بنظر میرسد کار جمهوری اسلامی یکسره شده ، رهبر نظام از همه بزرگان قوم خواسته تا در مقابل آنچه او فتنه می نامد ، سکوت نکنند .
موضع گیری افرادی که تا پیش از این در مقابل اعتراضات مردم جانب احتیاط نگهداشته بودند حکایت از فشاری ست که رهبری بر آنان وارد آورده تا موضع علنی خود را در قبال جنبش سبز اعلام نمایند .
در این میان تمامی آنانی که بدلیل مخالفت با ادبیات و منش احمدی نژاد بوضوح از کودتای حکومتی حمایت علنی نمی کردند ، زبان به سخن گشوده و لزوم سرکوب مردم را نشانه انقیاد و اطاعت محض از رهبری دانسته اند ، مبادا آتش خشم حاکمان از جنبش ، دامان آنها را نیز بگیرد .
محسن رضایی ، حسن روحانی ، ناطق نوری ، باهنر و عسگراولادی ، غفوری فرد و ... که تا پیش از این حداقل نسبت به هاشمی رفسنجانی اندک لطفی ابراز می نمودند ، پرده برافکندند و صریحا خواستار محاکمه موسوی ، کروبی و هاشمی رفسنجانی شدند .
حصر خانگی و تلاش برای بی خبری از موسوی و کروبی ، فریاد های ائمه جمعه و جماعت ، گسیل طلبه های جیره خوار مصباح به خیابانها و رواج توزیع ساندیس و امتیاز بین عشاق چماق و خشونت و البته سکوت معنادار خامنه ای و احمدی نژاد در این همه هیاهو نشان از آن دارد که بایستی در روزهای آتی منتظر بود تا خامنه ای زبان به سخن گشاید و بر روال معمول ، با ناله و گریه ، رواج رفتار خصمانه را به درخواست های مکرر و اکید گروهی نسبت دهد که آنان را با بصیرت و نماینده آحاد ملت میداند (!) .
حکومت با زندانی کردن خانگی موسوی و کروبی دست به آزمایشی بزرگ زده تا عکس العمل مردم را بسنجد ، از سویی هراسان از شورش ملت ست و از سوی دیگر تحمل شنیدن درخواست بحق آنها را ندارد .
امروز مشخص می شود که دعوت به سکوت و آرامش و عدم برگزاری تظاهرات خیابانی در روزهایی که مردم تشنه اعتراض ،هزینه های سنگین مخالفت با دیکتاتوری را تقبل نموده بودند ، تا چه اندازه اشتباه بود .
باند قدرت حاکم بر کشور تصور می کند با خموشی موسوی و کروبی ، کسی نخواهد ماند تا مردم را به تحرک وادارد .
در این میان خاتمی گویا به خواب رفته و هیچ خبری از او نیست !
از اویی که با اصرار و ابرام بسیار موسوی را به صحنه آورد ، با تصور غلبه زودهنگام مردم بر باند قدرت اما بگونه ای غیر مستقیم به نقد حاکمان پرداخت ، ( همچون همیشه در زمان نیازبه اعلام حضور) زبان در قفا بردن و سلامت در جفا جستن ، بعید بنظر میرسید !
موضع گیری افرادی که تا پیش از این در مقابل اعتراضات مردم جانب احتیاط نگهداشته بودند حکایت از فشاری ست که رهبری بر آنان وارد آورده تا موضع علنی خود را در قبال جنبش سبز اعلام نمایند .
در این میان تمامی آنانی که بدلیل مخالفت با ادبیات و منش احمدی نژاد بوضوح از کودتای حکومتی حمایت علنی نمی کردند ، زبان به سخن گشوده و لزوم سرکوب مردم را نشانه انقیاد و اطاعت محض از رهبری دانسته اند ، مبادا آتش خشم حاکمان از جنبش ، دامان آنها را نیز بگیرد .
محسن رضایی ، حسن روحانی ، ناطق نوری ، باهنر و عسگراولادی ، غفوری فرد و ... که تا پیش از این حداقل نسبت به هاشمی رفسنجانی اندک لطفی ابراز می نمودند ، پرده برافکندند و صریحا خواستار محاکمه موسوی ، کروبی و هاشمی رفسنجانی شدند .
حصر خانگی و تلاش برای بی خبری از موسوی و کروبی ، فریاد های ائمه جمعه و جماعت ، گسیل طلبه های جیره خوار مصباح به خیابانها و رواج توزیع ساندیس و امتیاز بین عشاق چماق و خشونت و البته سکوت معنادار خامنه ای و احمدی نژاد در این همه هیاهو نشان از آن دارد که بایستی در روزهای آتی منتظر بود تا خامنه ای زبان به سخن گشاید و بر روال معمول ، با ناله و گریه ، رواج رفتار خصمانه را به درخواست های مکرر و اکید گروهی نسبت دهد که آنان را با بصیرت و نماینده آحاد ملت میداند (!) .
حکومت با زندانی کردن خانگی موسوی و کروبی دست به آزمایشی بزرگ زده تا عکس العمل مردم را بسنجد ، از سویی هراسان از شورش ملت ست و از سوی دیگر تحمل شنیدن درخواست بحق آنها را ندارد .
امروز مشخص می شود که دعوت به سکوت و آرامش و عدم برگزاری تظاهرات خیابانی در روزهایی که مردم تشنه اعتراض ،هزینه های سنگین مخالفت با دیکتاتوری را تقبل نموده بودند ، تا چه اندازه اشتباه بود .
باند قدرت حاکم بر کشور تصور می کند با خموشی موسوی و کروبی ، کسی نخواهد ماند تا مردم را به تحرک وادارد .
در این میان خاتمی گویا به خواب رفته و هیچ خبری از او نیست !
از اویی که با اصرار و ابرام بسیار موسوی را به صحنه آورد ، با تصور غلبه زودهنگام مردم بر باند قدرت اما بگونه ای غیر مستقیم به نقد حاکمان پرداخت ، ( همچون همیشه در زمان نیازبه اعلام حضور) زبان در قفا بردن و سلامت در جفا جستن ، بعید بنظر میرسید !
امروز مردم ما بخوبی دریافته اند که خود باید بار خود به منزل رسانند .
بارها به تجربه دریافته ایم که آخوندها و آخوندک ها ( هوادارانشان ) ترسوهایی هستند که در مقابله با هر مشکل فریاد برمی آورند تا طرف مقابل را هراسان سازند و هرگاه خصمشان از رجزخوانی آنها جا نزد ، به دریوزگی و مداهنه گویی اربابان قدرت افتاده اند . از خمینی گرفته تا خامنه ای .
خمینی به محض سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران توسط امریکا دریافت که غرب مصرانه در پی اتمام جنگ ست و جام زهر را با انجام مستحبات آخوندی ( ناله و فغان و مظلوم نمایی ) نوشید .
خامنه ای بیش از او نیست ، اگر بداند فتنه اش دامانش را خواهد گرفت ، فتیله احمدی نژاد را پایین می کشد .
سخن از تداوم مبارزه مردم و تلاش برای از دست ندادن خیابانهاست . مسلما مردم هزینه ای گزاف پرداخت می کنند اما این تنها راه رسیدن به مقصد ست .
نظام به خط قرمزی رسیده که مرز تثبیت و سرنگونی ست . تنها گام آخر باقی ست ، ....
در این میان نباید نکته ای را از نظر دور داشت : همه آنچه گذشته بر روالی ست که گویا احمدی نژاد سناریوی آنرا نوشته تا خامنه ای را تنها به گوشه رینگ برد و دور او از نزدیکانش خالی کند تا در لحظه موعود با حذف وی ، همه ارکان حکومتی را بدست سران نظامی سپرده و ماموریت خویش به انجام رساند .
برخی احمدی نژاد را مهره خامنه ای می دانند اما برداشت من این ست که خامنه ای و احمدی نژاد ( بعنوان سخنگوی فرماندهان نظامی سپاه ) متحدانی هستند با اهدافی متفاوت .
باند احمدی نژاد در پی سهم طلبی از ثروت ملی ست ( بخوانید تسلط و انحصار ) و هدف خامنه ای ( با توجه به سالهای پایانی عمر و توهمی شدید از برجستگی نقش خود ) ایجاد حکومتی جهانی (!) .
باند احمدی نژاد تاکنون بخوبی در بی اعتبار ساختن نزدیکان خامنه ای موفق عمل کرده ، امروز تنها سد مقابل آنها خود خامنه ای ست ، سکوت احمدی نژاد در این روزها حکایت از آن دارد که وی احتمالا با حذف خامنه ای تلاش می کند تا در شعار ، همه گناهان بر دوش او بگذارد و در عمل ، خس و خاشاک را با گلوله از میان بردارد .
زبان احمدی نژاد ، زبان تهدید و حذف است . وی تصور می کند تا امروز در برابر مردم تسامح و تساهل (!) صورت گرفته اما شدت عمل را مسلما پس از حذف خامنه ای و اعلام شرایط بحرانی پس از رهبری اعمال خواهد نمود .
بارها به تجربه دریافته ایم که آخوندها و آخوندک ها ( هوادارانشان ) ترسوهایی هستند که در مقابله با هر مشکل فریاد برمی آورند تا طرف مقابل را هراسان سازند و هرگاه خصمشان از رجزخوانی آنها جا نزد ، به دریوزگی و مداهنه گویی اربابان قدرت افتاده اند . از خمینی گرفته تا خامنه ای .
خمینی به محض سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران توسط امریکا دریافت که غرب مصرانه در پی اتمام جنگ ست و جام زهر را با انجام مستحبات آخوندی ( ناله و فغان و مظلوم نمایی ) نوشید .
خامنه ای بیش از او نیست ، اگر بداند فتنه اش دامانش را خواهد گرفت ، فتیله احمدی نژاد را پایین می کشد .
سخن از تداوم مبارزه مردم و تلاش برای از دست ندادن خیابانهاست . مسلما مردم هزینه ای گزاف پرداخت می کنند اما این تنها راه رسیدن به مقصد ست .
نظام به خط قرمزی رسیده که مرز تثبیت و سرنگونی ست . تنها گام آخر باقی ست ، ....
در این میان نباید نکته ای را از نظر دور داشت : همه آنچه گذشته بر روالی ست که گویا احمدی نژاد سناریوی آنرا نوشته تا خامنه ای را تنها به گوشه رینگ برد و دور او از نزدیکانش خالی کند تا در لحظه موعود با حذف وی ، همه ارکان حکومتی را بدست سران نظامی سپرده و ماموریت خویش به انجام رساند .
برخی احمدی نژاد را مهره خامنه ای می دانند اما برداشت من این ست که خامنه ای و احمدی نژاد ( بعنوان سخنگوی فرماندهان نظامی سپاه ) متحدانی هستند با اهدافی متفاوت .
باند احمدی نژاد در پی سهم طلبی از ثروت ملی ست ( بخوانید تسلط و انحصار ) و هدف خامنه ای ( با توجه به سالهای پایانی عمر و توهمی شدید از برجستگی نقش خود ) ایجاد حکومتی جهانی (!) .
باند احمدی نژاد تاکنون بخوبی در بی اعتبار ساختن نزدیکان خامنه ای موفق عمل کرده ، امروز تنها سد مقابل آنها خود خامنه ای ست ، سکوت احمدی نژاد در این روزها حکایت از آن دارد که وی احتمالا با حذف خامنه ای تلاش می کند تا در شعار ، همه گناهان بر دوش او بگذارد و در عمل ، خس و خاشاک را با گلوله از میان بردارد .
زبان احمدی نژاد ، زبان تهدید و حذف است . وی تصور می کند تا امروز در برابر مردم تسامح و تساهل (!) صورت گرفته اما شدت عمل را مسلما پس از حذف خامنه ای و اعلام شرایط بحرانی پس از رهبری اعمال خواهد نمود .
۱ نظر:
فرهاد جان با سلام از پیام پر مهرت با تمام وجود سپاسگذارم و همانطور که نوشتم حیات امیریه را در گرو مهر شما عزیزان میدانم امیدوارم بزودی بهاری را که بویش میرسد بهار آزادی واقعی باشد و خبر رسیدنش را در اینجا بخوانم.
تندرست و شاد باشی
ارسال یک نظر