بازرگان در دادگاه نظامی محمد رضا شاه :
"ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاسته ایم. از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتریها هم بگوید."
جنبش سبز تداعی کننده سخنان بازرگان بود ، که البته خامنه ای (هم مانند شاه ) آن را جدی نگرفت .
اعتراضات امروز مردم ایران رنگ خشونت به خود گرفته ، مردم از راهپیمایی سکوت به مبارزه و مقابله رسیده اند.
دیگر از شعارهای یا حسین ، میر حسین خبری نیست ، که بخوبی می دانند راه حل حذف حکومت اسلامی ست .
در این میان آنچه غریب بنظر می رسد ، سکوت خامنه ای ست ، سکوتی که مطمئنا از رضایت نیست اما حیله ای ست تا بهانه کافی برای سرنگونی روحانی بدست آورد و این بار نظر یکی دیگر ( همچون رییسی ) را به نظر خود نزدیکتر بداند.
نه سپاه دایه ای مهربان شده و نه خامنه ای از قتل و کشتار ابا دارد ، حکومت بخوبی می داند تنها راه حفظ خود ، قتل مخالفانی ست که شهروندان کشور محسوب می شوند.
بیم من از آن است که واکنش حکومت منجر به اغتشاشی گردد که حتی مردم هم از کنترل آن عاجز شوند اما چه می توان به ملتی که همه راه ها آزموده ، گفت .
مهمترین تفاوت جنبش اخیر با همه آنچه از دیرباز در تاریخ ایران روی داده ، نبود رهبری ست ، مردم بدلیل عدم اعتماد به شخصیت ها ، خود ابتکار عمل را بدست گرفته اند که به قول گالیله :
بیچاره ملتی که محتاج قهرمان است !
حکومت اگر از سوراخ شدن کشتی خود می ترسد باید خانه تکانی کند ، چیزی که در جربزه خامنه ای نیست که حضورش محتاج به قبول و تایید همه آنانی ست که که تا امروز ایران را دوشیده اند و نفس مردم را حبس نموده اند.
حکومت تنها دو راه پیش رو دارد ، یا دست به فجایعی دیگر از نوع سال 1388 بزند و یا خامنه ای با شنیدن صدای انقلاب مردم و به بهانه بیماری ، جای خود را به کسی دهد که از جنس او نیست ( که صد البته این بسیار بعید است ).
جنگ اصلی پشت پرده ادامه دارد ، چون پرده بر افتد ، نه تو مانی و نه من !