000

دوشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۵

بیدار شدن محسن رضایی از خواب

طبق معمول ، جمعه و شنبه ها ، به خودم مرخصی داده بودم!

اما آخرین اخبار:

رحیم صفوی نشان داد که تهدید ایران برای مقابله به مثل کاملا جدی ست،
وی در پاسخ به بوش که ایران ، کره شمالی و سوریه را محور شرارت
اعلام نموده بود گفت :

امریکا ، انگلستان و اسرائیل محور شرارت هستند ، البته این پاسخ سریع
و غیرقابل پیش بینی ، به سخنانی ست که بوش پس از وافعه یازدهم سپتامبر
بیان کرده بود!

آگاهان سیاسی بر این باورند که اگر ایران تمامی واکنش ها را به همین روال
پاسخ گوید ، در صورت حمله نظامی امریکا ، نوه های سردار صفوی پوستر
نتیجه های بوش و اولمرت و بلر را پاره خواهند کرد.

برای پیوستن روستاها به شبکه برق کشوری :
هرگز نشه فراموش ، لامپ اضافی خواموش!
وزیر کمی تا قسمتی محترم وزارت رفاه ، برای رسیدن برق به روستاها از
کارمندان وزارت رفاه تقاضا نموده تا در مصرف برق صرفه جویی کنند.
آبدارچی این وزارت خانه در مصاحبه با بی بی سی توضیح داد:
یا جناب وزیر نمیداند برای رسیدن برق به روستاها باید وزارت نیرو ابتدا
دکل های برق را بکارد و کابل کشی نماید ، یا ایشان نمیداند وزیر کدام
وزارتخانه است و یا به تاسی از رئیس جمهور محترم ، امر میکند به امید
اینکه هلالی ، نوری یا دست برآمده از خواب آقایی بقیه امور را ترتیب دهد.

آقایان اول بروند از احوال مملکت خویش با خبر شوند.

در پی اهدای کتاب حدیث بیداری از سوی چاورز به احمدی نژاد و اهدای
متقابل کتاب سرگذشت سیمون بولیوار ، مردم دنیا دچار سرگیجه شده اند که
کی رئیس کدام کشور است !
چاورز در دیدار با همتا و هم عقل و سنگ خویش گفت:
من کتابی را که در مورد امام خمینی بود خواندم و دادم تا داداش محمود هم
ببینید خمینی کی بوده.
محمود هم در گوش چاورز گفت :
به ، بابا خمینی کیلویی چنده ، تو این کتاب را بخوان تا ببینی سیمون بلوار چه
بزرگراهیه!

بیدار شدن محسن رضایی از خواب!
آخرین خبر در مورد کلاهی ست که بر سر محسن رضایی رفته بود و خود
خبر نداشت.
محسن رضایی که برای ریاست جمهوری از سالها پیش دورخیز کرده و
به دلایل محرمانه از سپاه کنار کشیده بود، از خواب ناز بیدار شد!
وی عاجزانه از رهبر درخواست نمود تا بار دیگر به شغل سپاهی گری
خود برگردد. رضایی در نامه ای به خامنه ای نوشت:
آن موقع که من سپاهی بودم ، ما را از پست سیاسی منع میکردی و الآن
که از سپاه بیرون آمدم تا سیاسی شوم ، فقط پاسداران را مقام میدهی ،
حکایت من ، قصه آن نوجوان طمع ورزی ست که دعا میکرد تا مادر
بمیرد و پدر عیال جوانی اختیار کند ، شبها پدرش ترتیب عروس را بدهد و روزها
خودش ، اما از بخت بدش ، پدر بمرد و مادر دوباره عروس شد تا ناپدری ،
شبها روی مادربخوابد و روزها روی نوجوان !

۶ نظر:

تـــــرنـــٌــــم گفت...

درود فرهاد جان
میهمان ها رفتند ولی من با وبلاگم هنوز مشکل دارم . . . سعی می کنم زودتر مشکل رو برطرف کنم

پستت رو هنوز نخوانده ام؛ باز بر می گردم

ناشناس گفت...

با درود به فرهاد عزیز
از مهره های رژیم منحوس ملایی این مردک دهاتی از جوجه کمونیست های مسکو سلیمان قبل از ان قلاب اسلامی بود . جوانکی بود فرصت طلب بزرگ شده در خانواده ای که همگی از عقل یه چیزی کم داشتند. کسانی که با مسجد سلیمان قبل و بعد از انقلاب آشنایی دارند نام رضایی ها کافیست تا از بیشرمی و پست فطرتی و جنایات این آغا و سایر اعضای خانواده دزد و کثیفش داستانها بگویند. این آغا مثل سایر میمونهای رژیم یکشبه دارای چندین دکترای اسلامی حتی در همان اوایل انقلاب و تقلب در انتخابات سال 58 و بعد ها بدلیل نبودن آدم! در جمهوری اسلامی وی به مقامات بالای مافیا و با سیاست خفقان و کشتار و قلع و قمع دگر اندیشان چه در سپاه و چه در میان مردم عادی و حق طلبان به مقام فرماندهی سپاه رسید. ایشان یکی از دزدان بزرگ و از زعمای بزرگ مافیای مالی و قدرت در رژیم ملایی و با دستبوسی و خا... مالی به این مقام رسید و لی بعدها چون همه چیز را برای خود میخواست یک باره از چشم افتاد تا جایی که از اوج به ذلیل نکبت رسید. البته به این معنی نیست که بار خود و خانواده خود را نبسته و میلیاردها به جیب نزده. از فرزند نور دیده ایشان بپرس که با میلیاردها پول دزدی پدر به آمریکا پناهنده شد و پولهای پدر را در بانکهای آنجا برای روزگار مبادا سرمایه گزاری و ذخیره و حتی نام و فامیل خود را نیز عوض کرده که شناسایی نشود. این آغا از سیاست ، زور و از اقتصاد ، دزدی و از مذهب تظاهر و اسلام نمایی را میداند و بس.

ناشناس گفت...

با دورد به فرهاد عزیز به خاطر این پشت کاری که در وبلاگ سازی دارد. هر دری را می بندند شما از یک دریچه دیگر می آیید!... همینطور ادامه بدهید ما استفاده می کنیم. یا حق.

مرد پیر گفت...

درود
فرهاد جان
اینها در خزعبلات و خیالبافی ها ی خود غرق اند وبه مانند کسی که دارد غرق میشود ..ملت ایران را به زیر خواهند کشید ..کم کم دارم به این نتیجه میرسم که حق داری میگویی که وقایع سیاسی ایران را به جز طنز با هیچ زبان دیگری نمیشود ..حلاجی کرد ..ه

ناشناس گفت...

!فرهاد جان من در برلين زندگی ميکنم

آن متن آلمانی هم متعلق به سایت کميته بين المللی دشت پاسارگاد است

http://www.savepasargad.com/

ناشناس گفت...

سلام ... فرهاد جان مسئله اینجا هست که گوجه فرنگی رشد نکرده ... قطرش نیم سانت شد، قرمز شد ... قاطی پاطی کرده ... خب از دیشب و امروز بنظر میرسد که یخبندان و سرما در راه هستند ... هرچند بعید نیست که فردا دوباره آفتابی شود
در مورد محور شرارت: تازگی ندارد و از قدیم گفتند که دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه
خیلی جاها گاز ندارند و حرف از برق میزنند. بهانه برای نیروگاه هسته ای. آلمان هم به بهانه اینکه روسیه میتواند لوله نفت و گاز را ببندد، مردمش را گیر آورده تا به ادامه استفاده از نیروی هسته ای تن در دهند.
چاوز که بعد از پیمان بندی چند روز پیش گفت و هنگامی که این مشت چپ و آن مشت راست را گره کردند، بجای اینکه بزند مشت راست را قلم کند گفت که انگار هردو ملت یک وطن دارند. خجالت هم خوب چیزی اینور این شعار سوسیالیستی میدهد و آنور انان میگویند که سوسالیسم مرد و هزار فحش و مسخره و بعد بدون شرم حیا ... اخ ولش وگرنه ممکن هست من یکی که خنده بترکم ...
امیدوارم همشان ... ناپدری را بخورند!!

Free counter and web stats