آدینه گذشته ، در برنامه " مهمان هفته "
تلویزیون ایرانیان در برلین ، پرویز دستمالچی حضور یافت .
در این برنامه در مورد انتخابات امریکا و شرایط روز ایران سوالاتی چند از او پرسیدم . متاسفانه بدلیل کمبود ( همیشگی ) وقت ، بسیاری از سوالات طرح نشد .
امیدوارم بزودی
سایت تلویزیون ایرانیان (برلین) بازسازی شود تا دوستان بتوانند به آرشیو برنامه دسترسی پیدا کنند .
پس از پایان ضبط تلویزیونی ، از دستمالچی سوال کردم ، همه از لزوم گسترش رابطه با امریکا صحبت می کنند اما سوالی ذهن مرا به خود مشغول کرده .
امریکا در ایران ، شاه را بر تخت نگه داشت و او از جهت تحدید آزادی مردم ، چنان کرد که میدانیم .
در عراق ، پس از رویکرد صدام از ابرقدرت شرق ،وی را تجهیز نمود و به او بال و پر داد . صدام مستبدی شد که خون مردم خود را در حفظ قدرت خود ، مباح می پنداشت .
در افغانستان ، طالبان را برای رویارویی با حکومت شوروی رشد داد و این گروه تا آنجا پیش رفت که هنوز در افغانستان ، مردم روی آسایش ندیده اند و بسیاری موارد دیگر .
از کجا می توان اطمینان داشت به فرض حاکمیت حکومتی معقول در ایران ، و پس از ایجاد رابطه با امریکا ، سران وقت ایالات متحده تلاش نکنند تا محمدرضایی دیگر و یا امثال صدام و طالبان را در ایران رشد دهند .
پاسخ پرویز دستمالچی بسیار جالب و روشنگر بود .او اعتقاد داشت اگر طالبان در افغانستان مجال ابراز وجود و رشد یافت ( و یا صدام در عراق و شاه در ایران) این بواسطه شرایط حاکم بر جامعه افغان بوده .بعبارتی ، طالبان و صدام و شاه و ... محصول اجتماعی هستند که از آن سربلند کرده اند! پاسخی کوتاه که نشان از تسلط و تبحر وی در زمینه سیاسی - اجتماعی جوامع دارد .
براستی هم چنین است .
انقلاب ایران ، بر علیه ظلم و دیکتاتوری بروز کرد اما بجهت فرهنگ مسلط بر جامعه ، خمینی ،" انقلاب آزادی " را به حکومت مطلقه فقهی پیوند داد .
مردمی که در همان سال اول پیروزی انقلاب به قانون اساسی رای دادند ، اصلا توجهی به هشدار منتقدینی که از قضا مورد حمایت خمینی هم بودند ، نشان ندادند تا حکومت دینی را بنام جمهوری اسلامی بر ایران مسلط کنند.
کاش کسی بود تا از خمینی ( و امروز از خامنه ای ) می پرسید که بنا بر قانون اساسی ایران ، حاکمیت حق خداست و همین یک جمله متناقض کلمه " جمهوری " ست که حاکمیت را از آن مردم می داند .
بدون آنکه در این مقال قصد نقد حکومت الله را داشته باشم ، فقط از ذوب شدگان در ولایت و هوادارن حکومت می پرسم ، آیا بهتر نیست تا نام حکومت را به حق به " حکومت اسلامی " تغییر دهید که هیچ نشانی از جمهوری در آن یافت نمی شود ؟
مگر به فرض وجود مقام ریاست جمهوری ، می توان حکومت را جمهوری دانست ؟
اسامی معرف ساختار نیستند که در نظام فعلی می توان ف، رییس جمهور را ( بنا بر قانون اساسی) مسئولی دانست که محکوم است به اجرای قوانین مورد نظر رهبری که با و بی واسطه از سوی مجاری تعبیه و کنترل شده ، به او ابلاغ میگردد.
براستی هر آنچه بر ما میرود ، بدلیل فرهنگی ست که بر ما مسلط است . تا خودمان نخواهیم اختیار خود را بدست گیریم ، نباید انتظار داشته باشیم کسی را که خود به قدرت می رسانیم و همه ابزار تحمیل اراده اش به ملت را در اختیارش قرار می دهیم و هیچ مجرایی نیز برای تحدید ، تغییر و یا پاسخگوییش در برابر مردم ، درنظر نمی گیریم ، آش همین آش است .
چه فرقی می کند نامش محمد رضا باشد و حکومتش سلطنتی ، یا خامنه ای و خمینی باشند و حکومتشان ( به اصطلاح !) جمهوری .