000

چهارشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۹۱

در دفاع از سروش و نقد منتقدانش

عبدالکریم سروش چه بخواهد و چه نخواهد ، نامش یادآور انقلاب فرهنگی در زمان خمینی ست . همین امر دشنه به دست کسانی می دهد که منتظرند تا سروش کلامی گوید تا عرصه بر او چنان تنگ کنند که گویی تقاص آن روزها را باید پس دهد ( کاش خودش داوطلبانه از آن روزگار سخن می گفت و همچون بسیاری با یک عذرخواهی چنین مجادله نابرابری را خاتمه می داد ) .

سروش بدرستی به نقد دو گروهی پرداخته که یکی دین را آلت دست خود قرار داده و دیگری دین را بهانه ای برای تمسخر گروه اول ، اما هیچ کس نگفت که پرداختن به این دین ( چه در سوء استفاده از آن و چه در استهزاء آن ) چه آثاری بر نگرش مردم بر امور جاری وطنخواهد گذاشت و چه فرصت مناسبی را در اختیار ملایان قرار می دهد تا مردم ناراضی را راضی به جمهوری اسلامی کنند که اگر ما ( ملایان ) نباشیم ، دینتان بر باد می رود و گروهی می آیند ( که به قول همین آخوندها ) ناموس فاطمه زهرا و بیضه اسلام را به باد می دهند !
سروش بواضح و صریح از نقد منطقی و مستدل ناقدان دین قدردانی کرده . روی سخن او با آنانی ست که تصور می کنند با استهزاء و لودگی می توانند آسیب به حکومتی رسانند که نقطه قوتش ترس مردم از قدرت گرفتن کسانی ست که ایمانشان را نشانه رفته اند.
باید باور کنیم تا کف جامعه و قشر سنتی ( اکثریت مردم ) به خیابانها و میدان مبارزه نیایند ، این اعتراضات به جایی نخواهد رسید و این قشر سنتی هنوز دل در گرو دین نهاده .

دوست عزیز و صاحب قلمی چون م. سخن با انتقاد از سروش آورده که هرجا دین به سخره گرفته شده ، بدلیل هجوم مومنان و ظلم آنها بوده ، در حالیکه سخن سروش دقیقا تاکید بر همین نکته ست که باید سوءاستفاده کنندگان از دین و آنانی که بنام دین حکم قتل انسانی ( با هر مسلکی : بهایی و مسیحی و یهودی و مسلمان و ... ) را می دهند رسوا کرد اما نه با هجو و تمسخر دین که چنین روش هایی باعث خواهد شد تا مردم حتی تمایلی به شنیدن سخن صاحب سخنی چون م. سخن را هم نداشته باشند .

دیگری از قتل کسروی و .... بدست دینداران یاد کرده ، درصورتی که سروش هم بر همین نظر بوده که جایگاه اسلام کشی و کفر کشی را برابر ذکر کرده .

سخنی که نمیدانم چرا مورد توجه قرار نگرفته : عقاید را باید با نقد مستدل و منطقی نقد کرد ، نه با حکم شمشیر و زبان تهدید و تمسخر !

من خودم به شخصه به هیچ دینی اعتقاد ندارم ، همه ادیان را همچون احزاب سیاسی میدانم که تمام هم و غمشان بدست آوردن قدرت و خالی کردن جیب ملت ست ، اما از آنجا هرگاه سخن از ایران به میان می آید ، نظر مردم را بر نظر هر شخص و هر گروه و مسلکی مقدم می دانم ، اعتقاد دارم در برابر خواست مردم باید به این مصرع از غزل حافظ بسنده کرد که :
لطف آنچه تو اندیشی ، حکم آنچه تو فرمایی !

مردم ما به حق یا به دلیل تسلط اعراب در گذشته دور ، هنوز باور به دینی دارند که متاسفانه دستاویز حکومت قرار گرفته . اما  این دقیقا خواست قلبی جمهوری اسلامی ست که بجای نقد روشنگرانه دین و انتقاد منطقی از سیاستهای غیر قابل دفاع حکومت ، منتقدان و مخالفان به هجو و استهزاء دین بپردازند تا وجهه خود را نزد ملت از دست دهند .

و دقیقا بر همین اساس ست که باور دارم که کسانی از سوی حکومت مامورند تا در سایتها ( و بویژه در سایت بالاترین ) به ترویج دین ستیزی ( از نوع لودگی ) بپردازند تا مردم از ترس به خطر افتادن ناموس فاطمه زهرا و قطع بیضه اسلام ( شعارهای تکراری ملایان برای خاموش کردن اعتراضات مردم ) به هر ظلم حکومتی تن دهند .

به امید روزی که عقل انسان بر اعتقادش غلیه کند که همه دینها یکنوع  بازی توجیه ست !
دین هرکسی قلب اوست و هرآنچه که در آن می گذرد اما برای توجیه تمایلاتش ، نام دین بر اعمال خود نهاده ، چنین ست که هم مسیحی انسان دوست داریم و هم مسیحی بمب گذار ، هم مسلمان صلح طلب داریم و هم مسلمان تروریست ، هم بی خدایانی که مهربانتر از هر پیامبری هستند و هم بی خدایانی که وجودشان شک در وجود آفریدگار بوجود می آورد . ما همانی هستیم که قلبمان حکم می کند ، مابقی بهانه ست و توجیه !


 من مخالف شعر نجفی نیستم ، هرکس آزاد ست تا نظر خود را بیان کند اما نوشته من بدلیل برخورد نامناسب با سروش ست ، وقتی نجفی آزاد  ست به بیان نظر خود ، چرا به سروش می تازیم که چرا نظر خود را اعلام نموده !

۲ نظر:

ناشناس گفت...

باید سوءاستفاده کنندگان از دین و آنانی که بنام دین حکم قتل انسانی ( با هر مسلکی : بهایی و مسیحی و یهودی و مسلمان و ... ) را می دهند رسوا کرد..


درود به فرهاد گرامی
تصادفی از اینجا رد میشدم که این پست رو دیدم.. پرسشی که برام پیش اومد این بودکه اون جمله ای که در بالا تکرار کردم،احـیاناً شامل علی امام اول شیعیان که طبق گفته خود مسلمانها 5000 نفر رو در یک روز گردن زده و یا محمد پیامبرشون که علاوه بر صدور حکم ترور... هیچ زنی از دستش در امان نبود نـمیشه که خدای نکرده؟

پاینده باشی
کـیانوش

خلیل گفت...

سلام،

آقای سروش حق اظهار نظر دارند و بقیه هم همین طور؛ هر کس بنا به فراخور حالش . شما چرا بدون سند دیگران را متهم به مامور جمهوری اسلامی می کنی؟ گویا این نوع سخن گفتن نه از جمهوری اسلامی که جزو فرهنگ ما شده است.

مشکل سروش جای دیگری است؛ بر باد رفتن اعتقادات سنتی، اخلاقی که بر پایه دین استوار شده است.

مشکل او احقاق حق است. او از این حق خواهی می ترسد.

Free counter and web stats