000

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۶

رنجش

دوست عزیز(نام محفوظ)

متاسفم که از من رنجیده شدی و از قرار معلوم بنا بر صلح نداری.

نمیخواهم عقایدم را به تو تحمیل کنم اما توقع دارم همانگونه که ساعتها شنونده

پرحوصله نظراتت بودم ، تو هم اندک شکیبایی به خرج دهی و این نامه گونه را بخوانی!

گفتی از پیوند با گذشته ات شرم داری و آرزو میکنی کاش محل تولدت سرزمینی دیگر

میبود!

گفتی از هر آنچه یادآور وجه اتصال تو با میهنت (!) میباشد گریزانی ، و بسیار و بسیار دیگر.

و هنگامیکه تک جمله ای از من شنیدی ، برخاستی و به قهر رفتی!

شاید تعبیری نادرست از آنچه گفتم باعث شد تا چنین برنجی!

در مقابل هرآنچه از صعف و نکبت و دردسر سرودی ، تنها گفتم کاش حیا نیز قرص و پمادی

میداشت ، هرچند شیاف برای تو مناسب تر است!

منظور من نه توهین بود و نه ملامت ، فقط میخواستم بدانی تا چنین حقیقت گریز و خود -

مطلق بینی ،در هیچ زمانی و در هیچ مکانی نمیتوانی به مدت طولانی رضایتمند بمانی.

عزیز دل برادر!

مهنم مثل تو عاشق قانونمندی کشور و مردم آلمان هستم ، حوصله و مهر اینان براستی

ستودنی ست.اما آنچه اکنون آلمان را در راس هرم فرضی تو قرار داده و ایران را در کف ،

نه معجزه الهی بوده ونه جنس خاک یا کیفیت خوراک و ....

بلکه نحوه ی تفکر و اراده مصمم این مردم مایه آن شده تا بتوانند تنها چند دهه پس از ویرانی

و جنگ واشغال ، دوباره سر بلند کنند تا سربلند باشند.

ایران ما اگر چنین مانده و چنان نشده ، از رنجی ست که بابت بی مهری ، بی ارادگی و

سودجویی و در یک کلام : بی عرضه بودن مردمش میکشد.

ما چه کردیم با امثال میرزا کوچک خان و امیرکبیر و مصدق هایمان؟

نشستیم تا این بپاخاستگان را سر ببرند و نیست کنند!

اگر بنا بر رنجش هم باشد ، مسلما این حق ایران است که از ما گله کند،نه من و تویی که ایران

را ویران کرده ایم و بر ویرانیش میخندیم!

ایران و آلمان ، هر دو جنگی سخت را گذراندند،اما ایران چون آلمان ویران نشد!

ایران و آلمان هردو حکومتی فردی و تمامیت خواه را تجربه کردند،

آلمان توسط بیانان اشغال شد اما ایران را خودی نماها تصرف کردند.

درسی را که مردم آلمان از تجربه گذشته گرفتند بکار بستند تا دوباره به بیراهه نروند

اما ما پس از هزاران سال آزمون و خطا ، هنوز بدنبال فردپرستی و قهرمان پروری هستیم.

هنوز مایلیم تا نقش ملت را رهبران ایفا کنند ، هنوز میخواهیم تماشاگر باشیم.

من هرچند به وطن پرستی اعتقادی ندارم که وجود مرزها را بواسطه حاکمیت رهبران

سودجو و دخالت انسانهای فرصت طلب در نقش بندی کره زمینی میدانم که متعلق

به همه انسانهاست ، بطور مساوی و در شرایط برابر، اما

ریشه ام را از خاکی که در آن رشد کرده و مایه گرفته ، بیرون نمی کشم.

اگر من و تو به سرزمینی که ما را پرورانده ، مهر نورزیم مطمئنا به هیچ جا و هیچکس دیگر

هم نمیتوانیم تعلق خاطری پیدا کنیم.

دریغا ایران که ویران شود ، همه ی ما بایستی شرمنده ایران مقدس باشیم.

۵ نظر:

مانی خان گفت...

آقا جان نامه خیلی خصوصی بود ولی نتوانستم بی تفاوت از کنارش بگذرم آلمانی ها در مقابل دنیائی ایستادند از حق نگذریم همت داشتند با آنهمه ویرانی کشورشان را آباد کردند
ما نمیتوانیم میدانی چرا ؟ برای اینکه دعا کاری برای ما نمیکند ما به شیاف همت احتیاج داریم

مرد پیر گفت...

درود
فرهاد جان
قرنی است که ملت بست نشسته اند
در انتظار ناجی
تا زمانی که این تابو نشکند
و قداست را به پستو نبریم
باز باید قرنی دیگر
به قول مانی
به شیاف گذاری
بگذرانیم

مرد پیر گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...

سلام ... درست

ناشناس گفت...

تربیت کودک بی‌شک در شکل دهی شخصیت او تاثیر مستیقم دارد. رفتار خشونت آمیز، بچه را ترسو، دروغ‌گو و ریاکار می‌سازد. روی همین اصل هم هست که بیشتر ما جهان سومی‌ها، برای کارهای اشتباه‌آمیز خود متوسل به دروغ می‌شویم. البته من روان‌شناس نیستم ولی در کتاب‌های پرورشی به نکته بسیار توجه شده است.
متشکر از لینکی که در بلاگ‌نیوز بمن داده‌ئی

Free counter and web stats