لوموند دیپلماتیک :
Jean-Pierre FILIU
متنی که با اجازه نویسنده برگرفته ام، توسط ژان پی یر فیلیو، فردی دانشگاهی نوشته شده که نویسنده بهترین کتاب درباره «تاریخ غزه» است. این متن در وبلاگ Rue89 منتشر شده است – آلن گرش.
من ترا نمی شناسم. تنها می دانم که درشب ۲۴ ژوییه، دریک حومه شرقی بیت المقدس ممکن بود پسرم دیه گو را بکشی. اجازه بده که از همین آغاز با لفظ خودمانی «تو» خطابت کنم.
دیه گو برای تو فقط هدفی است که به سوی آن تیراندازی کرده ای. درست است، تنها یک بار. اما با گلوله ای پولادی با پوشش پلاستیکی. آن را «گلوله پلاستیکی» می نامند و این نام به آن طنینی اسباب بازی وار می دهد. با این حال، این گلوله برای این ساخته شده که اعضاء و اندام های بدن را متلاشی کند.
بخت با دیه گو یار بود. اگر گلوله یک سانتیمتر پایین تر می خورد، او چشم چپ خود را ازدست می داد، اگر مسیر گلوله ذره ای متفاوت می بود، در جمجمه اش فرو می رفت. بخت با دیه گو یار بود، اما تو که ماشه را فشار دادی، ممکن بود او را بکشی.
نظر به این که تو هیچ چیز درباره نوجوانی که به سوی او شلیک کرده ای نمی دانی، بدان که دیه گو، در «خانه ابراهیم» که به ابتکار پاپ پل ششم درسال ۱۹۶۴ برای پذیرش زائران نیازمند تاسیس شده، کارآموزی داوطلبانه می کرد.
یک نیروی اشغالگر
این «خانه ابراهیم» در ارتفاع «راس العمود»، تپه واسط کوهستان «اولیویه» با چشم اندازی باشکوه از بیت المقدس واقع شده است. درسال ۱۹۶۷، ارتش اسراییل ارتش اردن را از آن بیرون راند. اکنون ۴۷ سال است که بیت المقدس شرقی، مانند کرانه باختری رود اردن و نوار غزه، اشغال شده است.
حرف نابجایی است که بگویی تو در بیت المقدس شرقی درخانه خود هستی و حق هرکاری را داری. نگاه کن که چگونه به آنجا می آیی، با کلاه خود و چکمه، نگاه کن که همکاران تو و خودت در آنجا چگونه رفتار می کنید. به عنوان یک نیروی اشغالگر. اشغالگر.
۲۴ ژوئیه روز بیست و هفتم ماه رمضان بود. برای مسلمانان این «شب معراج» مهم ترین روز ماه روزه داری است، زیرا روزی است که پیامبر ایشان سفری لاهوتی به بیت المقدس کرده است. من به این امر باور ندارم، احتمالا تو هم باور نداری، ولی احترام به باور دیگران هرگز به کسی آسیب نرسانده است.
کمی حیا داشته باش و به من نگو که تو درحالت «دفاع مشروع» بوده ای. در آن محله هیچ کس اسلحه نداشت و تو این را به خوبی می دانی. خواهش می کنم، این را نیز ادعا نکن که دیه گو یک «سپر انسانی» بوده که در پشت آن یک «تروریست» پنهان شده بود.
تکلیف انجام شده
به جای این کار، مایلم توضیح دهی که چگونه می توان به سوی یک نوجوان نشانه روی کرد و بر روی ماشه فشار آورد، اطمینان یافت که تیر به هدف اصابت کرده و، سپس، با داشتن احساس تکلیف انجام شده به خانه بازگشت. من گمان می کنم که آن شب تو خوب خوابیده ای، چنین نیست؟
آری، بی گمان تو از دستورات اطاعت کرده ای. من این حرف یاوه را خوب می شناسم، هربار که در زیر آسمان بیت المقدس و جاهای دیگر کسی کشته می شود، قاتل تاکید می کند که تنها مامور و معذور بوده است. ولی به من بگو، کسی درگوش تو فرمان داده بود که به سوی دیه گو تیراندازی کنی؟ تو یک انسانی یا یک ماشین؟
وقتی که دیه گو به زمین افتاد، با دیواری از بدن های فلسطینیان بی سلاح از تیراندازی تو و همکارانت محافظت شد. او مدت زیادی منتظر آمبولانس ماند زیرا واحد تو راه را بر کارکنان خدمات پزشکی، که هویت کاملا مشخصی نیز داشتند، سد کرده بود و زیر تیراندازی و انفجارهای پرسروصدای شما بود که او خدمات اولیه را دریافت کرد و زخمش بدون بی حسی بخیه زده شد.
«اخلاقی ترین ارتش دنیا»؟
به نظر می آید که شما از «نیروهای ویژه» و تشکلی «نخبه» هستید. من جرات این را ندارم که نوع آموزش هایی که تو برای انجام چنین «ماموریت هایی» دیده ای را تصور کنم. آیا تو به راستی باور داری که وابسته به «اخلاقی ترین ارتش دنیا» هستی؟ آیا از چنین ادعای بی پایه ای خسته نشده ای؟
من مایل به دیدار تو هستم. مایل، نه خوشحال، متوجه تفاوت باش. اگر ترجیح دهی که به من نامه بنویسی، سریع درمی یابی که واژه ها گاه سخت تر از سلاح ها هستند.
بی گمان تو یک خانواده داری. شاید یک پسر داشته باشی. اگر چنین است، من با تمام قلبم آرزو می کنم که او هرگز برسر راه مردی که این چنین ممکن است او را هدف گرفته و بکشد قرارنگیرد. این کاری است که تو در آن «شب معراج» با خونسردی انجام دادی.
من دیه گو را پس از نگرانی های پایان ناپذیر بازیافتم. زندگی او دیگر در دستان تو نیست، ولی زندگی تو دردست خودت است. بار آینده که به سوی یک نوجوان بی دفاع نشانه روی می کنی، بیندیش.
با صمیمیت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر