000

یکشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۰

برای مادرم ...

مادرم !
با صدای ناله ات زندگی یافتم و با نوازش پرمهرت به آغوش تو پناه بردم ، تا اولین و آخرین پناه من باشی
با عاشقانه ترین کلماتی که از توشنیدم ، شیره ی جانت نوشیدم تا شیفتگی از تو بیاموزم
با لالایی های تو به رویای تو پیوستم و با رویای تو سپیده را در تو جستم
با مهرت رشد کردم و چنان شدم که چنین در پی مهرت هستم
چشم های کنجکاو من همیشه در جستجوی تو بود تا در آغوش امنت ، خطر ز خاطر دور کنم
مادرم ، امروز کودک تو گرچه چون تو دارای کودکانی ست ، اما هنوز هم همان کودک توست که کودکانه بدنبال گرمای آغوش توست
کاش زمانه در لحظه ی با تو بودن تاملی میکرد ، کاش پری نبود برای پریدن ، کاش میدانستم که در ورای آغوش تو ، چه تنگ می شود سینه از خلوت و چه خلوت می ماند خیال از
خلوص

مادرم ، سپیدی موی تو را چگونه سپاس می توان گفت که هر تارش نغمه سرای سرای بی کسی من ست


دوستت دارم ، بیش از مفهوم کلمات که فهم تو در قالب کلمات نمی توان جست ، باید به دل نظر کرد که سرای دل ، سرای توست
دوستت دارم ،
بیش از لحظه ای که نوزادت انگشت تو را می فشرد و به چشمان زیبایت خیره می شد تا نگاهت را بیش از شیر ، سیر بچشد
مادرم ،
" دلم به مهر تو یکدم غم زمانه نداشت .... که اولین غم من ، آخرین نگاه تو بود " (1)....

امروز روز توست ، هر روز روز توست که هر شبم به یاد تو روز من ست


کاش لحظه ای مادرت می بودم و در برت ، تا تو را لایقی چون تو ستایش میکرد
-------------------------
1. شعر از مهدی سهیلی


برنامه تلویزیون ایرانیان برلین بمناسبت روز مادر با صدای گرم خانم خوشنو

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats