تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی
دختری پریشان به نیروی انتظامی مراجعه میکند که مرا تعدادی از اراذل و اوباشی
که هنوز موفق به شناسایی آنها نشده اید ،ربودند اما قبل از اجرای هرگونه مراسم
سکسی اعتراف به سبک بازجویی های وزارت اطلاعات ،موفق به فرار شدم و حالا
آمده ام تا شکایت کنم.
نیروی پلیس ضمن امداد از دانشمندان ۱۶ ساله هسته ای از دختر بخت برگشته
خواستند تا در (به قول سرکار استوار صمد آقا ) پلتیک پلیس نقش طعمه را ایفا کند
و بدینوسیله نیروی انتظامی همیشه در صحنه ، متجاوزین را در محل وقوع جرم
دستگیر نماید.
تمام برنامه ها از قبل آماده میشود و دختر طبق نقشه پلیس سر راه اراذل قرار میگیرد
، جوانان شرور مطابق انتظار پلیس میآیند و دختر را مقابل چشم ماموران پلیس میربایند
و اینبار کاملا از حجالت دختر بی نوا در میآیند.
نیروی انتظامی دست از پا دراز تر به مقر خود برمیگردد ، چرا؟؟
به یک دلیل ساده ، آقایان فراموش کرده بود برای تعقیب متجاوزین ، ماشین به همراه
داشته باشند و از آنجا که پلیس با پوتین نمیتوان بدنبال ماشین دوید ، نرم نرمک
بازگشتند و احتمالا سر راه خود بستنی هم میل نمودند تا خشم و غضب فروکش کند.
پیشنهادات تقویم تبعید :
۱. به جای مدال لیاقت ، نشان حماقت بر سینه ماموران پلیس بزنند .
۲. جوانان شرور و اراذل ، ضمن ارسال کارت پستال برای پلیس ، از همکاری صمیمانه
آنها در قرار دادن هلو در گلویشان ، تشکر نمایند.
۳. احتمالا فرمانده محترم نیروی انتظامی خواهد گفت در صورتی که این اوباش بجای
فرار با ماشین ، همچون بد حجابان ، آرام و مطیع به فرمان پلیس گوش میداند ، هیچ
اتفاقی نمی افتاد فلذا مقصر همان اوباش هستند.
۴.آخرین خبر اینکه ، برادر این دختر نگونبخت ، خواهر پلیس را به همانی حواله میداد که
بر سر خواهرش آمده بود .
اصل خبر در اینجا.
۲ نظر:
مامور های انتظامی حق و حسابشان رسیده بوده برادر دختر خبر نداشته
فرهاد عزیز
باری ز قرار گفته بودی
دستان نظام شسته بودی
بر دامن آن حلاوه دختر
نیروی پلیس خفته بودی!
ارسال یک نظر