید با هم دارد تا آنجا که نمی توان یکی را در دیگری دخیل دانست یا موثر پنداشت.
در دنیای حقیقت ، اسراییل پس از جنگ جهانی دوم و با فشار دولتهای غالب بوجود آمد تا بنوعی جبران مافات کنند و رضایت قدرتمندان یهودی را جلب نمایند .
در این بستر (حقیقت ) ، فلسطینیان همگام با دول غالب و همراه با یهودیان ، وطن خود را گام به گام تسلیم خواست آنها نمودند ، هرچند از دیدگاه تئوریها و قوانین بین المللی ، غصب سرزمین فلسطینیان ، موجه نبوده و نیست اما قوانین بازیچه دست قانونگذارانی بوده و هست که میبایست مجری آنها باشند .
از جهت حقیقت جویی ، نمی توان حقوق ملت فلسطین را منکر شد ، اما دنیای حقیقت ، دنیایی ست که شخص در خلوت خود می بایست دنبال کند و اجازه ندارد آنرا در منافع ملی خود دخالت دهد.
این امر آنگاه آشکار و عیان میگردد که امروز می بینیم ایران با شعار های مسئولین نابخرد حاکم ، تاوان منافع کسانی را می دهد که هیچگاه برای مردم ایران منفعتی نداشته و هرچه بوده زیان اندر زیان بوده اند.
هنوز غارت یاسر عرفات در اوایل انقلاب را فراموش نکرده ایم که چون پای ایستادگی به میان آمد ، مال ملت ایران را خورد و جانب صدام گرفت !
امروز هم حسن نصراله حقوق به ریال میگیرد و مبلغ منافع عربهاست حتی به قیمت زیر پا گذاشتن منافع ملی ما و انکار حقیقت ، خبرگزاری حزب اله که با پول ایرانی اما مدیریت حزب اله اداره می شود ، خلیج همیشه فارس را با عنوانی عرب پسند عنوان می نماید !
حکومتی که شعار عدالت جهانی را سر می دهد ، شهروندان خود را از حداقل حقوق انسانی محروم نموده تا ملت ایران از سر سجده در سجاده ، به قیام علیه قیامت تمایل پیدا کند .
این روزها فاجعه انسانی در غزه بیداد می کند اما چگونه می توان یکی از دو طرف را محق دانست وقتی مرزی برای تفکیک باقی نمانده .
قصه اسراییل و فلسطین ، غصه ای ست بر دلهایی که خواهان صلح و عدالتند . کدام حق و کدام باطل را می توان در این سلطه جویی و وام خواهی یافت .
متاسفانه ما در جهان سیاست با دو دنیای کاملا متفاوت رودر روییم ، دنیای حقیقت و دنیای واقعیت .
هرچند هردو عنوان شیرین است اما بستر آنها فاصله ای بعید با هم دارد تا آنجا که نمی توان یکی را در دیگری دخیل دانست یا موثر پنداشت.
در دنیای حقیقت ، اسراییل پس از جنگ جهانی دوم و با فشار دولتهای غالب بوجود آمد تا بنوعی جبران مافات کنند و رضایت قدرتمندان یهودی را جلب نمایند .
در این بستر (حقیقت ) ، فلسطینیان همگام با دول غالب و همراه با یهودیان ، وطن خود را گام به گام تسلیم خواست آنها نمودند ، هرچند از دیدگاه تئوریها و قوانین بین المللی ، غصب سرزمین فلسطینیان ، موجه نبوده و نیست اما قوانین بازیچه دست قانونگذارانی بوده و هست که میبایست مجری آنها باشند .
از جهت حقیقت جویی ، نمی توان حقوق ملت فلسطین را منکر شد ، اما دنیای حقیقت ، دنیایی ست که شخص در خلوت خود می بایست دنبال کند و اجازه ندارد آنرا در منافع ملی خود دخالت دهد.
این امر آنگاه آشکار و عیان میگردد که امروز می بینیم ایران با شعار های مسئولین نابخرد حاکم ، تاوان منافع کسانی را می دهد که هیچگاه برای مردم ایران منفعتی نداشته و هرچه بوده زیان اندر زیان بوده اند.
هنوز غارت یاسر عرفات در اوایل انقلاب را فراموش نکرده ایم که چون پای ایستادگی به میان آمد ، مال ملت ایران را خورد و جانب صدام گرفت !
امروز هم حسن نصراله حقوق به ریال میگیرد و مبلغ منافع عربهاست حتی به قیمت زیر پا گذاشتن منافع ملی ما و انکار حقیقت ، خبرگزاری حزب اله که با پول ایرانی اما مدیریت حزب اله اداره می شود ، خلیج همیشه فارس را با عنوانی عرب پسند عنوان می نماید !
نفع حکومت ایران در حمایت از فلسطینیان و حزب اله ، تنها متشنج نگهداشتن منطقه است برای پیشبرد اهداف خود و الا خود نیز بخوبی واقفند که حتی تامین مخارج فلسطینیان و عربهای لبنانی ، تضمینی بر حمایت آنها نیست .
در دنیای واقعیت ، با جهانی روبرو هستیم که کنش و واکنش ها در آن هویداست و هر عملی تاثیری مستقیم بر منافع ملی ما دارد .
در این دنیا (ی واقعیت ها ) عقل و وجدان حکم می کند مسئولین در درجه نخست ، به منافع ملت خود فکر کنند و هرگز برای خواست دیگران ، کشور و مردم خود را به مخاطره نیندازند .
با توجه به حضور بیش از 250 هزار ایرانی و ایرانی زاده در اسراییل و نیز پیوند های عمیق فرهنگی و تاریخی ، ایران می تواند با جلب حمایت اسراییل ، امنیت خود را در منطقه تامین نماید .
هشدارهای هر ازگاه حکام عرب مبنی بر غاصب و متجاوز بودن پارسیان و میل به کوتاه کردن دست ایرانیان از سرزمینها فارس را باید جدی گرفت . تمایل امروزی کشورهای عربی به نزدیکی با اسراییل ، نه تنها بجهت قبول قدرتمندی این کشور که بدلیل برنامه های آتی آنهاست برای رو در رویی با ایرانی که تنها تر از همیشه ، لقمه ای چرب به شمار می رود .
تاکید من بر وجود دنیای حقیقت و دنیای واقعیت از این جنبه است که ما باید واقعیتها را درک کنیم ، اسراییل مورد حمایت جهان غالب است و تصور خدشه براو وارد کردن ، حتی به ذهن بیمارگونه امثال خامنه ای و احمدی نژاد نیز خطور نمی کند .
آنچه حکومت دینی ایران از شعارهای بی ملاحظه و خصم برانگیز خود در نظر دارد، ابزاری ست برای توجیه سیاستهای سرکوبگرانه داخلی و تشنج آفرینی در منطقه .
پیش از اینها هم بوده اند کسانی که رویای رهبری جهان اسلام را با شعار نابودی اسراییل دنبال کرده اند ، افرادی همچون ناصر و صدام .
اما غزه !
متاسفانه بدلیل تندرویهایی که از هردوسو اعمال میشود ، مرزهای تفکیک محو شده ، امروز چگونه می توان در غزه جانب اسراییل یا فلسطینیان را گرفت ؟
اسراییل آنچنان بی محابا بر زن و کودک فلسطینیان می تازد که حتی دل مردم خود را به درد آورده و فلسطینیانی که دلخوش کرده اند به پرتاب موشکهایی که هنوز شمار قربانیان (بی گناه ) آن از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نکرده !
آیا حماس نمی داند با پرتاب این موشکها و به فرض کشته شدن ده یا بیست غیر نظامی و مردم عادی ( و کودکان ) خدشه ای بر اقتدار اسراییل وارد نمی آید ؟
نیک میداند ، اما دنیای سیاست ، دنیای وحشتناکی ست ، برای آنکه سوار بر موج احساسات مردم شوند ، لازم است تا بنوعی بکشند و (از مردم عادی) کشته دهند !
با تمام هزینه های گزافی که متاسفانه مردم ( و بویژه کودکان ) پرداخت می کنند ، شاید با برچیده شدن بساط حماس از نوار غزه ، ادعاهای مسئولین ایرانی رنگ ببازد ، هرچند این از خدا و خلق خود بی خبران ، پر رو تر از آنی هستند که سیلی خصم را ، نزد ملت ، به نوازش و تسلیم تعبیر نکنند .
کاش اسراییل فقط و فقط این حقیقت را می پذیرفت :
هیچکس تروریست به دنیا نمی آید ، آنکه خود را به برج وباروی دیگران میکوبد تا با فدا کردن جان خود ، خسارتی هرچند ناچیز را به دشمنش وارد کند ، انگیزه ای قوی بر توجیه عملش داشته ، این انگیزه را شما در دوران کودکی به او داده اید .
کودکانی که در غزه و لبنان شاهد جان دادن عزیزانشان هستند ، هیچ نمی جویند مگر فرصتی برای انتقام .
از کودکی که سقف خانه بر سرش می ریزد و ناله مادر را تا لحظه جان دادن می شنود ، چه انتظاری دارید ؟ پایبندی به قوانین بین المللی و تامین آسایش و صلح آنانی که وی قاتلین خانواده خود می پندارد ؟
در دنیای واقعیت ، با جهانی روبرو هستیم که کنش و واکنش ها در آن هویداست و هر عملی تاثیری مستقیم بر منافع ملی ما دارد .
در این دنیا (ی واقعیت ها ) عقل و وجدان حکم می کند مسئولین در درجه نخست ، به منافع ملت خود فکر کنند و هرگز برای خواست دیگران ، کشور و مردم خود را به مخاطره نیندازند .
با توجه به حضور بیش از 250 هزار ایرانی و ایرانی زاده در اسراییل و نیز پیوند های عمیق فرهنگی و تاریخی ، ایران می تواند با جلب حمایت اسراییل ، امنیت خود را در منطقه تامین نماید .
هشدارهای هر ازگاه حکام عرب مبنی بر غاصب و متجاوز بودن پارسیان و میل به کوتاه کردن دست ایرانیان از سرزمینها فارس را باید جدی گرفت . تمایل امروزی کشورهای عربی به نزدیکی با اسراییل ، نه تنها بجهت قبول قدرتمندی این کشور که بدلیل برنامه های آتی آنهاست برای رو در رویی با ایرانی که تنها تر از همیشه ، لقمه ای چرب به شمار می رود .
تاکید من بر وجود دنیای حقیقت و دنیای واقعیت از این جنبه است که ما باید واقعیتها را درک کنیم ، اسراییل مورد حمایت جهان غالب است و تصور خدشه براو وارد کردن ، حتی به ذهن بیمارگونه امثال خامنه ای و احمدی نژاد نیز خطور نمی کند .
آنچه حکومت دینی ایران از شعارهای بی ملاحظه و خصم برانگیز خود در نظر دارد، ابزاری ست برای توجیه سیاستهای سرکوبگرانه داخلی و تشنج آفرینی در منطقه .
پیش از اینها هم بوده اند کسانی که رویای رهبری جهان اسلام را با شعار نابودی اسراییل دنبال کرده اند ، افرادی همچون ناصر و صدام .
اما غزه !
متاسفانه بدلیل تندرویهایی که از هردوسو اعمال میشود ، مرزهای تفکیک محو شده ، امروز چگونه می توان در غزه جانب اسراییل یا فلسطینیان را گرفت ؟
اسراییل آنچنان بی محابا بر زن و کودک فلسطینیان می تازد که حتی دل مردم خود را به درد آورده و فلسطینیانی که دلخوش کرده اند به پرتاب موشکهایی که هنوز شمار قربانیان (بی گناه ) آن از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نکرده !
آیا حماس نمی داند با پرتاب این موشکها و به فرض کشته شدن ده یا بیست غیر نظامی و مردم عادی ( و کودکان ) خدشه ای بر اقتدار اسراییل وارد نمی آید ؟
نیک میداند ، اما دنیای سیاست ، دنیای وحشتناکی ست ، برای آنکه سوار بر موج احساسات مردم شوند ، لازم است تا بنوعی بکشند و (از مردم عادی) کشته دهند !
با تمام هزینه های گزافی که متاسفانه مردم ( و بویژه کودکان ) پرداخت می کنند ، شاید با برچیده شدن بساط حماس از نوار غزه ، ادعاهای مسئولین ایرانی رنگ ببازد ، هرچند این از خدا و خلق خود بی خبران ، پر رو تر از آنی هستند که سیلی خصم را ، نزد ملت ، به نوازش و تسلیم تعبیر نکنند .
کاش اسراییل فقط و فقط این حقیقت را می پذیرفت :
هیچکس تروریست به دنیا نمی آید ، آنکه خود را به برج وباروی دیگران میکوبد تا با فدا کردن جان خود ، خسارتی هرچند ناچیز را به دشمنش وارد کند ، انگیزه ای قوی بر توجیه عملش داشته ، این انگیزه را شما در دوران کودکی به او داده اید .
کودکانی که در غزه و لبنان شاهد جان دادن عزیزانشان هستند ، هیچ نمی جویند مگر فرصتی برای انتقام .
از کودکی که سقف خانه بر سرش می ریزد و ناله مادر را تا لحظه جان دادن می شنود ، چه انتظاری دارید ؟ پایبندی به قوانین بین المللی و تامین آسایش و صلح آنانی که وی قاتلین خانواده خود می پندارد ؟
۴ نظر:
سلام و سال نو مبارک ... دقت کنیم کی سود میبرد و کی بازنده هست و این ربطی به فلسطینی یا اسرائیلی بودن ندارد ....
درود
وب -
آ - ورد
درود سبز
ارسال یک نظر