اصطلاحی در زبان آلمانی وجود دارد که از دوم ژوئن سال ١٩٦٧، بعد از سفر محمدرضا پهلوی و فرح دیبا به سرزمین ژرمنها در این کشور معمول گردیده است.
در طی ملاقات دوم ژوئن ١٩٦٧ دیکتاتور ایران و همسرش از برلین، مأموران اعزامی ساواک از ایران که میبایست به عنوان ایرانیان هوادار رژیم در خیابان برای شاه و شهبانویشان هورا میکشیدند متوجه میشوند نیروی آنچنانی در مقابل مخالفین نیستند. آنان به دنبال اجرای طرح " ب" چماق بدست ( به عکس توجه کنید) به دانشجویان ایرانی و آلمانی معترض که علیه این دیدار و همینطور سیاستهای شاه و آمریکا در ایران دست به تظاهرات زده بودند حملهور میشوند.
در پی آن درگیری ایجاد میشود که با مداخلهء پلیس یک دانشجوی آلمانی کشته میشود (Benno Ohnesorg ).یعنی تصور بکنید که یک عده از ایران به آلمان میآیند تا هورا بکشند و به قول خودمانی روی معترضین را کم کنند و بعد آنقدر به قدرتهای پشت پردهء خود اطمینان داشتهاند که در خاک آلمان با چوب و چماق به جان دانشجویان حتی آلمانی میافتند (و خوب حتماً حقوق پاداش اضافی گرفته و سرراه برگشت خود سوغاتی هم خریدهاند ) .
در هر صورت جالب است که بدانید فردای آنروز شاه برای اینکه شهردار آنزمان برلین را که حسابی از این واقعه متأثر بوده ( البته شاید بیشتر به این خاطر که باید به ملت و و دولت و پارلمان به علت وقوع این حادثه جواب پس میداده است) دلداری بدهد در مقابل خبرنگاران میگوید:« ناراحت نباشید این چیزها در کشور ما عادی است و هر روز اتفاق میافتد». خوب حالا با این توصیفات انتظار داشتید به جای خمینی و احمدی نژاد آدمهای دموکرات بر مسند قدرت در ایران تکیه بزنند؟
در هر صورت جالب است که بدانید فردای آنروز شاه برای اینکه شهردار آنزمان برلین را که حسابی از این واقعه متأثر بوده ( البته شاید بیشتر به این خاطر که باید به ملت و و دولت و پارلمان به علت وقوع این حادثه جواب پس میداده است) دلداری بدهد در مقابل خبرنگاران میگوید:« ناراحت نباشید این چیزها در کشور ما عادی است و هر روز اتفاق میافتد». خوب حالا با این توصیفات انتظار داشتید به جای خمینی و احمدی نژاد آدمهای دموکرات بر مسند قدرت در ایران تکیه بزنند؟
خلاصه اینکه از آن تاریخ به بعد درکشور آلمان در اجتماعات، گردهمایی و مراسمها خواه سیاسی، ورزشی و یا صنفی وقتی که احساس شود عده ای مزدگرفته دست به اقداماتی از قبل طرح شده میزنند، آنها به لقب " هوارزنان ایرانی" مفتخر میشوند. ما اینیم دیگه! کدام ملیتی به غیر از ما میتواند در زبان آلمانی از اینگونه اصطلاحات بسازد!
--------------------------
برداشت از سایت انتگراسیون.
۳ نظر:
چماقدارهای حالا از نسل همین افرادهستند برای اینها شاه و خمینی فرق نمیکند
از ملتی که در تمام طول تاریخاش بجز دو دورهی بسیار کوتاه، طمع آزادی را نچشیده است، نباید زیاد انتظار داشت. رسیدن به دموکراسی، کار یک روز و دو روز نیست. نیازمند صبر است و حوصله و روشنگری مداوم
آیا این ماجرا واقعی است؟ خداییش که خیلی برایم غیر قابل تعجب است ولی آقا فرهاد با شما موافقم ما لیاقتمان شاه و رهبر و امام است!!! مثل الان که مردم آمریکا لیاقتشان همین جورج بوش است، ملتها هستند که سرنوشت خودشان را می سازند
ارسال یک نظر