000

شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۸

بنشین و گذر عمر ببین


آدم خودش متوجه گذر زمان نمیشه ، فکر میکنه همیشه همانی ست که بوده ، حتی سفید شدن موها و ریختن آنها هم نمی تونه آدم را متوجه کنه که دیگه پیر شده ، پیر !
فقط یک چیزه که آدم را بیدار می کنه ، وقتی که بچه های دیروز را میبینه که بزرگ شدند ، بچه هایی که یه روزی تو بغلت بودند و به قصه هات گوش می کردند .
بچه هایی که هرکدام هم از نظر فیزیکی و هم از نظر فکری ازت خیلی بزرگتر شدند ، خیلی !
رضای منهم دیگه آن بچه شیطون و پدرسوخته قدیم نیست ، مردی شده برای خودش . یادش بخیر سر مدرسه نرفتن یا مشق ننوشتن چه پدری از ما در می آورد ، چه پدری !
از همون بچگی دروغهایی بهم می بافت که بهش گفتم تو باید نویسنده بشی چون قوه تخیل خیلی خوبی داری . حالا می بینم که هم قوه تخیل خیلی خوبی داره و هم قوه تحلیل خیلی خوبی ، خیلی خوب !

مجله ادبی عصر آدینه از رضا نوشته :
" رضا حیرانی از شاعران جوان با استعداد ی است که دستی هم در نقد نویسی دارد. او از نیمه دهه هفتاد تا امروز به صورت حرفه ای آثار خود را به صورت کتاب و در مطبوعات ادبی منتشر کرده است. حیرانی برگزیده دوره اول جایزه شعر نیما بوده که با توجه به حضور آثار چهره های معتبر ادبی سالهای اخیر در این جایزه و کیفیت کارشناسی آثار این موضوع را می توان نشان اعتبار اشعار وی دانست."
متن کامل را می توانید در اینجا بخوانید .


* . عکس را از سایت خبرگزاری میراث فرهنگی سرقت کرده ام !

۲ نظر:

عمو اروند گفت...

مبارک است!
اما وقتی که با صدای بلند منبع را خبر می‌دهی که دیگر سرقت نیست. سرقت کار سارقانی که رای ما را دزدیدند و آشکارا انکارش می‌کنند و هر که هم دنباش رفت، زدند و کشتند و از همه بدتر بنام خدا به او تجاوز جنسی کردند.

ناشناس گفت...

چشم ما روشن
زنده باشه آقا رضا با موقیت های بزرگتر
نق نقو

Free counter and web stats