من خیلی پوست کلفتم ، مصائب زیادی را تحمل کرده ام اما دریغ از یک قطره اشک . در درون شکستم ، اما بیرون نریختم .
امروز در سایتی مطلبی خواندم از قول دختری دوازده ساله که پدرش در اعتصاب شرکت واحد سهیم بود.
دختر من سیزده ساله است . دختر کوچکم هم 9 ماهه . چه تفاوت دارد ، کودک ، کودک است ، چه کودک من باشد و چه دیگری.
مهدیه سلیمی ، دختر دوازده ساله ،حمله ماموران رژیم اسلامی به منزلشان را شرح میدهد. بخوانید !!!
""ما خواب بوديم. يک هو زنگ زدند... تا مادرم در را باز کرد ريختند توی خانه.. پتو را از روی ما برداشتند و با پا و دست همه اش ما را می زدند و بعد گفتند بايد سوار مينی بوس شويد. خانم رضوی می خواست بچه را ببرد. اين قدر اين ها را زدند. حتی مادرم را اينقدر با پوتين به قلبش زدند که قلبش خيلی درد می کرد.""
اینبار هم از درون شکستم و هم از بیرون. اشک ریختم . به حال این موجود معصوم که میتوانست دختر من باشد ، دختر تو ، او فرزند ایران است .
تجسم لحظه ای که ددمنشان رژیم به خانه شان ریختند و او را زدند و مادرش رانیز در مقابل چشمش کتک زدند خیلی سخت نیست ، اما سخت آن است که سکوت کنیم .
فرض بر آن میگذارم که پدر این کودک کافر است ، تروریستی ست که رهبران نظام را نشانه رفته ، فرض کنیم پدر این دختر ، قصد براندازی حکومت را دارد ، آیا تمامی این ادله میتواند حکومت آخوندی را تا این حد وحشی کند ؟ آیا به صرف مخالفت پدرش ( که به گفته او و تمامی اعتصاب گران ، صرفا حرکتی صنفی انجام داده اند بدون هیچ گرایش سیاسی ) میتوان خانواده را مورد ضرب و شتم قرار داد؟
""جايی که رفتيم بهداشتی نبود. خيلی سرد بود. ميگفتيم پتو بياوريد می گفتند پتو نداريم. ما ماموريم و معذوريم. ته مانده ناهار خودشان را برای ما می آوردند.""
من میلرزم ، نمیتوانم حروفی را که مینویسم بخوانم اما درد را با تمام وجود حس میکنم. این کودک میتوانست فرزند تو باشد ،فرزند من باشد ، او وجود دارد ، تبلیغات شرق و غرب نیست. آیا ما هم هستیم ؟ آیا فقط تماشاگریم ؟
"" :شمارا هم زدند؟ :بله حتی بچه کلاس اول را هم زدند""
""ص:آيا حالا نگراني؟ م:بله. وقتی مادرم را می خواستند ببرند حتی نگذاشتند ما را بغل کند
بزرگترین هنر حکومت آخوندی ، تحقق یک شعار است :
ظلم بالسویه ، عدل است !!!!
کودکان هم عقیده را به جبهه فرستادند تا شهید شوند و کودکانی که از جرم تنها حروفش را خوانده اند میزنند تا به آنها ملحق شوند. اینان حتی از سایه خود میترسند
این قوم بی قلب ، قوت کودک آزاری را از اعرابی آموخته اند که دختران را زنده بگور میکردند. ص.شنيدم خواهرکوچکت هم کمی زخمی شده م.بله وقتی پرتش کردند توی اتوبوس لبش خورد به ميله آهنی ص.با مادرت که آنجا ديگر برخوردی نکردند؟ م. چرا. آن جا هم کتک زدند.""
اگر ذره ای شرف انسانی ، مروت مردانگی یا شجاعت شیر زنان را در خود میبینیم ، باید اعتراض کنیم .
(عکس تزئینی ست)
Farhad Heyrani