000

یکشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۶

هيچ حيواني به حيواني نمي دارد روا

خبر را در بلاگ نیوز خواندم :

تخريب گلستان جاويد بهائيان در يزد

صحبت از پژمردن يك برگ نيست،

واي!جنگل را بيابان ميكند.

دست خون آلود را از پيش چشم خلق پنهان مي كند.

هيچ حيواني به حيواني نمي دارد روا

آنچه اين نامردمان بر جان انسان مي كنند.

صحبت از پژمردن يك برگ نيست.

فرض كن مرگ قناري در قفش هم مرگ نيست.

فرض كن يك شاخه گل هم در جهان يكسر نرست.

فرض كن جنگل بيابان بود از روز نخست.

در كويري سوت وكور،

در ميان مردمي با اين مصيبتها صبور،

صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق،

گفتگو از مرگ انسانيت است.

----------------------------------

عناد با مردگان هنری ست که جمهوری ملایان دارد.

در کدام کتاب و مرام آمده آنچه شما می اندیشید تصوری ست صحیح از خداوند.

در کجا آمده که شما مختارید به حذف دگر اندیشان.

در کدام مکتب آموزش دیده اید.

دینی که هزاران برداشت از آن در جهان موجود است و هیچکدام دیگری را قبول ندارد

چگونه به شما اجازه میدهد تا ملتی را از خاک خود محروم کنید.

خاک متعلق به مردمی ست که بر آن میزیند ، اعتقادات نه خاک می شناسد و نه مرز

جغرافیایی.

نمیتوان مکتبی را متعلق به خاک دانست و از همین رو نمیتوان به صرف حاکمیتی

ولو مشروع (که شما از آن بی بهره اید ) مردمی را از وطنشان بی نصیب گذاشت.

اینجا ایران است ، متعلق به تمامی ایرانیان .

با هر نژاد و هر مرام .

خداوندی که خلق خود را محروم از زیستی کند که خود آنرا به آنها عطا کرده ، چگونه

خالقی ست ؟(طبق تعریف خود شما ، خداوند بایستی بری باشد از خلق بیهوده ).

پس قضاوت بر اعمال انسانها را به عهده او واگذارید و اجازه دهید تا انسانها به او

پاسخگو باشند.

بر جای خدا تکیه زدن ، هم خداوند را از خداوندی برکنار می کند و هم شما را از بندگی.

اجازه دهید حداقل خدا ، خدا باقی بماند!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خانه‌ام ابری است

Free counter and web stats