000

دوشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۶

درد دل

برای دل خودم که مظلومانه اسیر من است.

تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب

و اینسان خوابها ! را با تو زیبا میکنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

که این یخ کرده را از بی کسی " ها " میکنم هر شب

دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا میکنم هر شب

هر که نامش بخواند ، به خواری میرانند و هر که از کوی برمد ، بر دیده مینهند.

صورت از سیرت می پوشانم تا از شتاب عجولان افسار گسیخته بر وصول صنم

بی عیار ، غبار بر چشمم ننشیند.

و این آخرین گام صید من است و اولین گام صیادش .

روز به دیروز رسید و هور به شب .

تصویرهای خیالی نقش میبازند تا کدورت حقایق بر وقایع ، واقعیت یابد.

عروسکم را بجای نوازش ، شانه بر مو می کشند.

پرنده رها باز به قفس رسید تا سر پناهش ستاری رها کند و رهایی مستور بماند.

مرا ز خدا گریزی نیست ، نجاتم دهید.

حیف شد ، قافله باز هم بسته میرود!

۳ نظر:

ناشناس گفت...

21mehr.comشهلا
...منم در مورد خیال به روزم

مانی خان گفت...

يكشنبه 24 تير 1386

IranHadi2.gif
براي فورمت "ورد" کليک کنيد روي لينک. (فارسي شکر بود!)

ایرانیم و شاه و خمینی‌ ثمراتم
من عامل تکثیر ژن این حضراتم

انگار که آن شب که سرشتند گلم را
مانده می آنها ته پیمانه‌ی ذاتم

من مبدأ تاریخم و توضیح مسائل
من مایه‌ی پیدایش فرهنگ لغاتم

با هوشترین ملت منظومه‌ی شمسی
من هستم و انگشت‌نما بین کراتم

گه زاده‌ی خردادم و گه مرده‌ی مرداد
مبنای شب و روز بود مرگ و حیاتم

گه دایره-‌دنبک‌زن ایام سرورم
گه گریه کن تعزیه‌ی شام وفاتم

گه فاتح و پیروز و پِر و فول و برنده
گاهی کُت و سگمارس و کتک خورده و ماتم

گه سنتی‌ام، شیره‌ی سوهان قم‌ام من
گه شیک و مدرنم، شکلاتم، شکلاتم

گه تا به فلک فاصله دارم ز خرافات
گاهی بپرد جت به هوا با صلواتم

گه کافر و بی‌دینم و لائیک و سکولار
گه غسل‌کنان در طلب خمس و زکاتم

ایرانیم و مظهر تفریطم و افراط
گه قطره‌چکانم به مثل، گاه قناتم

بخشم به طرف گاه سمرقند و بخارا
گه فکر پس‌انداز نخ لای نباتم

استاد فنونم همه، جز فن تعادل
کشتی بلدم، بی‌خبر از آکروباتم

کارم ز تعارف بکشد سوی تملق
پیدا نبود سرّ ضمیر از وجناتم

هم صاحب سهم گوگل و سیسکو و ای.بِی
هم یار فلسطین ز زمان عرفاتم

گه سوی فضا میروم و شیرزنم من
گه زائر شامات و گدای عتباتم

گه از دل آتش گذرم همچو سیاوش
گه فکر گذشتن ز پل نحس صراطم

تاریخ نوشته است که من دشمن خویشم
تقصیر خودم بوده تمام تلفاتم

خواهند اگر حکم قتالم بنویسند
من خود قلم و خود ورق و نیز دواتم

باری مگر آینده بسازم ز گذشته
اکنون که شده تجزیه تحلیل صفاتم

بینایم و ناظر به عبودیت کورم
آقایم و مقهور اقلّیت لاتم

بیدارم و در فکر گروه هپروتم
هشیارم و دلواپس جمع هپراتم

هربار به یک واقعه‌ای سوخت فیوزم
زیرا که بهم ریخته بود آمپر و واتم

من وارث وارونه‌ی دارائیِ خویشم
نفت است که انداخته در این ظلماتم

از خاک وطن لاله دمیده‌ست فراوان
وقت است که گندم دمد از خاک فلاتم

آماده نباشم به دموکراسی کامل
یکذرّه دمو هستم و یکخرده کراتم

ایرانیم و هیچ حقوق بشرم نیست
هرچند خودم مبتکر این کلماتم

ایرانیم و اهل دل و کاشف الکل
من شاعر ابیات میان قطراتم

ایرانیم و عاشق زیبائی انسان
دلداده‌ی مرد و زن شیرین حرکاتم

ایرانیم و وارث شیرینی طنزم
قندم، عسلم، نیشکرم، توت هراتم

هادی! همه شب فکر وطن بودم و افسوس
وقت سحر از غصه ندادند نجاتم!

hadikhorsandi@aol.com

اين مطلب از سايت اصغرآقاداتکام متعلق به هادي خرسندي چاپ شده است.

Copyright © 2005 asgharagha.com All rights reserved
بستن پنجره

چاپ مطلب

ناشناس گفت...

21mehr.comشهلا
متن جالب و زهر خنده داری بود

Free counter and web stats