000

چهارشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۵

به مناسبت آزادی گنجی



گنجی هم آزاد شد.آنهم بگونه ای که خواست دولتمردان بود يعنی پس از تحمل
کيفر ی ناحق
در اين مقال بنا ندارم شادباش بگويم و چون ديگران او را اسطوره ی مقاومت و
سمبل آزادی بيان معرفی کنم چرا که با هر نوع اسطوره سازی و بت پرستی
مخالفم
دروغ نميگويم که از نظر من بهترين راه و حالت برای گنجی ادامه اعتصاب غذا
در بيمارستان بود تا در تاريخ همانی بماند که خود ميخواست.
نمونه بارز آن طالقانی ست که به قولی در بهترين شرايط درگذشت تا نامش
آلوده هم کيشانش نشود و هميشه طالقانی باقی بماند.
گنجی جملاتی بر زبان آورد که کسی قدرت بيانش را نداشت ، او ولی فقيه
را نشانه رفت و حکومتی بدون ولايت و امامت را آرزو نمود.
اما بايد بدانيم گمجی زمانی چنين شعارهای تندی را بر زبان جاری ساخت که
در زندان بود و تصور ميکرد حکومت ميخواهد در همانجا او را به قتل برساند.
امروز گنجی نزد خانواده است و تصور نميکنم بتواند تصويری که از او ساخته
شده را تداوم بخشد.
توقع جامعه از او ادامه صحبتهای پيشين ست. تمامی حاميانش در يک جمله
گرد او جمع شده بودند :
خامنه ای بايد برود!
اما آيا گنجی شهامت آنرا دارد که امروز نيز چون ديروز سخن براند؟
تکرار و تاکيد ميکنم وی زمانی به سيم آخر زد که تصور ميکرد ماموران جمهوری
اسلامی قصد جانش کرده اند ، اما امروز بايد دست به عصا راه رود.
از سويی هر نوع جهت گيری در قبال مسائل از تعداد دوستانش خواهد کاست ،
و از سوی ديگر سکوتش نشانه ترس از بازداشت مجدد قلمداد می شود.
شايد آلخين ، قهرمان پيشين شطرنج جهان نمونه ای قابل بررسی باشد.
آلخين که در دوران خود از بدعت گزاران و خالق ترکيبات پيچيده شطرنج بود ،
در دوران جنگ جهانی دوم ، با ترديدی بغرنج روبرو شد،
حکومت نازی به رهبری هيتلر خانواده اش را به چنگ آورد . آلخين ميبايست
بر نفی هيتلر باقی ميماند و از خانواده صرف نظر ميکرد و يا برای پيوستن به
خانواده اش از شهرت و آبروی خود ميگذشت.
او راه دوم را برگزيد تا جهان خائنش خطاب کنند.
در حالت ايده آليستی همه ميتوانيم او را خائن بناميم اما انصاف حکم ميکند
ذره ای از احساسش را درک کنيم.
در روايت تاريخی ديگر ، گاليله را به جرم اعتقاد به گردش زمين بدور خورشيد
در دادگاه انکيزاسيون محاکمه و به مرگ محکوم کردند.
گاليله نگاهی به جام زهر نمود و گفت ، خير ، اين خورشيد است که بدور
زمين می چرخد
بيرون از دادگاه شاگردش به او گفت : بيچاره ملتی که قهرمان ندارد.
پاسخ گاليله جمله ای بود حکيمانه که به اعتقاد من ميبايست سرلوحه مبارزات
مردم ما قرار گيرد
بيچاره ملتی که نياز به قهرمان دارد!
تا روزی که بدنبال قهرمانی باشيم که او بار تلخيها و سختيها را بدوش کشد
و هميشه بهترين راه حلها را در آستين داشته باشد تا ما نياز به تفکر
و تقلا نداشته باشيم، اوضاع بر همين سياق خواهد بود.
در جوامع غربی اکثريت مردم به دين معتقدند اما هرگز از ايده آلهايی چون
بده در راه خدا ، ثواب دارد ، عقوبت را به عاقبت واگذار کن ، و.....
استفاده نمیکنند چرا که خدا ، قانون است و شکستنش موجب دردسر.
آنهم در همين زمان و بدست همين قانون !
اگر قوانين مبتنی بر حقوق حقه فردی و جمعی ، آزاديهای مشروع ، تامين
امنيت فردی و عدالت اجتماعی ، حاکميت آرای مردم و حکومت قوانينی انسانی
داشته باشيم ، اگر اعتقادات فردی را به حيطه فردی بازگردانيم و باور کنيم
فهم هرکس برداشت اوست و در همان حد بايد مورد توجه قرار گيرد ،
هرگاه قبول کنيم به قول خواجه نصير طوسی
همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز نيامده اند
آنگاه ميتوان اميد به فردايی روشن داشت و الا نه از گنجی و امثال او کاری
کاری ساخته است و نه از دستی آسمانی و اسطوره سازی زمينی
Farhad Heyrani

جمعه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۵

آقای خامنه ای بیدار شو

گاهی اوقات لازم ست انسان بخندد ، گاهی نیز میبایست احساس شرم کند اما اینکه در یک لحظه و بابت یک مسئله هم احساس شرم به مادست دهد و هم از ته دل بخندیم ،حکایت از غریب بودن ماجرا دارد.
آقای خامنه ای به تبعیت از رئیس جمهور (به قول نبوی) مشنگ ، با وقاحت تمام فرموده :براي مشخص شدن انزواي ايران يا آمريكا، پيشنهاد مي‌كنيم همه‌پرسي در جهان اسلام برگزار شود تا با سنجش ميزان محبوبيت رييس جمهوري ايران و رييس جمهور آمريكاواقعيت مشخص‌تر شود و اگر سردمداران آمريكا از نتايج خفت بار اين همه‌پرسي نمي‌ترسند اين گوي و اين ميدان.
اولا جناب بلاهت وقیح تصور میکند چنین انتخاباتی ، همچون همه پرسیهای ایران (بخوانید بسیج پرسی) ، حتما شورای نگهبانی دارد و بررسی صلاحیتی که بتوانند ... بگذریم
من نمیدانم این همه پررویی را از کجا وام گرفته اند اما در عین قهقهه ، احساس شرم میکنم
نمیدانم دیگران از خواندن چنین اخباری چه تصور میکنند .کاش می شد به این رهبر بی خرد حالی کرد وقتی کشورهای عربی میگویند ایران هسته ای را نمی پذیریم یعنی با اندیشه های شما مخالفند.وقتی در این وانفسا ادعاهای خود را بر جزایر ایرانی با تاکید تکرار میکنند ، یعنی با شما مخالفند.وقتی خلیج همیشه فارس را ، بحرالعرب و خلیج العرب مینامند ، یعنی با شما مخالفند.وقتی پس از بازگشت احمدی نژاد و توضیحات چندش آورش در مورد تحویل گرفتنش ، ازپادشاه عربستان حکایتها بازگو میکند و سفیر عربستان ، رئیس جمهور را به آداب دیپلماتیک میخواند ، یعنی با شما مخالفند.وقتی فلسطینیان حقوق از ایران میگیرند و سنگ صدام و ترکیه را به سینه میزنند یعنی .....وقتی لیبی اسرار هسته ای ایران را در اختیار امریکا و آژانس قرار میدهد .......وقتی تو خود را ولی امر مسلمین میخوانی ، چگونه توقع داری مسلمانان انکارت نکنند ؟!آقای خامنه ای بیدار شو ! وقت تنگ ست . دوران بی خبری ملت به سر رسیده.نمیتوانید در عصر ارتباطات دروغهای بزرگ بگونید و با تکرارشان سعی در القا به ذهن مردم داشته باشید.روزگاری اسلام سپر شما بود تا بر مسند بمانید و هرآنچه می پسندید کنید اما امروز جنایات و خیانتهای شما به حدی رسیده که حتی از اسلام نیز کاری ساخته نیست.

پنجشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۵

مصدق ، مردی که باید از نو شناخت

«... وقتي كه ملت ، دولتي را سر كار مي آورد و دولت مبعوث ملت است نمي تواند صداي ملت را خفه كند و نگذارد مردم حرف خودشان را بزنند . خفه كردن صداي مردم كار سياست استعماري است . روش آنهاست كه نفس كسي در نيايد تا هر كاري دلشان مي خواهد بكنند … وقتي اجازه داده شد كه مردم حرفشان را بزنند و انتقاد كنند ، آنوقت دولت هر كاري دلش خواست نميتواند بكند . بايد به صرف ملت و آرزوهاي ملت توجه كند . موجوديت دولت من روي افكار ملت بود . پس نمي شد جلوي اظهار نظر هاي مردم را گرفت و خفه اشان كرد (تقريرات مصدق در زندان - … - ص 133
به من گناهان زيادي نسبت داده اند . ولي من خود مي دانم كه يك گناه بيشتر ندارم و آن اين است كه تسليم تمايلات خارجيان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملي كوتاه كرده ام، و در تمام مدت زمامداري خود از لحاظ سياست داخلي و خارجي فقط يك هدف داشته ام و آن اين بود كه ملت ايران بر مقدرات خود مسلط شود و هيچ عاملي جز اراده ملت در تعيين سرنوشت مملكت دخالت نكند . پس از پنجاه سال مطالعه و تجربه به اين نتيجه رسيدم كه جز تأمين آزادي و استقلال كامل ممكن نيست كه ملت ايران بر مشكلات و موانع بيشماري كه در راه سعادت و عظمت خود دارد غلبه كند، و براي نيل به اين منظور تا آنجا كه توانستم كوشيدم. راست است كه مي خواستند سرنوشت من و خانواده ام را درس عبرت ديگران كنند. ولي من مطمئنم كه نهضت ملي ايران خاموش نشدني است و هرگز فراموش نمي شود. تنها آرزويم اين است كه تمام طبقات و آحاد ملت پيرو هر مسلك و مذهب و دين، بخصوص افراد طبقه جوان كه چشم و چراغ مملكت و مايه اميد كشورند، عظمت و اهميت نهضت خود را بخوبي درك كنند و به هيچ صورت از تعقيب راه پرافتخاري كه رفته اند دست نكشند...» (از دفاعيات دكتر مصدق در جلسه چهارم دادگاه فرمايشي نظامي)

یکشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۴


نوروز ابداعی کاملا ایرانی ست.
ثبت لحظه آغاز بهار دل انگیز و شروع دوباره گردش زمین
بدور خورشید.
ترکیب علوم نجوم و ریاضیات با طبیعت و بشر ، مولودی یافت
بنام نوروز.

دریغ و درد که درین روز طرب وشادی بایستی حسرت دیروز
خوریم و با ترس از فردایی تاریک استقبال کنیم.
"صحبت از پژمردن یک برگ نیست....
وای ی ی ی جنگل را بیابان میکنند"
شاید مناسب ترین تصویر برای تصور فردا و تجسم دیروز ،توسط
نیک آهنگ ترسیم شده ،...
بگذریم و بگذاریم کام نوروزیمان شیرین شود و از گزند تلخی
اربابان دین و مخالفان اندیشه ،در امان بماند.
نوروز جشنی کاملا ملی و بدور از هرگونه آلایش مکتبی و قبیله
ای ست.ایرانیان با گرایش های متفاوت و گاه متضاد ، همه
هماهنگ و در یک زمان و به یک شیوه شادی می آفرینند.
احساس توامان غم و شادی را میتوان با گوش دادن به تصنیف
زیبای بهار دلنشین بدست آورد.
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
باز آ ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آیینه ام عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهار سر را بنه بر سینه ام

یکشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۴

تغییر رژیم حتی به قیمت حراج استقلال؟

تغییر حکومت ایران
من نه هوادار شاه هستم و نه کمونیزم ، نه مذهبی و نه ضد آن.
فقط سعی میکنم منطقی باشم و بر همین اساس حتی از عنوان نمودن حکومت جایگزین
دلخواه ، ابا دارم.
چرا که معتقدم ، وقتی حاکمیت میبایست بدست مردم جاری شود ، لازم ست تا حکومت
نزد ملت ، مقبولیت داشته باشد و لازمه این ، استواری مشروعیت نظام بر خواست مردم
ست. اگر حکومتی نزد ملتش مقبولیت نداشته باشد ، به سرنوشتی دچار میشود که
رژیم منحط آخوندی به آن مبتلاست .
نمیتوان گزینش این نظام را در انتخابات سال ۱۳۵۸ گواه بر مشروعیت و مقبولیت آن گرفت
چرا که هیچگاه نام نظام برآورنده خواست ملت نیست و تنها نوع حاکمیت ، نشاندهنده
هویت حکومت ست
.
مردم به منظور دستیابی به استقلال و آزادی و بنا بر وعده های خمینی به جمهوری اسلامی
رای دادند .ملاک گزینش همان شعارهای محوری دوران انقلاب بود : استقلال ، آزادی
در حالیکه که امروز نه از آزادی نشانی ست و نه از استقلال نمایی .
شاید سیاستهای مسئولین وابسته و منوط به نظر خارجیان نباشد ، اما مطمئنا این روشها
نه بر استقلال که بر انحطاط ایران استوار شده.
در زمینه اقتصادی نیز اظهرمن الشمس ست ، کدامیک از صنایع مادر به خارج وابسته نیست.
در بستر فرهنگی ، تمامی تلاش مسئولین بر زدودن فرهنگ ایرانی و ترویج خرافات مذهبی
و اندیشه های کهنه عربی ست.
کلام در شرح نامعقولی رژیم بلاهت وقیح کوتاه میکنم که همه عزیزان بر آن باور دارند.
اما متعجبم از دوستان خوش قلم و نکته سنجی که به راه خطای مسعود بهنودی میروند که در
آن هر ساز و ناز امریکا را مطلوب میبینند.
متاسفانه مدتی ست که بعضی دوستان غرق شادی از امکان تغییر رژیم آخوندی
بدست نیروهای امریکایی شده اند .
من قصد نقد آنان را ندارم و صرفا باور خود را بیان میکنم، چرا که معتقدین به آزادی
میبایست تحمل شنیدن تمامی نظرات را داشته باشند و امروز همه ی ما مشق آن میکنیم.
توجه این عزیزان را به تجربه تاریخی و عملکرد دول امریکا در جهان جلب میکنم.
امریکائیان تصور میکنند دنیا باید مطیع خواست آنان باشد تا بتوانند بازارهای اقتصادی خود
را از کسادی نجات دهند و بر پهنه گیتی حکم برانند.
نکته مهم باور وجود حاکمان پشت پرده سیاست امریکاست ، آنچنان که حتی حضور خودی
(کندی) را تحمل نمیکنند چه رسد به غریبه هایی که ساز مخالف میزنند .
کافی ست نگاهی به گذشته کنیم و سرگذشت امثال آلنده و مصدق را مورد بررسی قرار دهیم.
توجیه این عزیزان عدم توانایی مردم ایران در برکناری رژیم منحط آخوندی ست ، درصورتیکه
اگر فرض را بر صحت ایده اینان هم بگذاریم ، چاره شکیبایی ست تا ملت ما به خودباوری کافی
برسد ، به باور من اگر مردم نتوانند حکومت غصب شده را بازستانند ، مطمئنا توانایی حفظ
دموکراسی ارزانی شده ی غرب را نیز نخواهند داشت و الزاما بایستی حضور و تسلط بیگانگان
را تحمل کنیم
.
قضیه مرد روی پشت بام که از ترس سقوط به عقب میرفت ، شاید حکایت امروز موافقین مداخله
غرب ست.
تردید نکنید ، امریکا برای آزادی من وتو ، سربازانش را به کشتن نمیدهد ، هزینه نمیکند ،حتی
وقت نمیگذارد.
به دام تبلیغات غرب نیفتیم ، ناپلئون برای فتح مصر ، خود را مسلمان نامید و نام محمد را انتخاب
نمود.اگر همه توان خود را برای آگاهی مردم و رسوایی حکومت بلاهت وقیح اختصاص دهیم ،
مردم با کوچکترین تحرکی ، رژیم را ساقط میکنند.
جماعت ملایان ، ترسو تر از آنی هستند که بتوانند و یا بخواهند مقابله کنند.
گستاخی آنان در کشتار و نابودی مخالفین ، تنها بدلیل گسسته بودن مخالفتها و همساز نبودن
نیروهای آزادیخواه ست.
به نظر من اسطوره پرستی که در فرهنگ دیرین ایرانیان ریشه دارد ، متاسفانه ، از ایرانیان
افرادی فاقد تحرک ساخته که همیشه منتظر ظهور نیرویی برتر برای بهبودی هستند.

و باور کنیم سربازان امریکایی مهربانتر از پاسداران و بسیجیان نخواهند بود!

چهارشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۴

روز جهانی زن گرامی باد

به مناسبت روز زن ، هرچند شاعر به مناسبتی دیگر سروده

در این سرای بی کسی ، کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما ، پرنده پر نمیزند

یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمیکند
کسی به کوچه سارشب در سحر نمیزند

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند

گذر گهی ست پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمیزند

دل خراب من دگر خرابتر نمیشود
که خنجر غمت ازین خرابتر نمیزند

چه چشم پاسخ ست ازین دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمیزند

ه ا. سایه (هوشنگ ابتهاج ، در کوچه سار شب ، 1337)

بیت آخر حذف شد تا مناسبت از دست نرود
برای دوستداران ، اینجا میآورم
نه سایه دارم و نه بر ، بیفکنندم سزاست
اگرنه بر درخت تر ، کسی تبر نمیزند

یکشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۴

ریش مهمتر است یا ریشه


وزیر کشاورزی خطاب به نماینده دشتستان:اگر مدیر من سابقه حضور در جبهه را ندارد ريش كه دارد!

توجه عزیزان را به دو نکته اصلی و یک مصیبت لاعلاج جلب میکنم،
اول آنکه نماینده یعنی کسی که اهم امور مملکتی را قانونمند میکند ،
دوم اینکه وزیر یعنی مجری قوانین و مدیر امور مردم.

حال به ذکر مصیبت میرسیم ، ببینید ، طرز فکر و منطق نماینده را و استدلال وزیر را !

از دید نمانده برای مسئولیت در وزارت کشاورزی ، سابقه جنگ و جبهه الزامی ست و وزیرمیگوید خیر ریش کافی ست.

به عبارت دیگر گویی ریش از دید وزیر ، تداعی کننده بذر علوفه ست در زمین لم یزرع!
و از دید نماینده ، کاشت بذر گویی به معنی کاشت مین ست برای انقجار !

بنا براین قطعا برای مدیریت امور بانکی ، مدیر میبایست دارای سوابق استشهادی
باشد تا بتواند در مواقع ضروری خود و سیستم بانکی را نابود کند.

مدیر امور خارجه باید سوابق حوزوی داشته باشد تا بتواند با استدلالهای سوفسطائیون ، جهان رابه ریشخند کشور وادارد.

از همه اینها بگذریم به ترکیب ایده آل فعلی میرسیم که رهبر را با کابینه و مجلس ( بخوانید مسجد) هماهنگ میکند که همه از معلولیتهای ذهنی و عقده های جهان گشایی برخوردارند

نتیجه آنکه برای مملکت داری ریش مهم ست و نه ریشه!

جمعه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۴

آنفلوآنزای مرغی

خدمت شما عرض کنم که این روزها شدم بانوی چراغ بدست ،دختر کوچیکه بدجوری
مریض شده و طبق تجویز دکتر ، تو این هوای سردباید دائم در معرض هوای آزاد باشه !
دکتر گفته یه جور آنفلوآنزاست اما از نوع مرغی نیست ، این حالی که من میبینم
احتمالا آنفلوآنزای شتری باید باشه . بهرحال پنجره های خانه ما شده مثل دهان آقای
رئیس جمهور که چفت و بست نداره و همش بازه .
به قول رابرت رد فورد ( پا برهنه در پارک ) ما اولین کسانی هستیم که متوجه بارش برف
میشیم چون دانه های سفید برف مستقیم میاد تو پذیرائی .
به همین دلیل نمیخواستم با نوشتن مزاحم بشم ، اما مگه این جمهوری اسلامی اجازه میده؟
یک نگاه به این عکس که توسط کیانوش عزیز ( وبلاگ ترنم ) معرفی شده بیندازید و شرح ماجرا
را هم در وبلاگ زن نوشت بخوانید. من قبلا فکر میکردم زور بسیجی و نیروی انتظامی فقط به
سفارتخانه های خالی و اهل تصوف بی دفاع میرسه اما مثل اینکه پیشرفت کردند و با رزم آرایی
مدرن به خانم های پرچم پوش ! لگد میزنند . (قبلا گاز میگرفتند )
شعار ورزشگاه صدهزار پسری این جماعت رعشه افکن ، کمی تا قسمتی جالب انگیز ناک بود.
مورد دیگر فرمایش حکیمانه وزیر بهداشت و آموزش پزشکی نزد شیخ الرئیس (جمهور) مصباح بوده
که بشارت داده بزودی " طب ایرانی - اسلامی " در دانشکده پزشکی فعال خواهد شد. نمیدانم
تعبیر چیست اما اگر منظور برگشت به کشفیات ابو علی سینا و غیره است ، این یعنی نادیده گرفتن
تجربیات و تحقیقات دیگران و صد البته حماقتی که فقط از دولت مهرورز برمیآید.
اگر هم بنا بر ترویج اصول فقه و اخلاق اسلامی در رشته پزشکی باشد که خوش بحال بیماران، چرا
که از قدیم گفته اند : خنده بر هر درد بی درمان دواست . حالا تصور کنید بیماری نزد دکتر برود و
بگوید مثلا سفلیس دارم. دکتر میگوید : قطعا در شب جمعه و پیش از اذان آب روی گربه ریخته ای!
و درمانش این است که بول کودک نابالغ را مزه مزه کنی و بنوشی .
البته چنانچه کودک نابالغ در دسترس نباشد میتوان از بول کودک بالغ نوشید ، به شرطی که
کف آن گرفته شود
راستی این هم هدیه به بهنود عزیز برای هواداری یکجانبه از امریکای عزیزش.
Free counter and web stats