000

سه‌شنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۹۲

سوریه ، درد مشترک شرق و غرب

می گویند کودک از هرچه بترسد ، حتی از دعوا و تشر مادر ، باز به آغوش مادر پناه می برد . اما در سوریه چنان اوضاع بهم پیچیده که کودک سوری را حتی مادر فراموش کرده . گویا انسانیت به خواب رفته ، شرافت از دست رفته ، انسانها خون کودکان را می بینند و به خونریزی ادامه می دهند .
براستی این کشور چه دارد که مردم بی گناهش تاوان آن را با خون و دربدری پرداخت می کنند.
سوریه پس از سالها دست بدست شدن توسط استعمارگران ، سرانجام در سال 1946 استقلال یافت اما هرگز نتوانست مستقل باقی بماند .
ضعف اقتصادی و ناهمگونی بافت جامعه این کشور باعث شده تا همیشه حکومت چشم بدست بخشندگانی بدوزند که جز منافع سیاسی خود ، به چیز دیگری نمی اندیشیدند.
تنوع بافت  کثرت اعتقادات جامعه سوری چنان ست که هیچ حاکمی نمی تواند  تمامی آرا را به خود اختصاص دهد . و متاسفانه حکومت اقلیت علوی بر اکثریت ( 75درصدی ) سنی ها ، تنها بر زور اسلحه استوار بوده و هست.
از سال 2011 و با شروع (آنچه که از آن به غلط بهار عربی نام برده می شود ) ناآرامی ها و اعتراضات به دیکتاتوری خاندان اسد بالا گرفت .
هرچند این موج اعتراضات در اندک زمانی بسیاری از دولتهای عربی را سرنگون ساخت ، اما شرایط در سوریه بسیار متفاوت ست .
بعنوان مثال ، سوریه و لیبی وجوه مشترک و تمایزی با هم دارند ، وجه اشتراک آن ست که مردم لیبی و سوریه از بافت یکدستی برخوردار نیستند و وجه تمایز آنها این ست که در لیبی تنوع قبیله ای بسیار بود و در سوریه تفاوت اعتقادی مردم .
اما چرا در لیبی مخالفان توانستند بسادگی همراهی قدرتهای جهانی را بدست آورند و در فرایندی خشونت بار قذافی را حذف کنند اما در سوریه چنین اجماع و اقبالی بدست نیامد ؟ 
پاسخ ساده ست ، سوریه خط قرمز روسیه در منطقه ست .
حذف خاندان اسد و کنترل این کشور بدست غرب بمعنی از دست دادن تنها پایگاه روسیه و بهم خوردن توازن قدرت در این منطقه می باشد .
جمهوری اسلامی هم به شدت خواهان حفظ قدرت در دستان بشار اسد ست بگونه ای که برای حفظ اسد تمامی کارتهای خود را رو کرده .
بشار اسد تنها با تکیه به حمایتهای عملی جمهوری اسلامی و وجهه روسیه در جهان توانسته بر مسند قدرت باقی بماند .
در واقع روسیه خرج سوریه را از جیب جمهوری اسلامی می پردازد تا متحد خود را حفظ کند.
مورد دیگر تمایز بین سوریه و دیگر کشورهای عربی که جنبش مردمی آن به بار نشسته ، تفاوت بین اپوزیسیون دولتهاست .
در سوریه نیروهای مخالف حکومت فاقد رویه مشترک و اهداف یکسان هستند . آنها هنوز محصول به بار ننشسته ، تلاش می کنند به نفع خود در برداشت از دیگری سبقت جویند .
نیروهای مخالف اسد حتی نزد بسیاری از مردم بی اعتبارند که باوجود دیکتاتوری و ظلم مشهود اقلیت 13 درصدی ، هنوز 87 درصد دیگر راضی بهمراهی با آنان نشده اند که نیک می دانند فردایشان بهتر از دیروز نخواهد بود .
از سویی دخالتهای آشکار هم پیمانان خاندان اسد و توسل آنها به روشها غیرانسانی و جنایت ها بی شرمانه ، از بهم خوردن توازن قوا به نفع مخالفان جلوگیری می کند.
در چنین شرایطی ، تنها امید مخالفان ، ورود نیروهای غربی به صحنه ست .
امریکا از آغاز به حکومت سوریه هشدار داده بود که استفاده از سلاح شیمیایی ، خط قرمز امریکاست . شرطی که زیر پا گذاشته شد .
هنوز معلوم نیست بمباران شیمیایی مردم بی دفاع توسط حکومت صورت گرفته یا مخالفان . و این مردم ( بخصوص کودکان ) چه مظلومند که هم حکومتشان و هم مدعیان آزادی آنها ، برای رسیدن به اهدافشان از جان آنها مایه می گذارند.
شاید اپوزیسیون برای وادار کردن امریکا به مداخله نظامی ، صحنه آرایی کرده تا حکومت را مقصر جلوه دهد بویژه آنکه هواداران اسد موج حمله ها را دفع کرده اند و احتمال پیروزی قطعی مخالفان را ظاهرا از بین برده اند .
مسلما ضرر حکومت از وقوع این جنایت بیش از سود آن ست . اما هرچه هست ، آنچه نابود می شود ، شرافت و انسانیت انسانهایی ست که به تماشا نشسته اند.
جمهوری اسلامی بشدت به سوریه وابسته ست ، چرا که در صورت حذف سوریه تنها حکومت شیطانی در منطقه ( از دید غرب )  حکومت اسلامی حاکم بر ایران ست .
بدیهی ست که حذف اسد در سوریه بمعنی قطع ارتباط استراتژیک جمهوری اسلامی با حزب اله لبنان و از دست دادن قدرت تهدید ( بخوانید بلوف ) و اهرم فشار بر اسراییل و غرب ست .
جمهوری اسلامی برای بقای خود نیاز به ایجاد تنش در جهان دارد و برای این تنش نیازمند ابزارهایی ست که سوریه و حزب اله لبنان نقش اهرم فشار را دارند ، اما ...
برای شناخت حکومت اسلامی باید ابتدا خود آخوندها را شناخت ، ملایان از جنسی دیگرند ، نمی توان انتظار عکس العمل های طبیعی از آنان داشت .
آنها ( بواسطه شغل دیرینه خود ، یعنی موعظه ) بشدت اهل شعاردادن و ترساندن و بزرگنمایی هستند .
از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی تاکنون ، سران جمهوری اسلامی با شعارها و ایجاد تنش بقای خود را تضمین کرده اند.
روحانیون همانگونه که دیگران را با شعارهای ( توخالی ) می ترسانند ، خود از جمله ترسوترین افراد هستند که بدلیل همین ضعف ، تصور می کنند باید همین حربه ارعاب را بعنوان سلاح بر علیه دیگران بکار گیرند اما هرجا که سمبه پرزور بود و خطر را جدی  ، جام زهر نوشیدند و حاضر شدند با خفت از تمامی شعارهای خود دست بردارند.
در مورد سوریه هم تصور می کنم همین اتفاق روی خواهد داد.
جمهوری اسلامی چنانچه متقاعد و مطمئن شود که حکومت اسد رفتنی ست ، تلاش می کند تا جامه خود را از این آتش در امان نگهدارد .
شعارها و تهدیدهای سران و وابستگان حکومت مبنی بر به آتش کشیدن خلیج فارس و ایجاد بلوا و بحران در منطقه ، با حضورجدی ناوگان های امریکا و غرب در خلیج فارس  خاموش خواهد شد .
درست مثل شعارهای مبارزه طلبی حکومت علیه امریکا در بحبوحه جنگ صدام علیه ایران ، در زمانی که ناو امریکایی برای حفاظت نفتکش ها به خلیج فارس وارد شد ، سرداران سپاه تلاش کردند ناو امریکایی را با قایق های تندروی خود بترسانند ، فرمانده ناو امریکا به پرسنل سکوی نفتی (  ساسان ) پیام فرستاد تا آنجا را تخلیه کنند . در موعد مقرر تکاوران امریکایی در این سکو پیاده شدند و بعد از جمع آوری آنچه از ماموران متواری سپاه و پرسنل سکو باقی مانده بود ، سکوی نفتی را منهدم کردند . 
در زمان جنگ عراق علیه ایران ، خمینی هر روز بر ادامه جنگ و فتح کربلا تاکید می کرد ، اما با حضور ناو امریکایی در خلیج فارس و سرنگون کردن هواپیمای مسافربری ایران ( که بعنوان سپر و بمنظور استتار جنگنده ها پرواز کرده بود ) بلافاصله قطعنامه 598 سازمان ملل را پذیرفت ( در حالیکه قبل از آن غرب و جهان عرب آماده بودند تا خسارت ناشی از جنگ را به ایران بپردازند !) .
بر اساس عملکرد حکومت در طی سالهای غصب ایران ، اعتقاد دارم جمهوری اسلامی استاد فرصت سوزی ست ، همیشه کار را به جایی می رساند که فرصت ها از دست رفته باشد . در مورد سوریه هم ( درست مانند مناقشه هسته ای ) بعد از رد پیشنهادهای غرب ، سرانجام با خفت شکست را پذیرا می شود تا به بقای خود ادامه دهد.
سران جمهوری اسلامی بخوبی واقفند که بیرون از مرزها جایی برای آنها نیست ، بنابراین تمامی هم و غم خود را بکار می گیرند تا بر مسند باقی بمانند .
متاسفانه آنچه از سیاست اتحادیه اروپا و حکومت امریکا دیده می شود ، تلاش آنها بجهت کنترل حکومت ست و نه شروطی برای آزادی مردم.
بدیهی ست برای قدرتهای بزرگ جهان کنترل و مراوده با یک دیکتاتور بسیار آسانتر ست تا رابطه با حکومتی مردمی که مردم بر فعالیت های حکومت نظارت دارند و اجازه نمی دهند تا منافع ملی قربانی سیاست های ابر قدرت ها شود . 
بحران سوریه زمانی فروکش خواهد کرد که  اپوزیسیون بی لیاقت و ناهمگون حکومت اسد اختلافات را کنار بگذارند تا غرب بتواند با متقاعد کردن روسیه به شکست قطعی اسد ، او را وادار به سازش کند .
 در این میان جمهوری اسلامی نقش باربری را بازی می کند که هم بار می برد و هم هزینه بار را پرداخت می کند .

شنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۲

مصلحت اندیشی کسی که مصلحت خویش نداست !

آقای خامنه ای طی حکمی آقای احمدی نژاد را به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت منصوب کرد !
جالب ست که همین آقای احمدی نژاد در سالهای پایانی عمر ریاست جمهوری خود ( که اتفاقا همین پست را هم بوسیله حکم البته نامریی آقای خامنه ای بدست آورده بود ) به اتهام بی کفایتی و عدم تشخیص مصلحت خود و نظام ، مورد غضب یاران آقای خامنه ای قرار گرفته و تهدید شده بود که برای رسیدگی به جرایمش محاکمه خواهد شد  .
کاش جناب رهبر توضیح می داد کسی که مصلحت خویش ندانسته چگونه می تواند مصلحت ملتی را تشخیص دهد !

پنجشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۹۲

اعتراف جالب کاندیدای وزارت اطلاعات

جناب علوی که از سوی حسن روحانی برای پست وزارت اطلاعات در نظر گرفته شده ، در برنامه خود اشاره به مواردی نموده که بیش از هر نکته ، اعتراف صریح به عملکرد غیر قانونی و هواداری عناصر خودسر اطلاعاتی از جناح خاص سیاسی و البته پرونده سازی برای افراد بی گناه می باشد.
تا همینجا که وزیر البته هنوز وزیر نشده هدف خود را اصلاح برنامه ها و اهداف وزارت اطلاعات اعلام کرده ، قدمی ست به جلو اما همه ما بخوبی می دانیم وزارت اطلاعات ( مثل وزارت امورخارجه ) مستقیما  از شخص رهبر دستور می گیرد و درواقع وزیر و رییس جمهور در این وزارتخانه هیچ کاره اند .
باید دید شعارهای اقای علوی در زمان وزارت رنگ واقعیت بخود میگیرد یا همچون تمامی شعارهای مسئولان خرد و کلان جمهوری اسلامی ، برای تیتر روزنامه ها کاربرد دارد و در عمل همانی خواهد بود که تا امروز بود .

جناب علوی از جمله برنامه های خود برای وزارت اطلاعات به موارد ( بخوانید اعترافات )  ذیل اشاره نموده :

ب) اهم رویکردها و سیاست‌های وزارت اطلاعات
1. حفظ استقلال و بی‌طرفی وزارت نسبت به جریانات سیاسی کشور.
2. قانون‌مداری کامل و رعایت حقوق قانونی، شرعی و اخلاقی آحاد جامعه و حمایت از حقوق شهروندی و آزادی‌های قانونی.
3. مسئولیت‌پذیری و پاسخگو بودن نسبت به مراجع ذی‌صلاح، نهادهای نظارتی و مردم.
4. اعتمادسازی عمومی و افزایش منزلت اجتماعی وزارت و کارگزاران اطلاعاتی.
...
7. تمرکز بر انجام مأموریت‌های ذاتی و قانونی و پرهیز از ورود به مأموریت‌های غیرذاتی و مغایر با شأن و جایگاه دستگاه اطلاعاتی.
...
12. پالایش جامع و دقیق پرونده سازی‌های شکل گرفته در چند سال اخیر.

الف) در حوزه امنیت داخلی:
1-1) ایجاد تعامل با نخبگان، دانشگاهیان، احزاب، رسانه‌های جمعی و گروه‌های قانونی و پرهیز از ایجاد فضای امنیتی.
2-1) بازگشت وزارت به چارچوب‌های وظایف ذاتی و قانونی، براساس اصول قانون اساسی و قانون تأسیس وزارت.
 3-1) حمایت از فضای نقد و انتقاد و تفکیک حوزه نقادی در مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و.... با فضای امنیتی.
4-1) رعایت حقوق شهروندی، حقوق قومیت‌ها، مذاهب، در چارچوب قوانین موجود و پرهیز از اتخاذ رویکردهای امنیتی.
 
ب) در حوزه امنیت خارجی
 2-2) تغییر رویکردها در حوزه خارجی به‌منظور جلب اعتماد بین‌المللی نخبگان سیاسی و اقتصادی و ایرانیان خارج از کشور.
3-2) تلاش در جهت بازسازی چهره سیاسی کشور در ارتباط با مسائل مربوط به حقوق بشر. ( حقوق بشر ؟! یعنی باور کنیم ؟ شاید همین مورد باعث شود نتواند از مجلس رای اعتماد بگیرد )
 
 

یکشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۹۲

کاش جباری ادبیات زبانش در حد هنر پاهایش بود

از دعوا و قهر مجتبی جباری همه آگاه هستند . رفتن جباری از استقلال و پیوستنش به سپاهان جای هیچ ایرادی ندارد که دوره اسطوره های متعصب گذشته ، دوران فوتبال حرفه ای ست ، کاش فوتبالیست های ما همانطور که دستمزد حرفه ای می گیرند ، رفتار حرفه ای را هم از خود بروز می دادند.
مثلا جواد نکونام هزار و یک بهانه جور کرد تا رفتنش از استقلال را موجه جلوه دهد و بمحض آنکه فدراسیون فوتبال مانع پیوستنش به لیگ امارات شد ( بدلیل نام جعلی که لیگ امارات  برای خلیج فارس درنظر گرفته بود ) ، تازه یادش آمد که بگوید بخاطر هواداران در استقلال می ماند . ( آنهم پس از امضای قرارداد اولیه با تیم شارجه !)
جباری 9 سال در استقلال بود ، هرگاه در زمین بود ، تاثیری غیرقابل انکار بر روند بازی داشت و البته بیشتر اوقات مصدوم بود و همیشه هم از تمرینات بدنسازی اول فصل فرار می کرد .
جباری در استقلال تا آنجا مورد توجه قرار داشت که حتی در تمرینات رعایت حال او را می کردند تا مبادا صدمه ببیند. با همه اینها ( و با وجودی که ) هرسال مربی یا مدیریت تیم استقلال مورد عتاب و توهین او قرار می گرفتند ،باز هم با او مدارا می شد تا تیم لطمه نبیند .
اما حکایت امسال غیر آنی ست که بتوان نادیده گرفت .
جباری که طبق عادت  ، دوباره نحوه مدیریت تیم استقلال را به تمسخر گرفته بود با واکنشی ( البته نه چندان جالب ) باشگاه مواجه شد . ناچار به تیمی رفت که همیشه در فصل نقل و انتقالات بدنبال بازیکنان تاثیرگذار استقلال بود ، تیم سپاهان اصفهان .
جباری بخوبی می دانست که این حرکت او خوشایند هواداران نخواهد بود ، پس دست پیش گرفت و از هر فرصتی برای مصاحبه استفاده کرد و هربار گزنده تر و بی ادبانه تر مدیر استقلال را هدف قرار داد تا گناه رفتنش را به گردن مدیرعامل بیندازد و ذهن هواداران را از خود منحرف سازد . تا جایی که حاضر شد خود را در قالب یک ( با شرمندگی از لزوم ذکر این کلمات ) " لات " و " جاهل زورگیر " جلوه دهد و متاسف باشد که چرا مشت های محکم تری را به مدیر تیمش نزده !

در اینکه در استقلال ( مانند هر تیم دیگری ) بسیاری از بازیکنان لطمه خورده اند شکی نیست که این اقتضای زمان بوده و هست بویژه درهمه تیم های بزرگ .
مثلا برخورد تعمدی و غیرقابل توجیهی که چند سال با فرهاد مجیدی شد را کسی فراموش نکرده ، درست در زمانی که بهترین دوران بازی خود را طی می کرد و برای منافع استقلال از منافع خود چشم پوشی کرده بود ، مربی وقت استقلال ( که اتفاقا الآن هم مربی همین تیم ست ) او را به نیمکت چسباند تا بزعم خود ، انتقام علاقه مجیدی به حجازی را از او بگیرد .
اما فرهاد مجیدی هیچگاه حرفی نزد و حرکتی نکرد مبادا تیم لطمه ببیند .
یا مثلا وحید طالب لو که بدلیل علاقه امیر قلعه نوعی به رحمتی ، موقعیت خود را در استقلال از دست داد تا رحمتی جای او را بگیرد .
در عین شایستگی از بازی محروم شد ، لطمه ای روحی که هرگز جبران نشد.
علیرضا اکبرپور ، علی سامره ، علیرضا منصوریان و .... هرکدام بدلیلی طرد شدند اما هرگز علیه استقلال یا مربی و مدیر آن صحبتی نکردند .

در فوتبال حرفه ای باید پذیرفت که حد و حدود هرکس مشخص ست و هیچگاه بازیکنی اجازه ندارد در مورد مقام بالاتر صحبتی کند .
نمونه بارز آن کاسیاس ، دروازه بان ارزنده رئال مادرید ست . دروازه بانی که به اعتقاد بسیاری از جمله بهترین دروازه بانهای دنیاست و فقط بجهت لجبازی مورینتو ( مربی وقت رئال مادرید ) کنار گذاشته شد .
کاسیاس که نه فقط کاپیتان رئال که حتی بنوعی هویت امروز رئال ست ، هرگز زبان به انتقاد باز نکرد .
مورینتو هرچه خواست کرد و هرچه خواست در مورد او گفت و بدلیل همین لجبازیها ، قهرمانی را به بارسلون واگذار کرد و از رئال رفت تا در چلسی به پول بیشتری برسد .
کاسیاس دوباره بعنوان دروازه بان اصلی رئال به زمین بازگشت . اما او که گفته بود در دورانی که بجهت قهر و عناد مورینتو از بازی فوتبال محروم شده بود ، از شدت ناراحتی گریه می کرد و اشک می ریخت ، پس از رفتن مربی لجباز ، بجای آنکه مثل بسیاری از فوتبالیست ها ی ما ( از جمله جباری ، قربانی ، فرزاد حاتمی و ... ) فرصت را مغتنم شمارد و انتقام گیرد ، به این سخنان بسنده کرد :

" بايد به کارهايي که مورينيو براي رئال انجام داده احترام گذاشت ....
او مربي‌اي بود که دوست داشت همواره به پيروزي برسد. اين امر بر کسي پوشيده نيست. او از روز نخست حضور در رئال اين را به همه ثابت کرد. تيم ما در فصل گذشته تا نزديکي‌هاي جام رفت ولي نتوانست آنها را فتح کند. مهم روحيه جنگندگي ما بود که در شيوه نمايش تيم وجود داشت.... "

کاسیاس که در خارج از زمین هم انسانی والا و انسان دوست ست ، بزرگی خود را با ادبیاتش ثابت نمود . 
کاش جباری ادبیات زبانش در حد هنر پاهایش بود ، کاش رفتارش هم به اندازه پایش به بزرگی او کمک می کرد !

جمعه، مرداد ۱۱، ۱۳۹۲

ما شما را فراموش نخواهیم کرد !

68 سال از اتمام جنگ جهانی دوم می گذرد اما هنوز آلمانی ها در تلاش برای یافتن جنایتکاران نازی هستند ، افرادی که به فرض زنده ماندن شاید بیش از 90 سال از عمرشان گذشته و آخرین نفس ها را می کشند .
در پوسترهایی که در شهر برلین بر در و دیوار مشاهده می کنیم آمده :
" دیر شده اما هنوز نه خیلی دیر ( هنوز فرصت از دست نرفته ) .
میلیونها بی گناه بدست جنایتکاران ( جنگی ) نازیها به قتل رسیده اند . هنوز تعدادی از آنها زنده هستند و آزاد !
به ما کمک کنید آنها را ( بیابیم ) و محاکمه کنیم ."

" برای هرنوع اطلاعات مفید تا مبلغ 25000  یورو پرداخت می شود " !

هیچ ملتی جنایتکارانی را که عامل قتل بی گناهان بودند نمی بخشد حتی اگر آخرین روزهای عمرشان باشد و آخرین نفس را بکشند .
سران جمهوری اسلامی بدانند روزی چنین اعلان هایی برای یافتن آنها بر در و دیوار شهرهای ایران نقش خواهد بست و سایتهایی که از همه جهانیان کمک می طلبد تا آنها را بیابند . مسلما سران جمهوری اسلامی محبوب تر از جنایتکاران نازی نخواهند بود و همه مردم جهان در این جستجو همراه ملت ایران خواهند بود تا آنها را از مخفی گاه های خود بیرون کشند و محاکمه کنند .

ما شما را فراموش نخواهیم کرد .
وعده ای که لرزه بر تن شما می اندازد و امید را در دل ما زنده نگه می دارد .
Free counter and web stats