تغییر حکومت ایران
من نه هوادار شاه هستم و نه کمونیزم ، نه مذهبی و نه ضد آن.
فقط سعی میکنم منطقی باشم و بر همین اساس حتی از عنوان نمودن حکومت جایگزین
دلخواه ، ابا دارم.
چرا که معتقدم ، وقتی حاکمیت میبایست بدست مردم جاری شود ، لازم ست تا حکومت
نزد ملت ، مقبولیت داشته باشد و لازمه این ، استواری مشروعیت نظام بر خواست مردم
ست. اگر حکومتی نزد ملتش مقبولیت نداشته باشد ، به سرنوشتی دچار میشود که
رژیم منحط آخوندی به آن مبتلاست .
نمیتوان گزینش این نظام را در انتخابات سال ۱۳۵۸ گواه بر مشروعیت و مقبولیت آن گرفت
چرا که هیچگاه نام نظام برآورنده خواست ملت نیست و تنها نوع حاکمیت ، نشاندهنده
هویت حکومت ست.
مردم به منظور دستیابی به استقلال و آزادی و بنا بر وعده های خمینی به جمهوری اسلامی
رای دادند .ملاک گزینش همان شعارهای محوری دوران انقلاب بود : استقلال ، آزادی
در حالیکه که امروز نه از آزادی نشانی ست و نه از استقلال نمایی .
شاید سیاستهای مسئولین وابسته و منوط به نظر خارجیان نباشد ، اما مطمئنا این روشها
نه بر استقلال که بر انحطاط ایران استوار شده.
در زمینه اقتصادی نیز اظهرمن الشمس ست ، کدامیک از صنایع مادر به خارج وابسته نیست.
در بستر فرهنگی ، تمامی تلاش مسئولین بر زدودن فرهنگ ایرانی و ترویج خرافات مذهبی
و اندیشه های کهنه عربی ست.
کلام در شرح نامعقولی رژیم بلاهت وقیح کوتاه میکنم که همه عزیزان بر آن باور دارند.
اما متعجبم از دوستان خوش قلم و نکته سنجی که به راه خطای مسعود بهنودی میروند که در
آن هر ساز و ناز امریکا را مطلوب میبینند.
متاسفانه مدتی ست که بعضی دوستان غرق شادی از امکان تغییر رژیم آخوندی
بدست نیروهای امریکایی شده اند .
من قصد نقد آنان را ندارم و صرفا باور خود را بیان میکنم، چرا که معتقدین به آزادی
میبایست تحمل شنیدن تمامی نظرات را داشته باشند و امروز همه ی ما مشق آن میکنیم.
توجه این عزیزان را به تجربه تاریخی و عملکرد دول امریکا در جهان جلب میکنم.
امریکائیان تصور میکنند دنیا باید مطیع خواست آنان باشد تا بتوانند بازارهای اقتصادی خود
را از کسادی نجات دهند و بر پهنه گیتی حکم برانند.
نکته مهم باور وجود حاکمان پشت پرده سیاست امریکاست ، آنچنان که حتی حضور خودی
(کندی) را تحمل نمیکنند چه رسد به غریبه هایی که ساز مخالف میزنند .
کافی ست نگاهی به گذشته کنیم و سرگذشت امثال آلنده و مصدق را مورد بررسی قرار دهیم.
توجیه این عزیزان عدم توانایی مردم ایران در برکناری رژیم منحط آخوندی ست ، درصورتیکه
اگر فرض را بر صحت ایده اینان هم بگذاریم ، چاره شکیبایی ست تا ملت ما به خودباوری کافی
برسد ، به باور من اگر مردم نتوانند حکومت غصب شده را بازستانند ، مطمئنا توانایی حفظ
دموکراسی ارزانی شده ی غرب را نیز نخواهند داشت و الزاما بایستی حضور و تسلط بیگانگان
را تحمل کنیم.
قضیه مرد روی پشت بام که از ترس سقوط به عقب میرفت ، شاید حکایت امروز موافقین مداخله
غرب ست.
تردید نکنید ، امریکا برای آزادی من وتو ، سربازانش را به کشتن نمیدهد ، هزینه نمیکند ،حتی
وقت نمیگذارد.
به دام تبلیغات غرب نیفتیم ، ناپلئون برای فتح مصر ، خود را مسلمان نامید و نام محمد را انتخاب
نمود.اگر همه توان خود را برای آگاهی مردم و رسوایی حکومت بلاهت وقیح اختصاص دهیم ،
مردم با کوچکترین تحرکی ، رژیم را ساقط میکنند.
جماعت ملایان ، ترسو تر از آنی هستند که بتوانند و یا بخواهند مقابله کنند.
گستاخی آنان در کشتار و نابودی مخالفین ، تنها بدلیل گسسته بودن مخالفتها و همساز نبودن
نیروهای آزادیخواه ست.
به نظر من اسطوره پرستی که در فرهنگ دیرین ایرانیان ریشه دارد ، متاسفانه ، از ایرانیان
افرادی فاقد تحرک ساخته که همیشه منتظر ظهور نیرویی برتر برای بهبودی هستند.
و باور کنیم سربازان امریکایی مهربانتر از پاسداران و بسیجیان نخواهند بود!
من نه هوادار شاه هستم و نه کمونیزم ، نه مذهبی و نه ضد آن.
فقط سعی میکنم منطقی باشم و بر همین اساس حتی از عنوان نمودن حکومت جایگزین
دلخواه ، ابا دارم.
چرا که معتقدم ، وقتی حاکمیت میبایست بدست مردم جاری شود ، لازم ست تا حکومت
نزد ملت ، مقبولیت داشته باشد و لازمه این ، استواری مشروعیت نظام بر خواست مردم
ست. اگر حکومتی نزد ملتش مقبولیت نداشته باشد ، به سرنوشتی دچار میشود که
رژیم منحط آخوندی به آن مبتلاست .
نمیتوان گزینش این نظام را در انتخابات سال ۱۳۵۸ گواه بر مشروعیت و مقبولیت آن گرفت
چرا که هیچگاه نام نظام برآورنده خواست ملت نیست و تنها نوع حاکمیت ، نشاندهنده
هویت حکومت ست.
مردم به منظور دستیابی به استقلال و آزادی و بنا بر وعده های خمینی به جمهوری اسلامی
رای دادند .ملاک گزینش همان شعارهای محوری دوران انقلاب بود : استقلال ، آزادی
در حالیکه که امروز نه از آزادی نشانی ست و نه از استقلال نمایی .
شاید سیاستهای مسئولین وابسته و منوط به نظر خارجیان نباشد ، اما مطمئنا این روشها
نه بر استقلال که بر انحطاط ایران استوار شده.
در زمینه اقتصادی نیز اظهرمن الشمس ست ، کدامیک از صنایع مادر به خارج وابسته نیست.
در بستر فرهنگی ، تمامی تلاش مسئولین بر زدودن فرهنگ ایرانی و ترویج خرافات مذهبی
و اندیشه های کهنه عربی ست.
کلام در شرح نامعقولی رژیم بلاهت وقیح کوتاه میکنم که همه عزیزان بر آن باور دارند.
اما متعجبم از دوستان خوش قلم و نکته سنجی که به راه خطای مسعود بهنودی میروند که در
آن هر ساز و ناز امریکا را مطلوب میبینند.
متاسفانه مدتی ست که بعضی دوستان غرق شادی از امکان تغییر رژیم آخوندی
بدست نیروهای امریکایی شده اند .
من قصد نقد آنان را ندارم و صرفا باور خود را بیان میکنم، چرا که معتقدین به آزادی
میبایست تحمل شنیدن تمامی نظرات را داشته باشند و امروز همه ی ما مشق آن میکنیم.
توجه این عزیزان را به تجربه تاریخی و عملکرد دول امریکا در جهان جلب میکنم.
امریکائیان تصور میکنند دنیا باید مطیع خواست آنان باشد تا بتوانند بازارهای اقتصادی خود
را از کسادی نجات دهند و بر پهنه گیتی حکم برانند.
نکته مهم باور وجود حاکمان پشت پرده سیاست امریکاست ، آنچنان که حتی حضور خودی
(کندی) را تحمل نمیکنند چه رسد به غریبه هایی که ساز مخالف میزنند .
کافی ست نگاهی به گذشته کنیم و سرگذشت امثال آلنده و مصدق را مورد بررسی قرار دهیم.
توجیه این عزیزان عدم توانایی مردم ایران در برکناری رژیم منحط آخوندی ست ، درصورتیکه
اگر فرض را بر صحت ایده اینان هم بگذاریم ، چاره شکیبایی ست تا ملت ما به خودباوری کافی
برسد ، به باور من اگر مردم نتوانند حکومت غصب شده را بازستانند ، مطمئنا توانایی حفظ
دموکراسی ارزانی شده ی غرب را نیز نخواهند داشت و الزاما بایستی حضور و تسلط بیگانگان
را تحمل کنیم.
قضیه مرد روی پشت بام که از ترس سقوط به عقب میرفت ، شاید حکایت امروز موافقین مداخله
غرب ست.
تردید نکنید ، امریکا برای آزادی من وتو ، سربازانش را به کشتن نمیدهد ، هزینه نمیکند ،حتی
وقت نمیگذارد.
به دام تبلیغات غرب نیفتیم ، ناپلئون برای فتح مصر ، خود را مسلمان نامید و نام محمد را انتخاب
نمود.اگر همه توان خود را برای آگاهی مردم و رسوایی حکومت بلاهت وقیح اختصاص دهیم ،
مردم با کوچکترین تحرکی ، رژیم را ساقط میکنند.
جماعت ملایان ، ترسو تر از آنی هستند که بتوانند و یا بخواهند مقابله کنند.
گستاخی آنان در کشتار و نابودی مخالفین ، تنها بدلیل گسسته بودن مخالفتها و همساز نبودن
نیروهای آزادیخواه ست.
به نظر من اسطوره پرستی که در فرهنگ دیرین ایرانیان ریشه دارد ، متاسفانه ، از ایرانیان
افرادی فاقد تحرک ساخته که همیشه منتظر ظهور نیرویی برتر برای بهبودی هستند.
و باور کنیم سربازان امریکایی مهربانتر از پاسداران و بسیجیان نخواهند بود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر