این لامپ های کم مصرف هم شده بلای جان من.
قضیه از این قراره که عیال بنده از هواداران سرسخت لامپهای کم مصرف ست و میگوید هرچند قیمت خرید این لامپ ها چند برابر لامپ معمولی ست اما در دراز مدت ، بدلیل کم مصرف بودنشان جبران قیمت بالای خود را خواهند کرد.
تا اینجا حرفی نیست اما مشکل جای دیگری ست که عمر این لامپ ها در بنده منزل حتی کمتر از مدت تعطیلات تابستانی مدارس ( در ایران ) است ، هرچه میگویم بابا جان اینها اصلا عمر نمی کنند که فرصت جبران داشته باشند ، میگوید خیر ، فمینیست یک پا دارد !
اما چرا این موضوع را پیش کشیدم ؟ آها ، یادم آمد .
داستان افشاگری آقای پالیزدار را حتما خوانده اید . بنده دم دمای صبح مجبور شدم ( گلاب به رویتان ) به واحد تخلیه بنده منزل رجوع کنم ، کلید لامپ را زدم و کارم تمام شد سیفون را کشیدم و دستها را شستم و در باز کردم بیرون بیایم که تازه لامپ طناز کم مصرف شروع به نورافشانی کرد.
به عیال بانو ماجرا را گفتم که اینهم عیب دیگرش ، گفت :" مگه اونجا منظره جالبی بوده که میخواستی زودتر روشن بشه تا ببینی؟!"
گفتم خیر اما ...
ماجرای جناب پالیزدار هم حکم همین لامپ را دارد که در جمهوری آخوندی ایران ، همه گند میزنند اما باید مراقب باشند که قبل از کشیدن سیفون ، لامپ نورفشانی نکند تا مناظر هویدا نگردد .
آقای افشاگر را بازداشت کردند اما نگفتند چرا حقایق برملا می کنی که برچسبهای آماده را بر او چسباندند و گفتند خودش هم دستی در اختلاس اموال ملت دارد و باید محبس رود ، اما یکی نیست بپرسد اگر واقعا اختلاس و بالا کشیدن مال ملت جرم است ، چرا آنانی که او سیفون گند زدنشان را بعد از روشنی لامپ کشیده ، دستگیر نکرده اید ؟!
فلذا چراغی را که آخوند برفروزد ، هر آنکس پف کند ، ریشش بسوزد !
فلذا دوم ، یکی نیست از علمای اعلام که هفتصد میلیارد را در یک نوبت خورده و باد گلو نزده ، بپرسد ، هفتصد میلیارد چند تا صفر دارد؟
فلذای سوم ، یعنی باور می کنید انجمن اسلامی بی خبر از همه جا پالیزدار را دعوت به سخنرانی میکند و او بی خبر از فردایش ، دست به افشاگری می زند و خبر پخش می شود و ... دستگاه بگیر وببند فقط پاچه او را می گیرد !
قضیه از این قراره که عیال بنده از هواداران سرسخت لامپهای کم مصرف ست و میگوید هرچند قیمت خرید این لامپ ها چند برابر لامپ معمولی ست اما در دراز مدت ، بدلیل کم مصرف بودنشان جبران قیمت بالای خود را خواهند کرد.
تا اینجا حرفی نیست اما مشکل جای دیگری ست که عمر این لامپ ها در بنده منزل حتی کمتر از مدت تعطیلات تابستانی مدارس ( در ایران ) است ، هرچه میگویم بابا جان اینها اصلا عمر نمی کنند که فرصت جبران داشته باشند ، میگوید خیر ، فمینیست یک پا دارد !
اما چرا این موضوع را پیش کشیدم ؟ آها ، یادم آمد .
داستان افشاگری آقای پالیزدار را حتما خوانده اید . بنده دم دمای صبح مجبور شدم ( گلاب به رویتان ) به واحد تخلیه بنده منزل رجوع کنم ، کلید لامپ را زدم و کارم تمام شد سیفون را کشیدم و دستها را شستم و در باز کردم بیرون بیایم که تازه لامپ طناز کم مصرف شروع به نورافشانی کرد.
به عیال بانو ماجرا را گفتم که اینهم عیب دیگرش ، گفت :" مگه اونجا منظره جالبی بوده که میخواستی زودتر روشن بشه تا ببینی؟!"
گفتم خیر اما ...
ماجرای جناب پالیزدار هم حکم همین لامپ را دارد که در جمهوری آخوندی ایران ، همه گند میزنند اما باید مراقب باشند که قبل از کشیدن سیفون ، لامپ نورفشانی نکند تا مناظر هویدا نگردد .
آقای افشاگر را بازداشت کردند اما نگفتند چرا حقایق برملا می کنی که برچسبهای آماده را بر او چسباندند و گفتند خودش هم دستی در اختلاس اموال ملت دارد و باید محبس رود ، اما یکی نیست بپرسد اگر واقعا اختلاس و بالا کشیدن مال ملت جرم است ، چرا آنانی که او سیفون گند زدنشان را بعد از روشنی لامپ کشیده ، دستگیر نکرده اید ؟!
فلذا چراغی را که آخوند برفروزد ، هر آنکس پف کند ، ریشش بسوزد !
فلذا دوم ، یکی نیست از علمای اعلام که هفتصد میلیارد را در یک نوبت خورده و باد گلو نزده ، بپرسد ، هفتصد میلیارد چند تا صفر دارد؟
فلذای سوم ، یعنی باور می کنید انجمن اسلامی بی خبر از همه جا پالیزدار را دعوت به سخنرانی میکند و او بی خبر از فردایش ، دست به افشاگری می زند و خبر پخش می شود و ... دستگاه بگیر وببند فقط پاچه او را می گیرد !
۲ نظر:
قدیم ها به اینگونه بر خورد ها میگفتند جنگ زرگری
دیگ به دیگ. . .
ارسال یک نظر